اقبال بلند فولادیها و فوتبالیستها
شعارهای آزارنده، آقای علیفر عزیز و درآمدهای دلاری
هفت صبح| شعارهایی که تماشاگران اصفهانی علیه موراییس سر دادند خجالتآور است. میدانم که از نتایج بد تیمشان خشمگین هستند و همه امیدهایی که به تیم پرستارهشان تا همین نیم فصل داشتند ناگهان پرپر شده است اما با هر معیاری سردادن این نوع شعارها آن هم نه برای مربی رقبا (که البته در آن صورت هم کار چندشآوری بود) که برای سرمربی تیم خودشان، شگفت انگیز، دلخراش و باور نکردنی است.
سپاهان تیم پرامکاناتی است. دورهای یکی از ستارگان سینما در حال ساخت مجموعه مستندهایی درباره فوتبالیستهای مشهور و باشگاهها بود و یادم است با چه حیرتی از امکانات سپاهان اصفهان یاد میکرد، اما مدیران این تیم متمول باید هرچه زودتر در مورد لیدرهای تماشاگرانشان و کسانی که افکار عمومی آنها را هدایت میکنند تصمیم بگیرند. این وضعیت باور نکردنی است.
آقای علیفر گزارشگر بازی لیورپول و کریستال پالاس بودند و عقیده داشتند که یورگن کلوپ سرمربی مناسب تیمهای میانه جدول است. یعنی این همه اتفاقات در دنیا افتاده، بیت کوین، دلار، تغییر حکومتها، حمله موشکی، نبرد اوکراین، تورم و... اما در خصوصیات و شیوه ابراز عقیده آقای علیفر کوچکترین تفاوتی ایجاد نشده است. ایشان قبل از این گواردیولا، زیدان و مورینیو را هم نواخته بودند و خب کلوپ هم به مجمع مغضوبین جناب علیفر اضافه شد. بعضی چیزها هیچ وقت عوض نمیشوند.
دوستی میگفت در بحرانهای اقتصادی کشور و افول ارزش پول ملی مقابل دلار، دو سه گروه هستند که ککشان هم نمیگزد چرا که درآمدشان با نرخ جهانی دلار سنجیده میشود. خب یک گروهشان همان مدیران و اعضای هیات مدیرههای گروههای نیمه دولتی فولاد و پتروشیمی هستند که با استفاده از یک آوانس قدیمی (در میانه دهه هشتاد) محصولات خود را برای مصرف داخل، بر مبنای نرخ جهانی تحویل میدهند.
دلیل اصلی برای چنین تصمیمی این بوده که اگر با نرخ جهانی محصولات را در داخل کشور نفروشند، ممکن است قهر کنند و همه محصولات را به سمت خارج از کشور گسیل بدارند! با چنین استدلالی، هر تکانه بازار دلار به نفع این دوستان هم هست که خب ماجرایش خیلی پرپیچ و خم است.
اما درحالیکه پزشکان و کسبه و معلمان و بسیاری دیگر از صنوف مجبور هستند خدمات خود را حتی در بخش خصوصی بر مبنای تعرفههای دولتی و رسمی ارائه دهند، این فوتبالیستهای عزیز هستند که طی این سالها و با کمک زنجیرهای از ایجنتهای متنفذ، توانستهاند به مدیران باشگاهها بقبولانند که دستمزدهایشان باید با دستمزدهای جهانی و مهمتر ازآن دستمزدهای حاشیه خلیج فارس یکسان باشد. چون اگر آن طوری نباشد قهر میکنند و میروند در کشورهای دیگر و حاشیه خلیج فارس توپ میزنند! پس با دریافتهای بیست و سی و چهل میلیارد تومان قرار داد میبندند و هر سال هم با افزایش تورم و دلار، نرخهایشان را متناسب به این مقوله بالا میبرند.
یعنی با کیفیتهای نه چندان بالا، رقمهای باورنکردنی دریافت میکنند. بازیکنان نه چندان باکیفیتی که ارزش خود را با رقم چهارصد و پانصد و حتی یک میلیون دلار نمایش میدهند. وقتی بازی اورونوف و عبدالکریم حسن و یامگا و بلانکو را میبینیم، آن وقت است که متوجه میشویم فوتبالیستهای ایرانی حتی از سهامداران رانتی فولاد و پتروشیمی هم خوشبختتر هستند. در نهایت این که خداوند شانس بدهد.