نکته بازی| لطفا برنگردید، ما از طلبمان گذشتیم
روزنامه هفت صبح| پس از مدتها چشممان به جمال مصاحبه آقای علی فتحاللهزاده روشن شد. ایشان بعد از اینکه استقلال از لیگ قهرمانان آسیا حذف شد، استعفا دادند و مدتی در رسانهها حضور نداشتند اما دیروز مصاحبهای تازه از ایشان منتشر شد که سرشار از ادعاها و وعدههای تکراری و قدیمی بود! علی فتحاللهزاده تا امروز در 5 مقطع مدیرعامل استقلال بوده و آخرین بار خودش از این سمت استعفا داده اما در این مصاحبه باز هم علاقهاش را از بازگشت به این باشگاه پنهان نمیکند.
او گفته: «اگر بخواهند بیاخلاقی کنند و تهمت بزنند خب من نیایم بهتر است اما اگر کار را به دست کاردان بسپارند، چراکه نه؟ در مقطعی میگفتم استقلال را به مدت ۵ سال در اختیار امثال من بگذارید اما باور کنید الان اگر حتی استقلال را مجانی هم بدهند، جرات نمیکنم آن را قبول کنم.» میبینید؟ استاد خیلی تابلو با دست پس میزند و با پا پیش میکشد. میگوید اگر الان مجانی هم بدهند جرات نمیکند قبول کند اما مدعی است اگر کار را به دست کاردان بسپارند، چرا نباید قبول کند؟
یک نکته جالب دیگر اینکه حکایت از علاقه شدید او به بازگشت به استقلال دارد، ماجرای ستاره سوم است. او برای اینکه توجیه متفاوتی برای برگشتن به مدیریت استقلال داشته باشد، گفته: «یک روز من در کنار مرحوم حجازی نشسته بودم و به هم قول دادیم استقلال را قهرمان آسیا کنیم و ستاره سوم را بگیریم. متاسفانه عمر ناصرخان به دنیا نبود اما من ستاره سوم را به حجازی بدهکارم.» استاد! چیزی که شما به استقلال و ناصر حجازی و هواداران این باشگاه بدهکارید، ستاره سوم نیست.
ما هم از طلب خودمان گذشتیم. اگر میخواهید برای دادن طلب هواداران برگردید ما راضی به زحمت شما نیستیم. بنشینید و استراحتتان را بکنید. خیالتان هم راحت باشد که هواداران استقلال بابت طلبشان از شما شکایتی نخواهند کرد. شما قبلا زحمتتان را کشیدهاید و چند جام برای استقلال آوردهاید و با استقلال و هوادارانش تسویهحساب کردهاید. الان اگر بیایید باز هم بیاخلاقی و تهمت زدن هست! خودتان را توی دردسر نیندازید. ممنون.
مشکل همین است که میگویید مشکلش چیه!
حضور خداداد افشاریان در برنامه فوتبال برتر سوژههای جنجالی زیادی ایجاد کرد؛ مخصوصا بخشهایی که به حضور افراد خانواده او در جامعه داوری فوتبال ایران میپرداخت. او وقتی با سوال محمدحسین میثاقی درباره سال تولد پسرش پوریا روبهرو شد، اصلا انتظار این سوال را نداشت و چنان شوکه شد که پس از چند ثانیه سکوت پرسید: «با منی؟»
و در ادامه گفت: «پسرم پوریا متولد ۶۹ است؛ زمانی که برای تیم نوجوانان ذوبآهن بازی میکرد، طبق رأی دادگاه صالحه سال تولدش را به ۷۱ تغییر داد. بحث مربوط به ورود او به عرصه داوری به سالها بعد از این ماجرا مربوط میشود!» سپس مدعی شد که پسرش از روز اولی که وارد فوتبال شد، شناسنامهاش شد سال 71!
و وقتی میثاقی گفت که این یعنی دو سال صغر سن، افشاریان اعلام کرد که این تغییر شناسنامه ربطی به داوری ندارد و شناسنامه واقعی او همانی است که در آن سال تولدش 1371 درج شده! و وقتی با این سوال مواجه میشود که چرا سن شناسنامهای را دو سال کوچک کرده، جواب میدهد: «مشکلش چیه؟» و بعدا به راحتی جلوی دوربین اعلام میکند که 50 نفر از داوران همین کار را کردهاند! و با وجود اصرارهای مجری برنامه توضیح نمیدهد که چرا داوران این کار را کردهاند!
فقط میگوید که خیلی از مردم عادی هم این کار را میکنند و مشکلی هم ندارد و همه چیز به شکل قانونی انجام شده است! چیزی که ما از این گفتگو متوجه شدیم این است که پوریا افشاریان در نوجوانی برای اینکه سنش به بازی در ردههای سنی بخورد، شناسنامهاش را دو سال کوچک میکند.
این اتفاقی است که در مورد خیلی از فوتبالیستها رخ داده. اما اینکه جناب افشاریان مدعی میشود همه چیز قانونی و بر اساس رای دادگاه صالحه رخ داده، عجیب است. سوال ما این است که دوستان وقتی برای کوچک کردن شناسنامه به دادگاه میروند، دقیقا چه چیزی میگویند که دادگاه را مجاب به دادن چنین رای عجیبی میکند؟ باور کنید دنبال چیزی نیستیم، فقط کنجکاویم که چطور میشود دادگاه مجاب میشود که سن واقعی کسی را دو سال کوچکتر کند؟