نکته بازی| انشاالله که «بازی با اسامی» است!

روزنامه هفت صبح| حسین فرکی یکی از گزینههای فدراسیون فوتبال برای هدایت تیم ملی در مصاحبهای گفته: «امیدوارم دعوت از مربیان ایرانی، بازی با اسامی نباشد». راستش حتی اگر گزینههای ایرانی با منطق و عقل انتخاب شده بودند، باز هم ما امیدوار بودیم که همه چیز «بازی با اسامی» باشد، چه برسد به حالا که هرچه فکر میکنیم، نمیفهمیم چرا بعضی از این نفرات باید گزینه هدایت تیم ملی باشند! باز مثلا اگر ترکیب گزینهها این بود: «قلعهنویی، گلمحمدی، مجیدی، نکونام و محمد ربیعی»، میتوانستیم بفهمیم که در سر مدیران فدراسیون فوتبال چه میگذرد و چرا به این گزینهها رسیدهاند.
اما وقتی پای تارتار و مطهری و فرکی هم به این ماجرا بازی میشود، یا باید به عقل خودمان شک کنیم یا به عقل مسئولان فدراسیون. البته واقعا قصد توهین و کوچک شمردن این دوستان را نداریم و منکر زحمات آنها در فوتبال ایران نیستیم و اگر کارنامه هر کدام از این 3 نفر، به اندازه نصف قلعهنویی و گلمحمدی نمره قبولی داشت، میشد با آنها کنار آمد و به شکل جدی به آنها برای نشستن روی نیمکت تیم ملی فکر کرد. اما اگر خود این دوستان هم کمی منصف باشند، قبول میکنند که تیم ملی در شرایط فعلی و با کارنامه خود این دوستان، لقمهای بزرگ و گلوگیر برای آنهاست.
خدا را شکر و ممنون از تارتار و مطهری و الهامی که خودشان را از این ماجرا کنار کشیدند و البته تعجب نکردیم از جناب فرکی که زودتر از همه برنامه داد و بیشتر از همه مصاحبه کرد و بیشتر از همه مدعی تصاحب نیمکت تیم ملی شد. فقط دلمان میخواهد یک سوال را رک و راست از ایشان بپرسیم: «از آخرین موفقیت شما در عرصه مربیگری چند سال میگذرد؟ دلیل ناکامیهای متوالی شما در سالهای آخر مربیگریتان چه بود و چرا چند سالی هست که هیچ باشگاهی به شما برای نشستن روی نیمکت مربیگریاش فکر هم نمیکند؟»
باید مشتری داشته باشند؟
چند ماهی میشود که آگهی عرضه 51 درصد سهام استقلال و پرسپولیس منتشر شده و طبق ادعای حسین قربانزاده، رئیس سازمان خصوصیسازی، در این مدت هیچ خریداری برای این دو باشگاه پیدا نشده است. راستش اصلا چیز عجیبی در این اتفاق وجود ندارد. یک بچه کم سن و سال هم میداند که نباید سهام چیزی را که فقط هزینه دارد و ثانیه به ثانیه بدهکارتر میشود، خریداری کرد. به ماجرای استقلال و استراماچونی نگاه کنید.
اگر همان زمان که مربی ایتالیایی حکم گرفت، مدیران استقلال پولش را میدادند، ماجرا با مبلغی کمتر از 30 میلیارد تومان ختم به خیر میشد اما چند مدیرعامل آمدند و رفتند و این مبلغ به 40، 50، 70 و حالا حدود 100 میلیارد تومان رسید. البته این «حالا»یی که گفتیم مربوط به روز جمعه بود که علی فتحاللهزاده آن مبلغ را اعلام کرد وگرنه قطعا همین حالا که این مطلب نوشته میشود، مبلغ از 100 میلیارد تومان فراتر رفته و امروز هم که شما این مطلب را میخوانید، باز هم به آن اضافه شده است.
حالا آقای قربانزاده، شما جای سرمایهگذاران! اصلا جرات میکنید سهام باشگاه استقلال را بخرید؟ آن هم باشگاهی که نشسته و دارد نان و ماستش را میخورد اما لحظه به لحظه به بدهیهایش اضافه میشود! مشکل استقلال فقط استراماچونی نیست و البته این جور مشکلات فقط مختص استقلال نیست. همین هفته پیش بود که مجموعه ورزشی درفشیفر که جزو داراییهای باشگاه پرسپولیس محسوب میشد، مدعی سفت و سخت جدیدی پیدا کرده و احتمالا از فهرست داراییهای این باشگاه خط خواهد خورد!
اصلا باشگاههایی که ورزشگاه اختصاصی ندارند، درآمدی از حق پخش تلویزیونی ندارند، به هتلها و رستورانها و شرکتهای هواپیمایی هم بدهکارند و در پرداخت بدهیهای خندهدارشان هم ماندهاند، چرا باید مشتری داشته باشند؟ سرمایهگذارها دیوانهاند که بیایند و سهامی را بخرند که هر لحظه ارزشش در حال سقوط و بدهیهایش رو به افزایش است؟