ادعای خیانت؛ این بار نوبت ساپینتو است!

روزنامه هفت صبح| این روزها بخشی از هواداران استقلال معتقدند که بعضی از بازیکنان این تیم با تمام توان بازی نمیکنند. آنها این چند بازیکن را به کمکاری و خیانت متهم میکنند و از مدیران باشگاه خواستهاند که این بازیکنان را از تیم بیرون کنند. البته شخص ساپینتو بازیکن خاصی را متهم نکرده اما بعد از شکست برابر تراکتور از آنها برای اینکه همه تلاششان را نمیکنند، گلایه کرده است. این اولین بار نیست که بازیکنان استقلال از سوی سرمربی و هواداران متهم به خیانت میشوند. اینگونه داستانها از سالها و دههها قبل، در استقلال وجود داشته و هیچ وقت هم اثبات نشده است.
جواد اللهوردی، دربی 6 تاییها
قدیمیترین بازیکن استقلال که شائبه کمکاری و خیانت درباره او مطرح شد، جواد اللهوردی مدافع این تیم بود. هواداران و رسانهها معتقد بودند او در دربی سال 1352 که با پیروزی 6 بر صفر پرسپولیس به پایان رسید، کمکاری کرده است. حتی منصور رشیدی که در آن بازی گلر استقلال بود و 4 گل خورد، مدعی شد که اللهوردی بین دو نیمه رو به بازیکنان گفته: «من که میروم پرسپولیس!» جالب اینکه او چند ماه بعد راهی پرسپولیس شد! اللهوردی البته این ادعاها را تکذیب کرد و مدعی شد که در آن بازی نه فقط او بلکه همه بازیکنان ضعیف ظاهر شدند و هیچ کس کمکاری نکرد اما تا همین امروز و درست یا غلط، اللهوردی متهم ردیف اول تلخترین باخت استقلال در دربیهاست.
حجازی و برومند
مرحوم ناصر حجازی در دوران حضورش در استقلال دو بار با پرویز برومند به مشکل خورد. یکی از آنها پس از بازی نیمهنهایی جام باشگاههای آسیا مقابل دالیان چین بود که دریافت 3 گل در این بازی باعث شد تا حجازی برای بازی فینال به محمدعلی یحیوی اعتماد کند. اعتمادی که جواب نداد و باعث شد استقلال در فینال به جوبیلو ایواتا ببازد و نایبقهرمان شود اما حجازی یک بار دیگر هم برومند را از تیم کنار گذاشت. در بازی مقابل سایپا او دروازهبان استقلال بود و در حالی که این تیم 3 بر یک از حریف پیش بود، در نهایت 4 بر 3 مغلوب شد.
بعد از بازی در رختکن، حجازی که به بعضی از بازیکنان مشکوک شده بود، به برومند پیغام فرستاد که از فردا در تمرینات حاضر نشود اما برومند در پاسخ گفت: «به ناصرخان بگویید که اول ببیند فردا خودش هنوز سرمربی استقلال است یا نه؟» یکی دو ساعت بعد هم خبر برکناری حجازی از اخبار صدا و سیما پخش شد! البته جواد زرینچه هم به دلیل اینکه از دستور حجازی مبنی بر تعویض پستش در آن بازی تمرد کرده بود متهم به خیانت شد اما او بعدها مدعی شد که فقط به دلیل اینکه خسته بوده به حجازی گفته که نمیتواند به جای دفاع آخر در دفاع راست بازی کند.
امیر قلعهنویی و چند کمکار!
دوران حضور امیر قلعهنویی روی نیمکت استقلال در لیگهای سیزدهم و چهاردهم دوران ناموفقی برای او بود. در این دو دوره، استقلال در ردههای پنجم و ششم جدول قرار گرفت. بعد از پایان فصل چهاردهم، قلعهنویی به شکل تلویحی مدعی شد که بعضی از بازیکنان در طول فصل کمکاری کردند و خودشان را به مصدومیت زدند تا بازی نکنند. ظاهرا بعدها هاشم بیکزاده هم در گفتوگویی خصوصی با کریم بوستانی این ادعاها را تایید کرده بود اما هرگز در مصاحبه رسمی حرفی در این باره نزد و وعده داد که در کتاب خاطراتش دراین باره خواهد نوشت.
پرویز مظلومی و آن دربی عجیب
پیروزیهای متوالی در دربی باعث شده بود تا پرویز مظلومی از سوی هواداران استقلال لقب پرویز سوبله چوبله را بگیرد اما آخرین دربی او، این لقب و رکورد خوبش را تحت تاثیر قرار داد. در آن بازی استقلال با دو گل از پرسپولیس پیش افتاده بود و با اخراج مرحوم مهرداد اولادی به نظر میرسید پیروزی استقلال قطعی است .
اما ایمون زاید در 10 دقیقه پایانی بازی 3 گل زد و استقلال ناباورانه مغلوب شد. تا مدتها شخص پرویز مظلومی به خاطر مدیریت نکردن بازی و از دست دادن رشته کار، متهم ردیف اول آن باخت بود اما او بعدها در چند مصاحبه تلویحا مدعی شد که در دقایق پایانی بازی اتفاقات عجیبی در زمین رخ داده است. او به شکل نامحسوس و طوری که از فرد خاصی نام نبرده باشد، چند بازیکن تیمش را متهم به کمکاری کرد و آنها را مقصر شکست تیمش در دربی دانست.
فکری و آن مربی خاص!
محمود فکری در ابتدای لیگ بیستم هدایت استقلال را برعهده گرفت. او نتایج بدی نگرفت و همواره استقلال را در ردههای اول و دوم نگه میداشت اما هواداران از نمایشهای تیمشان راضی نبودند. در نهایت وقتی به اواخر نیمفصل اول نزدیک شدیم، شایعاتی مبنی بر برکناری او از هدایت استقلال در رسانهها منتشر شد. این اتفاق پس از شکست 2 بر صفر مقابل سپاهان در اصفهان رخ داد و فرهاد مجیدی روی نیمکت استقلال نشست.
فکری بعد از برکناری بارها مصاحبه کرد و مدعی شد که چند بازیکن تیمش کمکاری کردند تا او اخراج شود و مربی محبوب آنها به استقلال بیاید. بعدها سیاوش یزدانی که در دوره فکری نیمکتنشین بود، در مصاحبهای مدعی شد که خوشحال است که برای او بازی نکرده است. او البته توضیح داد که کمکاری نکرده و منظورش این بود که در تیم محمود فکری زیاد بازی نکرده اما سوال این است که وقتی بازیکنی نسبت به سرمربی تیم چنین احساسی دارد، آیا میتواند با تمام وجود برای تیم و او بازی کند؟