یادداشت| کپیکاران مشغول کارند!

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| امروز روی جلد کتابی دیدم نوشته «زارتهای بزرگ»! بعد دقیقتر شدم تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است. روی جلد کتاب نوشته شده بود «آرزوتهای بزرگ»! در واقع مشخص است ناشر فخیمه نه ویراستار دارد، نه نمونهخوان نه کلا هیچ خوان و نخوان دیگر. آخه «آرزوتها»؟! بیچاره چارلز دیکنز چه «آرزوهای بزرگ»ی که در سر نمیپروراند و حالا نمیداند در ایران سفره پختهخواری چه جماعتی شده.
چون بر و بچز دور هم جمعاند، سری به ترجمههای معروف بازار میزنند و از هر کدام لقمهای میپیچند و نصفه و نیمه آن را شبیه ساندویچهای کرونایی کف خیابان، تحویل ملت میدهند. سردر مغازهشان هم باید بزنند: «کپیکاران مشغول کارند»! ما نمونههای فراوانی از این نوع مثال زدیم و ناشر «آرزوتهای بزرگ» (!) را هم اسم نمیبریم که بار حقوقی برای روزنامه نداشته باشد. اما باور کنید شوخی نکردیم؛ این رمان با نام «آرزوتها» چاپ شده و الان در حال فروش است.
همینطور «برادران کارامازوف» که یکی از ناشران آن را با حذف فراوان (برای اینکه قیمتش کمتر شود یا نمیدانم چه) به بازار فرستاده. شاید هم ترجیح داده صحبتهای یکی از برادران را کم کند، سر خواننده بیخود درد نیاید. چون به هر حال داستایفسکی هم آدم است و ممکن است روی دنده پرحرفی افتاده باشد! این نوع ناشران در واقع در حال پیادهسازی وظیفه فوقالعاده بشری خود روی مغز خواننده هستند. دقیقا نظیر «جنایت و مکافات» که طرف برداشته نصفه چاپش کرده!
یادش رفته مابقی را چاپ کند؟ حواسش نبوده؟ با بقیه رمان حال نکرده؟ نمیدانم. فقط اینقدری میدانم که ما یک رمان «جزء از کل» در بازار داریم که در حال فروش است و وسطهای کتاب، جابهجا، «سه نقطه» توی آن چاپ شده. یعنی چه؟ یعنی مترجم هر جا را نفهمیده «سه نقطه» گذاشته و بعد هم ناشر به پاچهاش بوده آنها را پاک یا ویرایش کند.
برداشته همان کاغذ خیار و پنیری را چاپ کرده داده به خورد خواننده. مخاطب بیچاره هم میخواند با خودش فکر میکند چرا همه نویسندگان جهان، نصفه حرف میزنند؟! آیا این یک تکنیک است؟ مثلا جملهها به «یا» ختم میشود یا «از»! تمام «گذاشتن»ها هم بیبرو برگرد با «ز» چاپ میشوند، «کثافتها» با «ص» و «راجع به» را مینویسند «راجب»! به این ترتیب ما شاهد نوعی فرهنگستان زبان و ادب فارسی قانونی خواهیم بود که بهموازات فرهنگستان واقعی در حال تولید ملی است.
فقط تفاوت اینجاست که وظیفه یکی غلطنویسی و رواج آن در جامعه و وظیفه دیگری زحمت کشیدن برای پاک کردن گندکاریهای آن یکی است. این چرخاندن لقمه دور سر، از کجا میآید؟ آیا نمیشود فهرست این ناشران کپیکار را درآورد و در مجوزشان بازنگری کرد؟ اتحادیه ناشران که تمامشان را میشناسد. بررسی این جماعت کاری دارد؟
حتی دیروز نسخهای از «تاریخ ایران باستان» حسن پیرنیا برایم فرستادند که طرف با بخشهایی از تاریخ حال نکرده بود و آنها را درآورده بود! نه اینکه مشکل ممیزی داشته باشد؛ مثلا از اسم «خشایار» خوشش نیامده، کل این بخش از تاریخش را فرستاده هوا! برای همین شما با نوعی «تاریخ ایران باستان» مواجه میشوید که تاریخ ایران باستان نیست بلکه شبیه همان «آرزوتهای بزرگ»، «تاریخ ایرانت باستان» است!