خروج تلویزیون از بحران با بازگشت همه رفقا
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون| انتظار گزافی است اگر توقع داشته باشیم، صداوسیما با حضور رئیس جدید بهسرعت دچار تحول شود. با این حال برای پیمان جبلی و همکاران او، هر لحظه و ثانیه حیاتی است و باید زمینه خروج تلویزیون و رادیو از رخوت را فراهم کنند. جبلی در تازهترین اظهارنظر گفته:
«از ضوابط حرفهای و قانونی رسانه ملی است که از تمام ظرفیتها و قدرت آنتن برای جلب اعتماد و جذب نظر مخاطبان استفاده کند و هیچگونه ظرفیتی را نباید نادیده بگیرد.» او به طور مصداقی از عادل فردوسیپور نام برده:«پاسخ همان است که از قبل اعلام کردهام.» این که جبلی برعهد خود مبنی بر بازگشت مجری محبوب مانده و عقب ننشسته جای تحسین دارد. او همزمان باید به فکر استفاده از دیگر «ظرفیتها» برای خروج تلویزیون از بحران باشد.
مورد اول| مجریان
تکلیف عادل فردوسیپور «ظاهرا» مشخص است و جبلی بر ظرفیت او بارها صحه گذاشته. فردوسیپور نه تنها به عنوان مجری که در مقام گزارشگر هم وزنهای برای تلویزیون است. هر آنچه درباره او باید گفته شود را پیشتر گفتهایم. علاوه بر عادل، تلویزیون باید هوای مجریان موفق خود را داشته باشد.
یکی از آنها فرزاد حسنی است که هر گاه آنتن در اختیار داشته، نتیجهای موفق بهدست آمده. نمونهاش برنامه پزشکی اکسیر که تبدیل به برنامهای پر مخاطب و متفاوت شد. ژیلا صادقی دیگر مجری کاربلد تلویزیون است که مدلی تازه از اجرا ارائه داد اما سالهاست برنامهای مناسب در اختیار او قرار نگرفته.
مورد دوم| برنامه سازان
مهمترین مشکل برنامههای تلویزیون، نداشتن نیروهای خلاق و خوشفکر است. چهرهای چون محمدرضا شهیدیفرد نه تنها به عنوان مجری موفق عمل میکند که در جایگاه برنامهساز هم کارنامهای درخشان از خود بهجا گذاشته. او یکی از ستون اصلی برنامه خندوانه در فصول پشین بود. شهیدی فرد در برنامههای صبحگاهی و شبانه هم صاحب نوآوری است و حضورش در این مقطع به کمک تلویزیون خواهد آمد.
مورد سوم| برندها
پیمان جبلی باید تمرکزش را بر احیای برندها بگذارد. علاوه بر نود، چند برنامه و سریال هستند که فقط با وساطت مشکلشان حل میشود. درباره کلاه قرمزی بهتازگی نوشتیم که بخش عمدهای از مشکل، درخواست نامتعارف سازندگان است. با این حال حتما رئیس جدید راهکاری برای حل مشکل دارد.
دیگر برند محبوب تلویزیون یعنی پایتخت هم در سالهای اخیر خدشه دیده. سیروس مقدم هم برای احیای نام خود و نیز سریالش، به پایتخت نیاز دارد. طبعا اگر شرایط به شکل اصولی فراهم شود، این ظرفیت به کمک طرفین خواهد آمد. سریال لیسانسهها را فراموش نکنیم که در دهه نود تبدیل به یک برند معتبر برای سیما شد.
مورد چهارم| کارگردانها
در روزگاری نه چندان دور، کارگردانهای کاربلدی سریالهای تلویزیون را میساختند. از رضا عطاران تا حسن فتحی. در سالهای اخیر اما همه آنها به دلایل مختلف به شبکه خانگی و سینما کوچ کرده و معدودی مثل داوود میرباقری و کیانوش عیاری باقی ماندهاند. تلاشها برای بازگشت آنها بیفایده بوده که خب دلیل هم صرفا دستمزد نیست.
برای نمونه آخرین سریالهای عطاران و فتحی با بیمهری تلویزیون مواجه شد و آنها قید همکاری را زدند. تلویزیون برای بازگشت این دست کارگردانها چارهای جز اعتمادسازی و خروج از این فضای بسته ندارد. حیف است به پیمان قاسمخانی اشاره نکنیم که به عنوان طراح و نویسنده، خالق کمدیهای موفق زیادی شد.حالا اما نام بردن از او در تلویزیون، جزو امور ممنوعه است!
مورد پنجم| بازیگرها
پیمان جبلی علاوه بر فراهم کردن کارگردانهایی که روزگاری باکیفیتترین سریالها را میساختند، باید فکری اساسی برای سریالها کند. او پی به افت کیفی سریالها برده و به همین خاطر است که شخصا به این ماجرا ورود کرده. در میان نکات متعدد و مختلف یک چیز نباید فراموش شود و آن استفاده بهینه از ستارههاست.
حتما فیلمنامه مهم است اما یکی از عوامل ضربه زننده به سریالهای کنونی، نداشتن ستاره است. در دهه هفتاد و هشتاد بازیگرانی مثل لیلا حاتمی سریال بازی میکردند اما حالا نقش اول یک سریال الف ویژه به بازیگر درجه دوم میرسد. خبر خوب برای تلویزیون جایی است که خیلی از سریالهای اختصاصی وی او دی ها بهرغم داشتن ستاره و آزادی عمل نسبی، به گرد آثار موفق سالهای پیش تلویزیون نمیرسد. این یعنی تلویزیون با بهرهگیری درست از ظرفیتها میتواند در همه زمینهها به روزهای اوج بازگردد.