رصدخانه| اتفاق عجیب بچه مهندس و گروه جوانمردان
روزنامه هفت صبح | بازار کار روز/ حضور گروه جوانمردان در آگهیهای بازرگانی: یکی از فینالیستهای فصل دوم «عصر جدید» گروه جوانمردان بود که در نهایت به مقام سوم این مسابقه رسیدند. این گروه شکلی تازه از ورزش باستانی را با حضوردر مسابقه «عصر جدید» در معرض دید مخاطبان قرار دادند. موفقیت آنها در راه رسیدن به فینال و کسب مقام سوم برایشان بازار کار تازهای را مهیا کرد که این بازار کار حضور در آگهیهای بازرگانی است.
یکی از آیتمهای ثابت پیامهای بازرگانی درماههای اخیر،آگهیهای مربوط به «ایران من» است. در قسمتهای مختلف این آگهی بازرگانی شاهد معرفی یکی از سنتها و مراسم آئینی نواحی مختلف ایران هستیم. یکی از این سنتها، سنت گلریزان است که معمولا در زورخانهها انجام میشود، برای ضبط این قسمت از گروه جوانمردان دعوت شده تا آنها به این ترتیب حضور در یک آگهی بازرگانی تجربه کرده باشند.
* شلخته روز / وقتی جزئیات برای پخش شبکه سه مهم نیست: در ایام ماه مبارک رمضان، شبکههای مختلف سیما از جمله شبکه سه، از طریق زیرنویس اوقات شرعی شهرهای مختلف را اعلام میکنند. تقریبا حدود ۴۵دقیقه قبل از اذان، این نوار در پایین صفحه نمایان میشود و هر چند ثانیه یکبار نام شهرها در این زیرنویس تغییر میکند.
در حال حاضر ۲۶روز از شروع ماه مبارک گذشته و مسئولان پخش شبکه سه میدانند که در ساعت منتهی به اذان این زیرنویس پایین صفحه را به خودش اختصاص میدهد و اگر قرار است توضیح دیگری به شکل کپشن در صفحه نمایان شود،جانماییاش به گونهای باشد که با زیرنویس اوقات شرعی تداخل پیدا نکند، اما طی ۲۶ روز هر کپشن دیگری در صفحه نمایان شده بخشی از آن توسط زیرنویس اوقات شرعی پوشانده شده است.مشکلی که با کمی بالا بردن کپشن دوم حل میشد.
* عجیب و غریب روز / جواد با یک شوخی راه افتاد و همه را متحیر کرد: سریال «بچه مهندس ۴» مثل دیگر سریالهای ماه رمضان امسال، اتفاق محیرالعقول، کم ندارد. یکی از آنها را در قسمت اخیر دیدیم که جواد جوادی بر اثر یک شوخی توانایی خود را بهدست آورد. میدانید که جواد بر اثر بیماری، قدرت راه رفتن ندارد.
فیزیوتراپ با او کار میکند اما جواد روحیه خود را از دست داده و معتقد است امکان ندارد بتواند مشکلش را حل کند. دوستش بهروز اما خودش را از یک جایی شبیه تپه پرت میکند و جواد با ولیچر سراغش میرود. جواد که سرشار از نگرانی است، روی پا نیمخیز میشود و بهروز با خنده میگوید دیدی میتوانی؟ جواد بعد از کمی دلخوری، لبخند میزند. در سکانسهای بعد او را روی عصا میبینیم و انگار نه انگار که تا چند ساعت قبل مشکل داشته است.