کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۱۹۹۵
تاریخ خبر:

۱۷۰‌سال مواجهه ایرانیان با مفهوم اسرائیل

170‌سال مواجهه ایرانیان با مفهوم اسرائیل

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی| این هفته هیچ موضوعی در جهان، داغ‌تر از موضوع فلسطین نبوده است. این‌بار می‌خواهیم آن را از زاویه‌ای متفاوت بررسی کنیم و ببینیم در آغاز پدید آمدن بحران در سرزمین‌های اشغالی و روزهای نخست اشغالگری اسرائیلی‌ها، واکنش ایرانیان به‌خصوص متفکران و روشنفکران به این رویداد چه بوده است. ایده بازگشت به سرزمین مقدس یا همان فلسطین، از حوالی سال ۱۲۷۵ شمسی توسط یک روزنامه‌نگار یهودی‌الاصل اتریشی به‌نام تئودور هرتزل یا هرتسل در قالب جنبش سیاسی صهیونیسم با هدف تاسیس دولت یهود یا یافتن خانه‌ای برای یهودیان خود را نمودار کرد.

مهم‌ترین رویدادهای بعدی در این زمینه، صدور اعلامیه بالفور توسط انگلستان در خصوص عزم این کشور برای ساخت یک خانه برای قوم یهود در فلسطین در سال ۱۲۹۶شمسی و پس از آن اعلام تشکیل دولت (جعلی و اشغالگر) اسرائیل در اردیبهشت ۱۳۲۷ توسط بن‌گوریون است. (1948)بر اساس این تقسیم‌بندی ما تلاش خواهیم کرد واکنش ایرانیان را در سه بخش ۱۲۷۵ تا ۱۲۹۶- ۱۲۹۶ تا ۱۳۲۷- و ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ یعنی پنج سال پس از تشکیل دولت جعلی نیز تماشا کنیم. در این بخش، نگاهی هم خواهیم انداخت به نخستین باری که امام خمینی به‌عنوان رهبر انقلاب به موضوع فلسطین در سخنرانی‌های خود اشاره داشته است.

جرقه‌هاي اوليه
در دوره اول یعنی دوره بین نگارش کتاب دولت یهود هرتسل تا صدور اعلامیه بالفور، کمتر تقابلی در ایران دیده می‌شود که به نظر ناشی از ناآگاهی از تحولاتی است که در عرصه بین‌الملل اتفاق می‌افتد. از آن‌سو حتی می‌توان نوعی همراهی در بخش‌‌هایی از حاکمیت قاجاری وقت و نیز نخبگان با این جنبش را مشاهده کرد. چهار بریده از تاریخ که برایتان انتخاب کردیم این موضوع را بهتر نشان خواهد داد.

آیا ناصر‌الدین‌شاه مقصر بود؟
کتاب «دولت یهود» هرتسل کمی بعد از ترور ناصرالدین شاه منتشر می‌شود. با این حال جالب است بدانید که حدودا ۱۶ سال است که این پادشاه ایرانی در شبکه‌های اجتماعی خودمان به‌عنوان پیشنهاد‌دهنده تشکیل کشوری به‌نام اسرائیل معرفی می‌شود. چرا؟

منبع این ادعاها، کتاب یادداشت‌های روزانه ناصرالدین‌شاه در اولین سفرش به اروپا در سال ۱۲52 (۱۸۷۳ میلادی) است که در طول سال‌ها با عناوین و تصحیح‌های گوناگون به چاپ رسیده است. در صفحه ۱۴۱ «سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ» (چاپ سال ۱۳۶۲، انتشارات مشعل)، در بخش سفر ناصرالدین شاه به پاریس، مطلبی را درباره دیدار او با یکی از اعضای خانواده روتشیلد، یکی از مشهورترین خاندان‌های یهودی می‌خوانیم:

«روچیلد معروف یهودی هم که بسیار با دولت است به حضور آمد، صحبت شد، حمایت یهودی‌ها را زیاد می‌کرد و از یهود ایران عرض می‌کرد که باید آسوده باشند. به او گفتم شنیده‌ام شما برادرها هزار کرور پول دارید، من بهتر می‌دانم که پنجاه کرور به یک دولت کوچک یا بزرگی بدهید، مملکتی را بخرید و آنچه یهود در دنیا هست آنجا جمع بکنید و خودتان رئیس آنها بشوید و همه را آسوده راه ببرید و این‌طور متفرق نباشید. بسیار خندیدم و جواب نداشت به ما بدهد و به او حالی کردم که من به جمیع ملل خارجه که در ایران هستند حامی هستم».

پدیده عجیب جیمز ملکم
اگرچه نمی‌توان واقعا ناصرالدین شاه را در پیدایش تفکر دولت یهودی موثر یا مقصر دانست ولی ردپای ایرانیان دیگری در این ماجرا دیده می‌شود. آقای ذبیح‌الله نعیمیان، پژوهشگر حوزوی، در مقاله‌ای که برای نشریه معرفت در قم نوشته از نقش فردی به‌نام جیمز ملکم‌خان صحبت می‌کند. او کیست؟

جيمز هاراطون مَلكَم متولد حوالی سال ۱۲۴۷ شمسی است. او یک بوشهری بوده و مذهب او نیز ارمنی بوده است. خانواده او خانواده‌ای مرفه و بازرگان بودند و از چند نسل پیش‌تر در خدمت کمپانی هند شرقی در خليج‌فارس. (کمپانی هند شرقی، شرکتی بود که با هدف تنظیم مبادلات تجاری و بازرگانی اتباع انگلیسی در سال ۱۶۰۰ به فرمان الیزابت، ملکه وقت بریتانیا تاسیس شد، به‌تدریج وارد هندوستان شد و حدود ۲۵۰ سال یعنی تا سال ۱۸۴۷ فعالیت کرد).

خانواده جیمز از اواخر دوران فعالیت این کمپانی یعنی سال ۱۸۴۵ توانسته بودند به موقعيت مطلوب شخص مورد حمايت بريتانيا دست یابند. آن‌ها در هجده سالگی جیمز، به کمک یک تاجر یهودی به‌نام سر آلبرت عبدالله ساسون (معروف به روچیلد شرق) او را وارد کالجی انگلیسی به‌نام بی‌لی‌يل کردند. پس از آن جیمز به تابعيت انگليس درآمد و در لندن اقامت گزيد و در آنجا به‌عنوان يك مقاطعه‌كار و بانكدار بين‌المللی ثروتمند، موقعيت ويژه‌ای در محافل انگليسی يافت.

او كه فعاليت وسيعی در حمايت از آرمان ارامنه داشت، نماينده كميته بين‌المللی ارامنه در لندن و نيز مؤسس كميته ارامنه و انگليسی‌ها و انجمن هواداران روسيه بود. از سوی دیگر جیمز از طريق خانواده ساسون و سردبير نشريه «جيوويش كرانيكل» با محافل يهودی انگليس كه آمال صهيونيستی‌شان را شبيه به آمال ارامنه می‌دانست روابط نزديكی برقرار كرده بود. جيمز ملكم اميدوار بود كه با سقوط امپراتوری عثمانی هر دو گروه با كمك انگليسی‌ها به آرزوی خود برسند.

بر این اساس به همراه مارك سايكس (نماينده پارلمان انگليس) و سوكولف (صهيونيست) به پاريس سفر كرد تا اهداف ارامنه و يهوديان را با دولت فرانسه در ميان بگذارند. در سال ۱۹۱۷ میلادی، او نقش پيغام‌رسانی صهيونيست‌ها به فرانسويان را ايفا می‌کرد و در آن سال مارك سايكس را با رهبران صهيونيسم در بريتانيا و از‌جمله دكتر حييم وايزمن، آشنا و مرتبط کرد. این آقای سایکس کیست؟ مشاور کابینه جنگ در خاورمیانه در بریتانیا که تقسیم اراضی امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول یکی از اقدامات اوست.

دکتر وايزمن به درخواست سايكس يادداشتی تهيه كرد كه در آن اهداف صهيونيست‌ها بيان و بر اين نكته تأكيد شده بود كه فلسطين به‌عنوان وطن ملی قوم يهود به رسميت شناخته شود. به این ترتیب این ايرانیِ ارمنی و تحصيلكرده انگليس در صدور اعلاميه سرنوشت‌ساز بالفور در دوم نوامبر 1917م نقش ايفا كرده است.

ماجرای مدارس آلیانس
خانم سمیه زمانی در پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر از زاویه‌ای دیگر به ماجرای برخورد ایرانیان با جنبش سیاسی صهیونیسم، به‌عنوان مقدمه تشکیل دولت اسرائیل، در سال‌های نخست ایجاد این جنبش پرداخته است و آن مسئله ایجاد برخی از مدارس صهیونیستی در ایران است:

به نوشته او مدارس آلیانس اسرائیلی ایران، مدارسی فرانسوی و شاخه‌ای از آلیانس اسرائیلی اونیورسال بودند. این نهاد را آدولف کرمیو با همراهی چند روشنفکر یهودی با هدف مقابله با یهودستیزی در سراسر جهان، همدردی با یهودیان و رسیدگی به مشکلات آنان در سال ۱۸۶۰ میلادی در پاریس تشکیل دادند.

در اواخر قرن نوزدهم تقریبا حدود پنجاه‌هزار یهودی در ایران زندگی می‌کردند که در سراسر ایران پراکنده بودند. به گفته دیولافوا، آنها وضعیت مناسبی نداشتند. در چنین شرایطی در سفر نخست ناصرالدین‌شاه به اروپا در سال 1252 شمسی، مؤسسات و نمایندگان آلیانس در غالب نقاط از او پذیرایی و درباره بهبود وضعیت یهودیان ایران به او توصیه‌هایی کردند و با تحت تأثیر قرار دادن ناصرالدین‌شاه برای آنچه بهبودی وضعیت یهودیان ایران می‌نامیدند، از او برای حمایت از نهضت مدرسه‌سازی یهودیان در ایران وعده گرفتند.

بنابراین حاجی میرزا حسین‌خان مشیرالدوله (صدراعظم و سپس وزیر خارجه ایران) با موافقت شاه توافقی را با سران آلیانس امضا کرد که در قبال آن شاه به حمایت از این مدارس متعهد شد. همچنین دولت ایران تعهد داد تا محل مناسب و معلم درس فارسی در اختیار این مدارس قرار دهد و چهار نفر از جوانان یهودی ایرانی (سیزده تا پانزده‌ساله) را برای ادامه تحصیل به پاریس اعزام کند تا با هزینه نهاد آلیانس آموزش‌های لازم را برای مدیریت مدرسه در ایران فرا گیرند.

با وجود این توافق اما شکل‌گیری شعبه آلیانس اسرائیلی در ایران، چند سال پیش از انقلاب مشروطه و در زمان مظفرالدین‌شاه به وقوع پیوست. آلیانس پاریس در سال ۱۲۷۷، جوزف کازس، رئیس مدرسه آلیانس بیروت، را به ایران فرستاد تا با جلب نظر مظفرالدین‌شاه نخستین شعبه مدارس خود را در تهران تأسیس کند.

تاثیر این مدارس چه بود؟ این پژوهشگر این مدارس را مادر تشکل‌های صهیونیستی در جامعه یهود ایران می‌داند و تاثیر آن را به نقل از نوشته کوهنکا، ریاست مدارس آلیانس در ایران، در یک نشریه یهودی این چنین بیان می‌کند: مدارس آلیانس «درست در همان موقعی که جامعه اسرائیل ایران احتیاج مبرم به یک تشکیلات فرهنگی داشت» تأسیس شد.آنها نیاز به سازمان و انسجام داشتند تا قدرت و هویت واحد بیابند و حول یک هدف یعنی تأسیس یک دولت جمع شوند.

ماجرای افندی
یکی دیگر از رویدادهایی که در این دوره رخ می‌دهد و تاکنون، یکی از انبوه دلایل جامعه مذهبی ایران برای مقابله با اسرائیل است، مسئله هم‌نشینی بهائیان با آنهاست. بهائیت، آئینی ساختگی است که در سال ۱۲۳۱ در ایران معرفی شده است. نخستین رهبر این فرقه، میرزا حسین‌علی نوری نام دارد. نوری در زمان امیرکبیر از ایران تبعید می‌شود و ۱۵ سال بعد از این تبعید، وارد شهر عکا می‌شود که در حال حاضر در سرزمین‌های اشغالی قرار دارد.

او و فرزندانش در این شهر، با محدودیت‌هایی از سوی دولت مسلمان عثمانی روبه‌رو بودند ولی با آغاز حکومت قیموميت بریتانیا بر فلسطین، امنیت نوری و پیروان او تضمین شد و حتی او لقب سلطنتی «سِر» را از انگلیسی‌ها گرفت. پس از آن در زمان تشکیل دولت یهود نیز، اسرائیلی‌ها با فهم امکان سرمایه‌گذاری روی این فرقه به‌عنوان ابزاری برای تقابل با ایران و نیز اسلام، به آنان آزادی عمل داده و در حال حاضر نیز مرکز این فرقه در کوه کرمل و به‌اصطلاح قبله آنان در شهر عکا قرار دارد.

آغاز تقابل
دوره دوم پس از صدور اعلامیه بالفور تا زمان تشکیل دولت جعلی اسرائیل است. در این بخش شاهد آن هستیم که به‌خصوص در بخش مذهبی ایران، واکنش‌هایی نسبت به این پدیده جدید رخ می‌دهد.

سید‌ضیاء و ماجرای زمین‌ها
سایت اندیشکده مطالعات یهود، مقاله‌ کوتاهی دارد در مورد ارتباط سیدضیاء‌الدین طباطبایی با ماجرای فلسطین و تشکیل دولت اسرائیلی.می‌دانید که دوران اقامت سیدضیاءالدین طباطبایی در خارج از کشور از خرداد سال ۱۳۰۰ با برکناری وی از مقام نخست‌وزیری آغاز می‌شود و تا مهر ۱۳۲۲ که وی به کشور بازمی‌گردد، ادامه می‌یابد.

در پائیز سال ۱۳۱۰ حاج‌امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که در تدارک برگزاری کنگره‌ای جهت مقابله با افزایش موج مهاجرت یهودیان به فلسطین بود، دعوتنامه‌هایی برای بسیاری از رجال دولتی و غیردولتی جهان فرستاد. از ایران هیچ مقام دولتی در این کنگره شرکت نکرد، ولی دعوتنامه‌ای برای سیدضیاءالدین طباطبايی که در آن زمان در ژنو به‌سر می‌برد، ارسال شد. سید نیز این دعوتنامه را پذیرفت و خود را به فلسطین رساند.

اجلاس این کنگره روز ۱۴ آذر ۱۳۱۰ با نطق حاج‌امین الحسینی آغاز شد. سیدضیاء که به سرعت توانست ریاست دبیرخانه کنگره را عهده‌دار شود، پس از دوهفته اقامت به‌طور موقت به ژنو بازگشت تا کارهای شخصی خود را در این شهر سر و سامان دهد. او مجدداً در بهار سال ۱۳۱۱ به فلسطین بازگشت‌.سید این‌بار ۸ ماه در فلسطین ماند و اقداماتی برای تأسیس کمیته‌های ملی کنگره و ایجاد شعب آن در بعضی کشورهای عربی به انجام رساند و سپس مجدداً به اروپا بازگشت‌.

سیدضیاء در ۱۳۱۴ بار دیگر به فلسطین بازگشت و قطعه زمینی را در دره «بیت‌حون‌» در نزدیکی غزه خریداری کرد. او به‌تدریج با فروش اموال و اثاثیه‌اش در تهران به آبادی قطعه زمین خود در غزه پرداخت‌.او طی ۸ سال که تا ۱۳۲۲ در فلسطین باقی ماند، ظاهراً به کار کشاورزی مشغول بود. اما مشهور است که وی به خواست انگلیس و برای بسط قدرت یهودیان صهیونیست در آنجا اراضی مسلمانان فلسطینی را خریداری می‌کرد و به یهودیان و آژانس‌های صهیونیستی می‌فروخت‌.

نورالدین کیانوری نیز در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «سیدضیاء در فلسطین برای یهودی‌ها کار می‌کرد. یعنی یهودی‌ها از ظاهر اسلامی او استفاده می‌کردند. او زمین‌ها را از مسلمانان می‌خرید و به یهودیان انتقال می‌داد.»
پول این زمین‌ها مستقیماً از صندوق آژانس یهود پرداخت می‌شد و سیدضیاء پس از خرید زمین، آن را به صهیونیست‌ها واگذار می‌کرد و حق دلالی خوبی می‌گرفت. مدتی بعد از آغاز این اقدام شوم، دست او رو شد و حجم معاملات زمین وی به‌شدت کاهش یافت.

جدال‌هایی به سبک امروز
اما در میان اسنادی که برای این مقاله مورد استفاده قرار دادیم، یک نوشته جالب از سید‌جعفر شهیدی، تاریخ‌پژوه و نویسنده مذهبی معروف را یافتیم که مربوط به آبان سال ۱۳۲۶ است و در نشریه‌ای به‌نام آئین اسلام منتشر شده و در آن می‌توان برخی از جدال‌هایی که هنوز جامعه ایرانی با آن روبه‌رو است را هم تماشا کرد. دقت کنید که زمان انتشار این نشریه، حدود هفت ماه قبل از تشکیل دولت جعلی اسرائیل است. بخش‌هایی از آن را با هم بخوانیم:

«روزنامه ایران ما (روزنامه‌ای به سردبیری جهانگیر تفضلی) می‌نویسد در این موقع که انظار مردم‌ جهان متوجه مصر و بیماری است‌ که‌ در آن کشور شیوع یافته‌ در مملکت ما اعلان حجاب نصب می‌کنند و از ورود زنان سر برهنه به مساجد جلوگیری می‌نمایند؛ سپس اینطور نتیجه گرفته‌ است که این رفتار به جهانیان ثابت‌ می‌کند‌ که ما هنوز مسخره‌بازی‌ را رها ننموده و از تقالید خنک دست برنمی‌داریم! ما از این‌ درجه دلسوزی آقای تفضلی نسبت به‌ملت ایران سپاسگزاریم‌ ولی بسیار به‌موقع بود اگر ایشان‌ عوضی‌ نگرفته بودند.

چادر پوشیدن زنان و جلوگیری از ناموس دزدی و تحریص دختران‌ به عفت و پاکدامنی مسخره‌بازی نیست و موجب سرشکستگی‌ ایران نزد ملل دیگر نخواهد بود بلکه آنچه موجب تاثر و تاسف است،‌ آنچه‌ بهر‌ آدم باشعور مسخرگی و مسخره‌بازی‌ ما‌ ایرانی‌ها‌ را‌ ثابت می‌کند این است که در این موقع که جوانان‌ مسلمان دسته‌دسته از کشورهای عربی مهاجرت کرده خود را به مرز فلسطین می‌رسانند؛ جوانان‌ کشور‌ ما‌ با زلف‌های روغن‌‌زده و کروات‌های اتوکشیده، پیاده‌روهای خیابان‌ لاله‌زار‌ و اسلامبول را دنبال دختران و ناموس مردم قدم می‌زنند…

خیلی دور‌ از‌ نزاکت بلکه نهایت درجه وقاحت و بی‌‌حیايی است که با چشم و باز و دست‌ آزاد‌ نشسته‌ و ببینیم جهود و سیک برادران ما را زیر شکنجه و فشار گذاشته هر روز و هر ساعت خانواده‌ها‌ را‌ بی‌صاحب و زنان را بی‌شوهر و کودکان را یتیم می‌سازند. خیلی بی‌شرمی است که ما خود را‌ مسلمان‌ بدانیم‌ و به این رفتار وحشیانه کوچک‌ترین تعرضی ننمائیم… طبق کدام دین ما باید در مقابل‌ تعدیاتی که به فلسطین می‌شود‌ ساکت‌ بنشینیم؟‌

اسلام که همیشه‌ مردم را به پشتیبانی از یکدیگر و حفظ منافع مشترک‌ تحریص‌‌ می‌کند آقایانی که برای بیداری افکار عامه قلم به‌دست گرفته‌ اندکی و چه‌وقت گوشزد کردند که… اگر یهود در فلسطین متمرکز شوند شرق میانه و بلکه‌ تمام کشورهای‌ اسلامی‌ مورد تهدید واقع خواهد شد؟ چه‌وقت‌ در‌ مقاله‌ خود‌ جوانان ایران را تشجیع کردید که در مقام‌ حمایت‌‌ و کمک برادران خود برآیند؟… آقایان‌، مسلمان‌ها‌، ایرانی‌ها! مسئله فلسطین یک موضوع ساده و کوچکی نیست. غرض‌های‌ سیاسی و عقیده شخصی‌ را‌ در اینجا باید به زمین زد. ایرانی‌ و عربی جدايی‌ ندارد. همه‌ ملت‌ اسلام برادر هم هستند. نباید‌ گول‌ سفسطه‌هايی که از طرف دشمن و عمال وی در اذهان افتاده است خورد. موضوع‌ بندگی‌‌ نمودن برای یهودی است. مسئله‌ اسارت‌ چهار‌ صد ميلیون جمعیت‌ و شکست‌ آنان در مقابل عده‌ ناچیزی‌ است..»

از شناسایی تا مبارزه
در دوره سوم خواهیم دید که چگونه دولت ایران در روزهای نخست تشکیل دولت جعلی با بحران مهاجران یهودی مواجه شد و پس از آن اقدام به شناسایی دفاکتوی این دولت کرد و سپس در دوران دکتر مصدق، چطور این رابطه به سمت نقطه بحران حرکت کرد.

روز جمعه در مسجد شاه
این گزارش که در شماره ۷ خرداد ۱۳۲۷ نشریه آئین اسلام منتشر شده را می‌توان گزارشی از یکی از نخستین تظاهرات‌های ضداسرائیلی در ایران دانست. «چهار بعد ازظهر جمعه گذشته رادیو تهران و بلندگوها در خیابانها و بازارها، این جملات را‌ به اطلاع جهانیان و ایرانیان رسانید: اینجا مسجد شاه است، اینجا مسجد سلطانی است… اینک‌ برنامه تظاهرات برعلیه یهودی‌های‌ فلسطین‌ و ابراز همدردی نسبت به اعراب، در حضور آیت‌الله آقای کاشانی‌ شروع می‌شود.»

بعدازظهر روز جمعه، بنابر اعلامیه آیت‌الله حاج سید‌ابو‌القاسم کاشانی، مردم دسته‌دسته برای شرکت در تظاهرات‌ مهمی که بر له اعراب فلسطین و برعلیه یهود و صهیونیست و همچنین برعلیه‌ تصمیم‌ سازمان ملل مبنی بر تقسیم‌ فلسطین صورت می‌گرفت به‌طرف مسجد شاه روان بودند. باوجود آنکه ۳ ساعت‌ بیشتر از ظهر نمی‌گذشت و یک ساعت به‌وقت شروع برنامه باقی‌ مانده بود، تمام صحن مسجد-خیابان بوذر جمهری-بازار بزرگ-بازار‌ بین الحرمین و همچنین خیابان ناصر خسرو مملو از جمعیت بود به طوری که عبورو مرور اتوبوس‌ها و وسايط نقلیه متوقف مانده بود.» پس از آن یک قطعنامه با ۶ بند نیز قرائت شده که یکی از آن‌ها این بوده است: «ملت مسلمان ایران با ارسال اسلحه‌ از‌ طرف‌ دولت‌ آمریکا به فلسطین جدا مخالف بوده و به‌نام حفظ صلح جهانی، عدم مساعدت با این‌ ملت‌ فاسد را خواستار است.»

دولت مصدق و اسرائیل
مسعود کوهستانی‌نژاد، پژوهشگر تاریخی در سایت موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، واکنش دولت ایران به تشکیل دولت اسرائیل را بررسی کرده است:

با توجه به حضور بیست تا صد هزار ایرانی در فلسطین که بسیاری از آنان در همین شهر غزه ساکن بودند و به امور مختلف ازجمله بازرگانی می‌پرداختند؛ هیأت دولت ایران در جلسه شب ۱۴ اسفند ۱۳۲۸ موضوع شناسایی دفاکتو (یعنی به‌صورت عملی و نه به صورت رسمی و مکتوب) اسرائیل را به اتفاق آراي مورد تصویب قرار داد.

البته ادعا شده است شناسایی دفاکتو اسرائیل توسط ایران، براساس پرداخت رشوه به محمد ساعد (که تا چند روز پیش از شناسایی نخست وزیر ایران بود) امکان پذیر شد. براساس سند موجود در آرشیو اسرائیل، رشوه توسط یک عامل آمریکایی و به واسطه ی یک تاجر ایرانی پرداخت شده است. به هر حال در اواسط فروردین آن سال، رسانه‌های اسرائیلی حتی از نخستین سفارش بازرگانی دولت ایران به اسرائیل خبر دادند که شامل وسایل طبی و جراحی بوده است.

اما در سال ۱۳۳۰ روند اتفاقات متفاوت شد. در اردیبهشت آن سال دوره نخست وزیری مصدق آغاز شد. پس از چند روزی، در یک روزنامه مصری نوشته شد که عده‌ای از علمای الازهر مذاکراتی را با آیت‌الله کاشانی در مورد الغای شناسایی اسرائیل آغاز کردند. در اوایل خرداد، حسین مکی، در نطقی در مجلس شورای ملی موضوع شناسایی اسرائیل در زمان محمد ساعد را به شدت مورد حمله قرار داد . به این ترتیب فشارهای بین‌المللی از سوی اعراب و مسلمانان و نیز فشارهای داخلی از سوی جبهه ملی جواب داد و در صبح روز شانزدهم تیر در جلسه مجلس شورای ملی، «باقر کاظمی» وزیر امور خارجه، اعلام کرد: «عرض کنم به جهت اینکه دولت ایران دیروز تصمیم خودش را اجرا کرد و ژنرال کنسولگری که در بیت‌المقدس بود را منحل کرده و رسیدگی به کار آنها را به سفارت [ایران در امان] محول کرد، از این طرف هم دولت مصمم نیست راجع به شناسایی رسمی دولت اسرائیل اقدام دیگری بکند و نماینده‌ای هم از اسرائیل در ایران قبول نکرده و نخواهد کرد».

نخستین اشاره به فلسطین در انقلاب
کمی جلوتر می‌رویم و به نخستین نشانه‌‌ها از حضور فلسطین در ادبیات انقلابیون می‌پردازیم. خرداد ۱۳۴۲ اکبر هاشمی رفسنجانی یک مقاله توضیحی در این خصوص در نشریه مکتب تشیع می‌نویسد و البته می‌دانیم که او کتابی نیز در همین سال‌ها نوشته است.
اما اولین ارجاع به فلسطین در سخنان رهبر انقلاب (آیت الله خمینی ) را در شهریور ۱۳۴۳ یافتیم. بخشی از این سخنرانی که در قم ایراد شده را بخوانید:

«الان که من اینجا نشسته‌ام برای شما صحبت می‌کنم، مزارع بسیار خوب ایران- بسیاری‌اش- در دست اسرائیل است! از ایلام به من نوشته‌اند که‌ مزارع خوب اینجا را داده‌اند اسرائیل چغندر بکارند. تابلویی زدند به کنار جاده که مزرعه نمونه ایران و اسرائیل! این آقایانی که اسرائیل را می‌گویند ما کنار زدیم. روزنامه اسرائیل که برای من آمده است، آورده‌اند، نوشته بود به اینکه سفیر اسرائیل در ایران، در تهران! آقایان می‌گویند که ما کاری نداریم به اسرائیل!!… البته تلخ است به ذائقه‌ها؛ تلخ است به ذائقه شما؛ لکن بدبختی یک مملکت اسلامی است؛ بدبختی یک مسلمینی است که اتکا پیدا بکنند یا ارتباط پیدا بکنند یا پیمان ببندند با یک دولتی که الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام ایستاده است و غصب کرده است فلسطین را.»

تازه‌ترین تحولاتکاربران ویژه - سیاسیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۴۱۹۹۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • farbod7

    هرتزل در سال ۱۲۷۵ شمسی به سلطان عبدالحمی د دوم، پیشنهاد داده بود در قبال اعطای خو دمختاری صهیونیستی به فلسطین، دیون او را پرداخت کند. پاسخ عبدالحمید بسیار جالب و تامل برانگیز است: ‌‌من نمی توانم حتی یک متر از این سرزمین را بفروشم چون مال من نیست، مال مردم است- یهودی ها بهتر است پو لشان را دور نریزند. زمانی که امپراطوری م ن تقسیم شود، آن ها احتمالآ فلسطین را بل اعوض به دست می آورند.