راز جسد تکهتکه شده زن جوان در چمدان همسرش!
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده| مرد جوان که همسر خود را در شهر مشهد به قتل رسانده بود جسد او را تکهتکه کرده و در یک چمدان مشکی جاسازی کرد.سپس آن را به تهران منتقل کرد و به پلیس تحویل داد.رسیدگی به پرونده قتل زن جوان 31ساله به نام هانیه صبح پنجشنبه در دستور کار وحید ناصری، بازپرس کشیک قتل تهران قرار گرفت.بررسیهای ابتدایی نشان میداد که شوهر این زن جسد مثلهشده همسرش را در چمدانی پنهان کرده و به همراه خود به کلانتری ونک برده بود، سپس به قتل همسرش و تکهتکه کردن جسد او اقرار کرد.
جزئیات همسرکشی
در تحقیقات ابتدایی مشخص شد که این مرد جوان ساکن شهر مشهد بوده و از مدتی قبل با همسرش اختلافات شدید داشته که در نهایت این اختلافات دو روز قبل از حادثه منجر به بروز درگیری میان آنها شده و مرد جوان در جریان درگیری همسر خود را به قتل رساند.سپس جسد مثلهشده او را داخل چمدان گذاشته و با کرایه کردن یک خودرو راهی تهران شد.متهم بامداد جمعه 7 مهرماه امسال به شهر تهران رسید و یک راست سمت کلانتری رفت و جسد همسرش را تحویل داده و به قتل او اقرار کرد. در ادامه این گزارش جزئیات این ماجرا را در گفتوگوی خبرنگار ما با متهم پرونده بخوانید.
گفت وگو با متهم
اهل تهرانی یا مشهدی هستی؟
هیچکدام! من خوزستانیام.برای اینکه به زبان عربی تسلط دارم، از مدتی قبل مترجم مسافرهای عراقی میشدم که به ایران سفر میکردند.کمکم همین شغل باعث شد که مشهد را برای سکونت انتخاب کنم چون در آنجا مسافران بیشتری تردد میکردند.
هانیه هم خوزستانی بود؟
بله هر دوی ما اهل عشیرههای با اصل و نسب و اسم و رسمدار خوزستان بودیم.
چند سال قبل با او ازدواج کرده بودی؟
حدود 7 یا 8 سالی میشد که با هم ازدواج کرده بودیم و یک دختر 5ساله داریم.
فرزندت الان کجاست؟
او از خیلی وقت قبل به خاطر اختلافات شدید من و همسرم نزد پدر و مادر همسرم زندگی میکرد.الان هم کنار آنهاست.
چرا با هانیه اختلاف داشتی؟
مدتی بود که به هانیه شک کرده بودم و فکر میکردم با غریبهای در ارتباط است.از همان موقع اختلاف ما شروع شد.
چه چیز باعث شد چنین فکری کنی؟
همسرم هم مثل خودم کار ترجمه برای مسافرها را انجام میداد و خیلی وقتها با مسافران صمیمی میشد و طرح دوستی میریخت.او روابط راحتی با افراد دیگر داشت.مدتی بود با یکی از مسافران که یک جوان خارجی بود زیاد صحبت میکرد اما به من میگفت رابطه ما مثل همه مسافران دیگر یک ارتباط دوستانه معمولی است.اینطور میگفت که من حساس نشوم.
یعنی ارتباط آنها فراتر از چیزی بود که میگفت؟
بله.یک بار قرار بود یک تور 5 روزه به یکی از شهرها ببرم.به حدی سوءظنم نسبت به ارتباط همسرم با آن مسافر زیاد شده بود که تصمیم گرفتم زودتر از موعد برگردم.وقتی به هانیه گفتم که در حال برگشت هستم خیلی جا خورد و مشخص بود که از برگشتن من خوشحال نیست.وقتی به خانه رسیدم دیدم که آن مسافر مهمان خانه ماست.اما به من میگفت فکر بد نکن!
چرا مطمئن بودی که شک تو درست است؟
چون کم کم کار به جایی رسید که هانیه دلیلی برای پنهان کردن ارتباطش با آن مرد نمیدید.جلوی من با او تلفنی حرف میزد و حتی برای انجام کارهایش از او اجازه میگرفت.
تو به او اعتراض میکردی؟
همه اختلافات و درگیریهای ما به خاطر همین اعتراضات من بود.هر بار با هم گلاویز میشدیم و حتی بارها روی من دست بلند کرده و من را کتک زده بود.چون میگفت تو به من تهمت میزنی اما من نمیتوانستم چیزی را که به چشمم میدیدم نادیده بگیرم.
از روز حادثه بگو.چه شد تصمیم گرفتی که هانیه را به قتل برسانی؟
اصلا چنین تصمیمی نداشتم و این اتفاق با طرح و نقشه قبلی رخ نداد.آن روز من و هانیه در خانه بودیم که باز هم بر سر همین مسائل با هم بحثمان شد.من به هانیه گفتم حالا که نمیتوانیم با هم کنار بیاییم باید جدا شویم.او هم گفت کیفت را بردار و از این خانه برو چون خانه و ماشین و تمام اموال این خانه برای من است!
وقتی این حرف را زد و دیدم به راحتی به من پشت میکند به حدی عصبانی شدم که به او حمله کردم و گلویش را فشار دادم.وقتی زمین افتاد روی سینهاش نشستم و گلویش را فشار میدادم؛ در آن لحظات تمام کارهایی که هانیه در حقم کرده بود و همه رفتارها و سوءظنهایم مثل نوار یک فیلم از جلوی چشمم عبور میکرد.برای همین دستم را محکم و محکمتر دور گلوی او فشار دادم.بعد دیدم که دیگر نفس نمیکشد.
چرا جسد را مثله کردی؟
میخواستم هرطور شده به تهران بیایم و در اینجا خودم را معرفی کنم.چون ما اینجا اقوامی داریم که اگر در تهران به زندان بروم میتوانند دنبال کارهای من باشند و کمکم کنند.برای همین جسد را به چند قسمت تقسیم کردم و با خودم به تهران آوردم.تکههایی از جسد هم در چمدان جا نشد که آن را در سطل آشغال نزدیک خانهمان در مشهد انداختم.
چطور خودت را به تهران رساندی؟
با یک خودرو. حدودا دو میلیون و پانصد هزارتومان به یک راننده پرداخت کردم و چمدانی را که جسد همسرم در آن جاسازی شده بود پشت خودرو گذاشتم.از راننده خواستم من را به یک کلانتری برساند.او کمی به من مشکوک شده بود اما حرفی نزدم.فکرش را هم نمیکرد که من در حال حمل یک جسد با خودروی او هستم.
بنا بر این گزارش رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران در جریان رسیدگی قرار دارد و متهم با صدور قرار بازداشت از سوی بازپرس جنایی جهت تکمیل تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار داده شد.