سرنوشت نادیا دختر فوزیه و جذابیت دردسرساز بوتیمار

روزنامه هفت صبح، مرتضی کلیلی | با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر و یادی از گذشته میکنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده شدهای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست. عکسهایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، عکسهای فوتبالی، نوستالژیک و… برای دیدن تصاویر و شرح آن ادامه مطلب را بخوانید.
قاب مشاهیر ۱
سرنوشت نادیا امینه شیرینبیگ، فرزند فوزیه فواد همسر اول محمدرضا پهلوی؛ نادیا در سال ۱۳۲۹ در قاهره بهدنیا آمد. او دختری زیبا و بسیار خجالتی بود. اولین همسرش یوسف شعبان هنرپیشه معروف مصری بود که ۲۰ سال از او بزرگتر بود. یوسف در یک جشن فارغالتحصیلی در دانشگاه آمریکایی با نادیا آشنا شد و یک داستان عاشقانه بین آنها به وجود آمد. یوسف شعبان از احساساتش به او گفت و با درخواست ازدواج او را غافلگیر کرد.
این رابطه توسط شاهزاده فوزیه و اسماعیل شیرینبیگ پدرش کاملا رد شد. یوسف شعبان به اسکندریه نزد اسماعیل شیرینبیگ رفت اما او بهدلیل اختلاف سن و ازدواج قبلی یوسف با یک بازیگر مصری بهنام لیلا طاهر پیشنهادش را نپذیرفت. فوزیه به رسم اعراب برای نشان دادن مخالفت خود، در مراسم عروسی، لباس ساده مشکی بر تن کرد . با وجود مخالفت، این ازدواج در یک مراسم خانوادگی کوچک محدود به برخی از اقوام برگزار شد .
نادیا صاحب دختری بهنام سینای شد.این ازدواج تنها دو سال بهطول انجامید و نادیا نتوانست خود را با زندگی یک هنرمند که با تربیت او در یک خانه نظامی سازگار نبود همراه سازد و مشغله دائمی یوسف و تنهایی، باعث شد نادیا درخواست جدایی کند و به نزد خانوادهاش بازگردد . او پس از مدت کوتاهی با مصطفی رشید ازدواج و به خارج از مصر سفر کرد. نادیا در ازدواج دوم نیز صاحب دختری بهنام فوزیه شد. نادیا سالها قبل از فوت فوزیه در سال ۱۳۸۸ در سن ۵۹ سالگی در اثر ابتلا به سرطان درگذشت .
سینای پس از ازدواج دوم مادرش، سالهای زیادی با مادربزرگش (فوزیه) و پدربزرگش (اسماعیل بیگشیرین) زندگی کرد .سینای در مصاحبهای گفته بود یکی از قوانین خانه مادربزرگش، تماشا نکردن تلویزیون بود، چون مادربزرگش معتقد بود وقت را تلف میکند. فوزیه از ازدواج دوم خود با (اسماعیل شیرینبیگ) بهجز نادیا، پسری هم بهنام حسین داشت که بهخاطر مراقبت از مادر هیچگاه ازدواج نکرده بود. یوسف شعبان چند ماه قبل در اثر کرونا درگذشت .(مرور تاریخ)
قاب مشاهیر ۲
امام در بورسای ترکیه و دستبوسی ماموران ساواک از آیتالله صابری؛ برگی از خاطرات آیتالله صابری همدانی: امام در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ به شهر بورسا منتقل شد و ادامه تبعید را در آنجا سپری کرد. آیتالله صابری همدانی که در آن ایام به منظور فعالیت تبلیغی در ترکیه حضور داشت، درباره تاثیر حضور امام در آن کشور میگوید:
در مسجد ایرانیان نماز مىخواندم و سخنرانى مىکردم، ولى چون ساواک کنترل شدیدى اعمال مىکرد و من بعدها متوجه شدم که تعدادى از مأمورین که گاهى دست مرا هم مىبوسیدند و اظهار ارادت مىکردند، رسمآ مأمور و جاسوس دولت هستند و مراقبت مىکنند که من وارد مسائل مىشوم یا نه؟ البته در همان موقع، بعضى از عوامل آمریکا در صهیونیسم جهانى در روزنامههاى ترکیه، علیه امام و قیام ایشان مطالب مغرضانه و به دور از واقع چاپ مىکردند. ولى شخصیتهاى فرهنگى و علمى ترکیه و افرادى که غرض و مرضى نداشتند از مراتب علم و اخلاق و پاکى ایشان سخن مىگفتند و تعریف مىکردند که نمونهاش دیدگاه میزبان حضرت امام در بورسا بود.
طى مصاحبهاى با یک مجله، ایشان از اخلاق کریمه و پاکى حضرت امام و توجه ایشان به نماز و قرآن و مسائل عبادى و محبتش به بچهها که نزد امام مىآمدند و ایشان را بابا خطاب مىکردند و از مراقبتهایى که آن مرد بزرگوار هنگام پیادهروى و هواخورى داشت و سعى مىکرد که براى مردم مزاحمت ایجاد نشود و اینکه هیچ وقت درباره کم و کیف غذا اعتراضى نمىکرد، سخن گفته بود.
کتاب خاطرات آیتالله صابری همدانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
قاب مشاهیر ۳
روایت بوتیمار از قضاوت مردم درباره چهره متفاوت و جذابیت ظاهریاش؛ بوتیمار در سال ۱۳۱۲ در شهر باکو (بادکوبه قدیم) به دنیا آمد. در سال ۱۳۱۵ به ایران مهاجرت کرد و فعالیت هنری خود را در سال ۱۳۳۰ در تئاتر پارس و با بازی در نمایش جزای روزگار آغاز کرد. پس از آن در سال ۱۳۳۸ وارد تئاتر آناهیتا شد و همزمان به کار دوبله پرداخت و صدایش به جای برخی از هنرپیشگان مطرح آن روزگار، روی فیلمها قرار گرفت. گریگوری پک و برت لنکستر از جمله بازیگرانی بودند که بوتیمار به جای آنها در فیلمهایشان حرف میزد.
عبدالله بوتیمار از پرکارترین بازیگران دهههای ۴۰ و ۵۰ سینمای ایران بود و در ۴۷ فیلم سینمایی بازی کرد. او با برخی از کارگردانهای پرکار و مطرح سینمای فارسی از جمله ساموئل خاچیکیان همکاری داشت و شهرت او به خاطر ایفای نقش در فیلمهای پلیسی و جنایی بود. دلهره، ضربت، یک قدم تا مرگ و… از جمله معروفترین فیلمهایی است که بوتیمار در آنها بازی کرده .
موهای روشن و چشمان آبی بوتیمار، او را از دیگر بازیگران مطرح سینمای ایران در آن روزگار متمایز کرده بود و احتمالا ساموئل خاچیکیان که تحت تاثیر ژانر فیلمهای نوآر و جنایی سینمای آمریکا فیلم میساخت، مناسبتر از او بازیگری برای ایفای نقش تبهکاران یا کارآگاهان پلیس در فیلمهای جنایی و پلیسی خود نیافته بود. بوتیمار در گفتوگویی درباره نقشهای سینماییاش گفته بود: «هیچ بازیگری در زندگی واقعی آنطور نیست که تصویرش نشان میدهد.
من نه قهرمان هستم، نه خیلی خوشتیپ. آدمی کاملا معمولی هستم. لزومی ندارد فکر کنم سمبل هستم و احساس غرور کنم.» با این حال بوتیمار از اینکه مردم او را تنها به خاطر چهره متفاوت و جذابیت ظاهریاش به یاد آورند نه به خاطر بازیهای سینماییاش، ناراحت بود و در این باره گفته بود: «مردم فکر میکنند من آدم سردی هستم؛ با احتیاط به من نزدیک میشوند و امضا میخواهند. متنفرم از اینکه مرا به خاطر چهرهام تحسین کنند؛ این یعنی تنها چیزی که در چنته دارم، ویژگیهای ظاهری است و از هنر بازیگری بیبهرهام.» عبدالله بوتیمار، ۲۸ دی ۱۳۹۰ درگذشت.
قاب تاریخ ۱
عکسی متفاوت از حضور زنان در انقلاب ۱۳۵۷ به روایت دوربین منوچهر دقتی .
قاب تاریخ ۲
عادات و اخلاق مظفرالدینشاه؛ تصویر روایت شده از شاه قاجار در مرآتالوقایع مظفری. عبدالحسینخان ملکالمورخین، لسانالسلطنه که در روزگار جوانی معلم مظفرالدینشاه بود و بعد به سنت خانوادگی به نگارش تاریخ سلطنت وی اقدام کرد، در معرفی عادات و اخلاق مظفرالدین نوشته است: «مظفرالدینشاه به شکار و تاریخ میل فراوان دارد و به ترقی نظام مایل است. اصلا تکبر و غرور ندارد.
تقریبا دو ساعت از روز گذشته از اندرون بیرون تشریف میآورند. در روزهای غیر از عید، لباس مخصوصی نمیپوشد، فقط در کلاه شیر و خورشید، دو شیر الماسنشان دارد. هر روز یک رنگ لباس میپوشد و پیراهن فرنگی آهاردار دربردارد. در ماه محرم و صفر، لباس مشکی میپوشد و در آن دو ماه اغلب مشغول ذکر و عبادت است و در عشر اول محرم، تعزیهخوانی مفصل دارند و شبهای جمعه تمام سال در اندرون روضهخوانی میکند و روضهخوان مخصوص دارد که از تبریز همراه آوردهاند. … در روز شکار، چکمه میپوشد و شمشیر میآویزد. … گاهی به لباسش یک شاخه گل میزند… .» پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر ( عبدالحسینخان سپهر، یادداشتهای ملکالمورخین )
شرح عکس: فضلالله وزیرخلوت (وکیلالملک) در حال خواندن عرایض در حضور مظفرالدینمیرزا قاجار (ولیعهد)