۲۰روایت تاریخی از روزهای نخست جنگ ایران و عراق

روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی| چهل و سه سال از آغاز جنگ ایران و عراق میگذرد. جنگی که به روایت رسمی ۳۱شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران به پایان رسید. با این حال واقعیت عرصه میدانی این است که نخستین تجاوز عراق به ایران در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ یعنی دقیقا یک روز بعد از همهپرسی نوع نظام جدید انجام شد و آخرین روز جنگ نیز ۲۹ مرداد ۱۳۶۹ بود که با حضور نیروهای سازمان ملل در مرز ایران و عراق آتش بس به طور رسمی بین دو کشور برقرار شد. بنابراین میتوان گفت که روایت جنگ «هشت ساله» روایتی حداقلی از آن چیزی است که اتفاق افتاده و جنگ ایران و عراق در واقع جنگی بوده که تقریبا یازده سال و پنج ماه طول کشیده است.
اما از این یازده ماه و پنج ماه، این هفته قرار است سی و چهار روز آن را برای شما روایت کنیم. ۳۴روز ابتدایی تقویم رسمی جنگ. یعنی از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۴ آبان ماه. چرا ۴ آبان؟ چون در این شهر مهمترین شهری که عراق توانست آن را اشغال کند یعنی خرمشهر، به دست نیروهای عراقی افتاد. خواندن روایت این ۳۴ روز بعد از ۴۳ سال، شاید خالی از لطف نباشد.
حمله به مهرآباد و اکباتان
جنگ حوالی ظهر به وقت تهران شروع میشود. صدام که روز ۲۶ شهریور، قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر بین ایران و عراق را در مجلس ملی این کشور پاره کرده بود، در ساعت ۱۲ به وقت بغداد دستور حمله به ایران را صادر کرد. حدود ساعت ۲، پایتخت نشینها فهمیدند که جنگ شروع شده است چرا که صدای انفجار مهیبی در غرب تهران پیچید و دود غلیظی از سمت فرودگاه مهرآباد به چشم خورد. البته اول شایعه شد که کودتا شده است .
ولی به زودی معلوم شد که عراق بعد از حدود یک سال و پنج ماه عملیات ایذایی در مرز، حمله خود را آغاز نکرده و نه فقط به تهران بلکه بین ساعات ۱:۴۵ تا ۲ بعدازظهر به وقت ایران، به سنندج، اهواز، کرمانشاه، اسلام آباد و تبریز نیز حمله هوایی کرده است. گفته میشود در حمله هوایی به تهران سه جنگنده میگ شرکت داشتند که یکی از آنها مورد هدف قرار گرفت. به گفته سعید صادقی، عکاس جنگ، یکی از میگها موقع برگشت به سمت عراق، چند بمب خود را در شهرک اکباتان رها کرده بود و این نخستین حمله به یک مجموعه مسکونی در جنگ است. البته بمبها در محوطه خالی از سکنه افتاده و فقط به چند ماشین آسیب رسانده بودند.
صف در تهران
جالب خواهد بود اگر بدانید که فردای آن روز یعنی اول مهر، روزنامه اطلاعات در صفحه ۱۶ خود از مردم به دلیل برخی رفتارها در روز اول جنگ انتقاد کرده و نوشته:حمله نافرجام هوايي دیروز عراق، چهره تهران را دگرگون کرد و این دگرگونی از جهتی قابل توجه بود. نخست اینکه بسیاری از مردم خود را برای نبرد با متجاوزان بعث عراق بسیج میکردند تا همدوش برادران خود از اسلام و وطن دفاع کنند و در برابر، گروهی نیز تمام وقت و نیروی خود مصروف ذخیره سازی میکردند.
دیروز با کمال تأسف تهران شاهد صفهای طویلی در برابر جایگاههای بنزین، فروشگاههای نفت، نانواییها و سوپرمارکتها بود حال آنکه هیچگونه کمبودی در هیچ زمینهای نداریم و اگر توجه داشتیم این روش غيرمتعارف مستقيما ایجاد نوعی قحطی و هرج و مرج میکند که طبعا نتایج تاسف بار آن به سود دشمنان انقلاب و مملکت ماست.»
دزدی آمده، سنگی انداخته و فرار کرده
یک نکته جالب توجه دیگر در روز نخست جنگ نخستین پیام امام خمینی است که ساعت ۱۹ آن روز صادر شده است:
«این صدام حسین، من از اول وقتی که روی کار آمد تنبّه دادم که این دیوانه است، این عقلش درست کار نمیکند، و لهذا، با دیوانگی دارد عمل میکند و خودش را به هلاکت میرساند…
ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگی شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پای خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزی آوردند و یک بمبی اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند…یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند انشاءالله ندارد…من چنانچه- خدای نخواسته- دامنه پیدا کرد این کارهای صدام حسین و اربابهای صدام حسین، تکلیف ملت ایران را تعیین خواهم کرد و امیدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد، دیگر بغدادی باقی نخواهد ماند.»
هفت تایی کردن بنگلادش
اما یک ماجرای جالب توجه دیگر، مسابقات جام ملتهای آسیا است که از یک هفته قبل از شروع جنگ در کویت آغاز شده بود. ایران در گروه A این مسابقات با سوریه، چین، کره جنوبی و بنگلادش در یک گروه قرار داشت. در روزهای قبل از جنگ، تیم ایران دو تساوی صفر بر صفر مقابل سوریه و دو بر دو مقابل چین به دست آورده بود اما دقیقا در روز نخست جنگ، ایران توانست با نتیجه هفت بر صفر بنگلادش را شکست دهد.
بهتاش فریبا که در بازی با چین هم گل دوم ایران را به ثمر رسانده بود، در این بازی چهار گل به ثمر رساند و در پایان جام هم با هفت گل، در کنار چویی سون هو از کره جنوبی آقای گل شد. ایران در نهایت توانست با پیروزی سه بر دو برابر کره شمالی به عنوان تیم اول گروه به مرحله بعدی صعود کند ولی با شکست دو بر یک برابر کویت به ردهبندی رفت و در آنجا با شکست مجدد کره شمالی سوم شد. این در حالی است که ایران توانسته بود در سه دوره قبلی این رقابتها یعنی در سالهای ۱۹۶۸، ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ قهرمان این رقابتها باشد.
بسیاری اعتقاد دارند که شرایط جنگی باعث شد که قهرمانی این دوره از آن ایران نباشد. گفته شده بازیکنان یک روز بعد از بازی با چین که جنگ شروع شده بود به حسن حبیبی، سرمربی تیم ملی در آن زمان درخواست دادند که بازیها را نیمهکاره رها کنند و به ایران بازگردند اما مراجع بالاتر با ترک رقابتها مخالفت کردند. همچنین در حالی که ملیپوشان ایران به خودی خود شرایط بدی داشتند، یک روز قبل از بازی نیمهنهایی خبری از ایران به کویت رسید که اردوی تیمملی را به هم ریخت.
حسین روشن، برادر حسن روشن در جریان حمله رژیم بعث به ایران به شهادت رسیده بود. این موضوع در کنار داوری بد داور سنگاپوری در آن مسابقه باعث شد ایران، که کویت را در فینال قبلی شکست داده بود، از این تیم شکست بخورد و به فینال نرسد. جالب است بدانید شاگردان حبیبی پس از اتمام این رقابتها سفری طولانی برای بازگشت به ایران طی کردند. آنها سه روز در راه بودند و ابتدا به سوریه و سپس به ترکیه رفتند و از آنجا از طریق مرز بازرگان وارد ایران شدند.
انتقام نیروی هوایی
بلافاصله بعد از حملات هوایی عراق، ستاد مشترک ارتش تشکیل میشود و به دو پایگاه شکاری ششم بوشهر و سوم همدان فرمان تلافی را صادر میکند. عملیات در دو مرحله به نام «البرز» و «آلفارد» انجام میگیرد. برنامه عملیات حدود ساعت ۲:۳۰ تا ۳ بعدازظهر روز ۳۱ شهریور ۵۹، در دو پایگاه که به حالت آماده باش در آمده بودند، ریخته میشود. طبق این برنامه، پایگاه بوشهر، «عملیات البرز» را به عهده میگیرد که هدف آن حمله به پایگاه هوایی شعیبیه در استان بصره عراق بود.
بعد از تکمیل برنامه عملیاتی، حوالی ساعت ۳:۳۰ ،چهار فروند اف-۴ از بوشهر به سمت هدف مورد نظر به پرواز در میآیند. حدود یک ساعت بعد همه آنها پس از انجام ماموریت خود، سالم به پایگاه بر میگردند.در پایگاه سوم همدان نیز برنامه مشابهی ریخته شد. عملیات «آلفارد» قرار بود پایگاه هوایی «کوت» در استان «میسان» عراق را بمباران کند. حدود ساعت یک ربع به ۴، چهار فروند اف-۴ به سمت کوت پرواز میکنند. سه فروند از این هواپیماها نزدیک به یک ساعت بعد به پایگاه همدان باز میگردند.
در عملیات «آلفارد» یکی از جتها در اثر اصابت گلوله سقوط کرد و به رود دجله افتاد و بر اثر آن سرلشکر خلبان «خالد حیدری» به همراه همرزمش خلبان «محمد صالحی» به شهادت رسیدند تا نخستین شهیدان خلبان جنگ لقب بگیرند. پیکر شهید حیدری البته سال ۱۳۹۱ وارد کشور شد و در کنار یادمانی در ورودی شهر مهاباد به خاک سپرده شد.روز اول جنگ به این طریق به پایان میرسد تا بامداد یکم مهر ماه ۵۹ با عملیات گستردهای آغاز شود. نیروی هوایی ارتش ایران در عملیات «کمان ۹۹» با ۱۴۰ هواپیما در مناطق گستردهای از عراق به اهداف خود حمله کرد و به گفته کارشناسان، زمینه برتری هوایی ایران در ماههای ابتدایی جنگ را فراهم کرد.
در شهر چه خبر؟
ورق زدن روزنامه اطلاعات دوم مهر برای اینکه ببینیم ایران و به طور مشخص تهران در دومین روز رسمی جنگ چه حال و هوایی داشته جالب است. در صفحه دوم این روزنامه اعلام شده که دیروز آن قدر مخاطب خبر بالا بوده که روزنامه اطلاعات به چاپ چهارم هم رسیده است.نرخ رسمی دلار ۷۰ ریال است و نرخ غیررسمی ۷۷ ریال و یک آپارتمان با شوفاژ و تلفن در حوالی میدان فلسطین ۸۵۰ تومان به فروش میرسیده است.
هفتمین نمایشگاه بینالمللی تهران که روز ۲۸ شهریور آغاز شده بود همچنان ادامه داشت و در دو سانس ۴ و ۶ و نیم بعدازظهر میتوانستید فیلم «کودکی در جمعیت» اثری از «ژرار بلن» را به زبان فرانسوی و با زیرنویس انگلیسی در طبقه بالای سینما فرهنگ قلهک تماشا کنید.در این روز همچنین میخوانیم که تیم ملی امید در یک بازی تدارکاتی با دو گل منوچهر طاهرخانی و شاهرخ بیانی در برابر یک گل استقلال توانسته در یک بازی تدارکاتی به پیروزی برسد. این تیم چند روز پیش پرسپولیس را هم شکست داده بود.
تلخی روز چهارم
پنجم مهر ماه ۱۳۵۹ نخستین پیروزی برای اشغالگران عراقی به وجود آمد. به نوشته حسین درودیان در کتاب «آغاز تا پایان جنگ»، مقاومت اندک نیروهای نظامی در برخی خطوط مرزی سبب شد نیروهای دشمن به سهولت از خطوط مرزی عبور کنند و برخی از شهرهای ایران را محاصره کنند. اهمیت و جایگاه خوزستان در استراتژی تهاجمی عراق، موجب شد توان اصلی ارتش عراق در این منطقه متمرکز شود. لشکرهای ۱ مکانیزه و ۱۰ زرهی ارتش عراق با پیشروی در منطقه غرب رودخانه کرخه فاصله ۸۰ کیلومتری مرز تا رودخانه را طی چهار روز پشت سر گذاشتند. به طور مشخص باید گفت لشکر ۱۰ ارتش عراق در این محور از اول مهر ماه ۱۳۵۹ تجاوز خود را آغاز کرد و در ساعت ۹ صبح ۵ مهر ۱۳۵۹ در کنار پل نادری مستقر شد.
اولین گلوله
یکی از مسایل جالب توجهی که امسال به خصوص از سوی رسانهها به آن پرداخته شد این بود که نخستین گلوله جنگ ایران و عراق را نه یک عراقی که یک اردنی شلیک کرده است. سایت مشرق نیوز به نقل از صفحه اینستاگرامی میم الف نون نوشته: ۲۵ فروردین ۱۳۶۴، روزنامه الحیات چاپ لندن از حامد علوان الجبوری سوالاتی میپرسد من جمله درباره رابطه صدام با ملک حسین شاه اردن و این جواب الجبوری است که در زمان آغاز جنگ، وزیر خارجه عراق بوده است: «روابطشان قوی بود و ملک حسین با صدام، به عنوان رهبری بزرگ تعامل میکرد.
برایتان جریانی را میگویم که باور آن قدری دشوار است، و آن این که نخستین گلوله تانکی که در جنگ ایران و عراق شلیک شد، توسط ملک حسین بود. این واقعه در روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹) رخ داد. صدام و ملک حسین سوار تانکی در نزدیکی خطوط مقدم شدند و پادشاه اردن که در این زمینه متخصص و خبره بود، جنگ را با شلیک گلوله نخست متبرک نمود!…ملک حسین در آن برهه نقش بزرگی داشت و دیدارهایش تقریباً هفتگی و بیشتر آن هم غیر علنی بود.» طبق این نوشته فیلم این شلیک از تلویزیون بغداد پخش شد و پس از آن هم شاه حسین اردنی در طول جنگ، ۱۷بار از عراق دیدن کرد.»
غیور اصلی
به همان ۵ مهر برگردیم. یکی از چهرههای شاخص در این زمان، شهیدی به نام غیور اصلی است. نام دقیق او علی غیور اصلی بود و در بهمن سال ۱۳۳۱ در مشهد به دنیا آمده بود. او پیش از انقلاب در واحد تیپ نیروهای ویژه هوابرد ارتش استخدام شد و چند دوره نظامی در آلمان، ایتالیا، مصر و اردن دیده بود. با این حال او روحیه ضد رژیم داشت و حتی به جرم تلاش برای ترور شاه به اعدام محکوم شده بود که با پیروزی انقلاب به همراه سایر زندانیان آزاد شد.
در روزهای آغاز جنگ، در محور بستان - سوسنگرد لشکر زرهی ارتش عراق در همان خیز اول بستان را اشغال کرد و سوسنگرد و حمیدیه را محاصره کرد و به نزدیکی اهواز رسید که با شبیخون (۶۰ نفر) برادران سپاه و بسیج اهواز به فرماندهی شهید غیور اصلی مواجه شد و عقبنشینی کرد. این اولین عملیات شبانه نیروهای ایران در طول جنگ بود. شهید غیور اصلی در تصادفی در ۱۱ مهر ۱۳۵۹ جان خود را از دست داد. البته روایت دیگری هم این است که منافقين با منفجر کردن بمبي در ماشين حامل وي، باعث شدند از ناحيه سر، شکم و پا به شدت آسيب ببيند و او در تاریخ ۹ مهر ۱۳۵۹ در بیمارستان سوسنگرد به شهادت رسید.
آتش بس؟ هرگز!
تنها یک هفته پس از شروع جنگ صدام در سخنانی خطاب به ملت عراق اعلام کرد: «عراق به مقاصد ارضی خود نائل شده و مایل است خصومتها را کنار بگذارد و به مذاکره بپردازد.» برخی از تحلیلگران ارائه این پیشنهاد را به مثابه شکست عراق ارزیابی کردند.ایران نه با توجه به این سخنان بلکه با توجه به تردد هیاتهای میانجیگري و درخواستهایی که برای برقراری صلح ارائه میشد شرایط خود را اعلام کرد:
محکومیت متجاوز.
عقب نشینی نیروهای اشغالگر به مرزهای بینالمللی.
پرداخت غرامت.
بازگشت پناهندگان.
امادر وضعیتی که ارتش عراق در مناطق اشغالی مستقر بود کلیه هیاتهای صلح ابتدا از ایران درخواست میکردند آتش بس را بپذیرد.البته در نظر داشته باشید که ما در این روزها میتوانیم با استفاده از اسناد به راحتی از میانجیگری صحبت کنیم در صورتی که در همان روزها و در حالی که در یک روز هم یاسر عرفات و هم ژنرال ضیاء الحق، رئیسجمهور پاکستان برای میانجیگری به تهران آمده بودند موضع رسمی در ایران این بود که رئیسجمهور وقت یعنی ابوالحسن بنیصدر میگفت این جنگ، تحمیلی است و میانجیگری معنایی ندارد و نخست وزیر وقت یعنی شهید رجایی میگفت: به عنوان حسن نیت یا مذاکره هیچ هیاتی را نمیپذیریم و با عرفات به عنوان میانجی صحبت نمیکنیم.
مسابقات ورزشی؛ تعطیل
۵ مهر ماه، اولین شنبهای است که ایران به طور رسمی در جنگ قرار گرفته است. مصطفی داودی، رئیس سازمان تربیت بدنی در یک مصاحبه در این روز اعلام میکند که تمام مسابقات ورزشی به دلیل شرایط خاص کشور تعطیل است. این تعطیلی باعث میشود که مسابقات جام باشگاههای تهران که از فروردین آن سال آغاز شده بود، ناتمام باقی بماند.
در آن مسابقات ۱۱۴ تیم در ۱۴ گروه هشت تیمی از تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۵۹ برای تعیین تیمهای دستههای اول و دوم و سوم و چهارم مسابقات خود را آغاز کردند که در پایان از هر گروه تیمهای اول شامل استقلال، بانک ملی، کیان، هما، شاهین، آرارات، تهران جوان، پرسپولیس، بوتان، صنایع دفاع ملی، نفت، راهآهن، اکباتان و برق به دسته اول راه یافتند…پس از برگزاری مرحله مقدماتی ادامه مسابقات به پاییز و اتمام جام ملتهای آسیا ۱۹۸۰ موکول شد که با آغاز جنگ ایران و عراق در آخرین روز تابستان این مسابقات برای دومین فصل پیاپی نیمه کاره رها شدند.
آغاز دوران کوپن
هیات دولت در جلسه روز ۵ مهر خود ستادی را به نام «ستاد بسیج اقتصادی کشور» تاسیس کرد که در واقع پدر کوپن در ایران است. این ستاد قرار بود با توجه به شرایط اقتصادی کشور، تصمیمات لازم را اتخاذ کند و از طریق سازمانهای مسئول اجرا کند.
مقایسه صدام و نوه امام
روزنامه اطلاعات خبر داده که حجتالاسلام حسین خمینی نوه امام به همراه جمعی از طلاب حوزه علمیه قم و دیگر روحانیون به جبهههای جنگ رفتند و به همین بهانه در یادداشتی در روز ۷ مهر در خصوص شکستهای ارتش عراق نوشته: «صدام تاکنون در کدام جبهه جنگی شرکت کرده و کدام تیری را به سوی اسرائیل این دشمن مشترك مسلمانان انداخته است. کجا و کی با مردم تماس داشته و با درد و محرومیتهای ملتش آشنا گشته است؟»
امان از زرگرها
در حالی که مسئولان دولتی به طور مرتب به مردم هشدار میدهند که مقررات خاموشی را رعایت کنند اما گوش برخی افراد به این سخنان بدهکار نیست. گزارشی از شبهای تهران در شماره 7مهر روزنامه اطلاعات نشان میدهد برخی از زرگرها یا طلافروشها جزو این افراد هستند: «کمی آن طرفتر بازار زرگرها قرار داشت که گویا حتی شبهای جنگ هم خصلت چشماندازی خودش را حفظ کرده. چراغهای چند مغازه کاملا روشن بود. از یکی از پاسبانهای گشت بنام جلال کمالی علت را پرسیدم گفت: «پریشب که من پست بودم از این مغازهها خواستم چراغهایشان را خاموش کنند اما گوش نکردند و حتی پس از آنکه برق رفته بود باز از باتری استفاده کردند.»
روزهای پر درد خرمشهر
از صبح روز هفتم مهر عراقیها بعد از اجرای آتش سنگین از دو محور پل نو و پلیس نو به خرمشهر حمله کردند اما با مقاومت نیروهای ایرانی شامل ۱۵۰ پاسدار و حدود ۵۰۰ رزمنده مردمی و همراهی گردان ۱۵۱ دژ خرمشهر و البته تکاوران نیروی دریایی ارتش به فرماندهی ناخدا هوشنگ صمدی روبهرو شدند و عقبنشینی کردند. حملات عراقیها و این تهاجمات در روزهای بعدی نیز با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد و یکی از شدیدترین درگیریها در روز ۱۰ مهر در حوالی میدان راهآهن اتفاق افتاد. اما در نهایت یک لشکر زرهی ارتش عراق در روز ۱۹ مهرماه از رودخانه کارون در منطقه مارد عبور کرد و با بستن جادههای خرمشهر- اهواز و آبادان- اهواز، خرمشهر را بهطور کامل محاصره کرد. در این شرایط دیگر کمک به نیروهای مدافع شهر ممکن نبود و نیروهای عراقی در شامگاه روز ۲۱ مهر خود را به مدخل خرمشهر رسانده بودند.
یک حج استثنایی
روزهای آغاز جنگ ایران و عراق مصادف بود با روزهای حج. بخشی از خاطرات حاج ابوالفضل توکلی بینا که در آن زمان رئیس ستاد حج ایران در جده بوده را بخوانید؛ از دشواری عملیات حج در آن سال:«روز ۳۰ شهریور ۱۳۵۹، ساعت ۵ بعد از ظهر… عازم جده شدم (و پس از آن بود که جنگ آغاز شد)…برادرانی که پیشتر فرستاده بودم، در ستاد جده به استقبالم آمده بودند. ۵۲ گروه زائر در کاروان یکصد نفری وارد جده شدهاند، پروازها قطع شده و … غمِ عالم دل ما را گرفته بود.
(در این شرایط خدمهای که به حج فرستاده شده بودند درخواست پول داشتند اما من) گفتم که منطقه نفتی آبادان را بمباران کردهاند و دیگر از پول و ارز خبری نیست. چشم ما روشن! شما انقلابیها آمدهاید که پیام انقلابتان را به دیگر مسلمانان ابلاغ کنید! مگر شما عِدل قماش به دولت فروختهاید که اینگونه طلبکار شدهاید؟! جنگ را بر ما تحمیل کردهاند… بعد از اعمال حج، ما برای اعزام زائران کشورمان به ایران به جده برگشتیم. هر سال، زائران به هر ترتیبی که وارد عربستان میشدند، هنگام مراجعت به همان ترتیب نوبت به کشور باز میگشت.
متأسفانه در این سال، کارمندان اوقاف فهرست اسامی را به هم زده بودند و وضع نامناسبی پیش آمده بود. بهویژه زائران خوزستانی، که صدام به آن منطقه حمله کرده بود و بیشتر از بقیه ناراحت بودند، جلوی هواپیمایی ایران گرد آمدند و مانع از پرواز میشدند. (در نهایت زائران ناراضی) دو نفر نماینده فرستادند و با همکاری هم، در دفتر اوقاف، فهرست اسامی را که ترتیبش را به هم زده بودند، براساس فهرست اسامی و طبق تاریخ ورود زائران به جده، تنظیم کردیم و پروازها به نوبت انجام شد.»
جالب است بدانید وقتی که به دلیل لغو پروازهای حج، سفر هوایی منتفی شد، پیشنهاد سفر زمینی به حج مطرح شد اما شهید رجایی با این پیشنهاد مخالفت کرد چرا که استدلال کرده بود کشور در شرایط جنگی است و ما ممکن است هر لحظه به این اتوبوسها برای جابهجایی در کشور نیاز داشته باشیم.
شکاف بزرگ در عراق
یکی از راهبردهای اصلی رهبری ایران در روزهای ابتدایی جنگ، استفاده از ظرفیت شیعیان در عراق برای مقابله با رژیم صدام بود. این راهبرد در میانه مهرماه به یک موفقیت بزرگ رسید و آیتالله سید محمد باقر حکیم فرزند مرحوم آیتالله حکیم به عنوان رهبر و نماینده نهضت اسلامی عراق با امام دیدار و به مدت نیم ساعت گفتوگو کرد. سید محمد باقر حکیم از طریق زمینی به ایران آمده بود. او در آن زمان ۵۱ ساله بود. محمد باقر حکیم که در هفتم شهریور ۱۳۸۲ در نجف ترور شد و به شهادت رسید نقش بزرگی در جنگ ایران و عراق داشت چرا که توانسته بود گروهی از عراقیهای مخالف صدام را در قالب سپاه بدر علیه این رژیم ساماندهی کند.
بسیج عمومی و هوای لطیف
اطلاعات روز هفده شهریور تصویری از شهر تهران را منتشر کرده و زیر آن نوشته: «در چند روز گذشته که اتومبیلهای شخصی در شهر رفتوآمد نمیکردند و اتومبیلهای سواری از میلیون به کمتر از صد هزار رسیده، هوای تهران از لطافت خاصی برخوردار بود به طوری که از روی هر بلندی به راحتی همه نقاط تهران مشخص بود و شاید بسیاری برای اولین بار قله دماوند را در نيمروز همانطور سربلند و پر غرور میدیدند. به امید اینکه همه مردم به خصوص آنهایی که دارای اتومبیل شخصی هستند هم برای سلامت خود و هم سلامت دیگر هموطنان برای همیشه با اجرای طرح بسیج به سلامت عمومی جامعه کمک کنند.
اولین عملیات بزرگ
عملیات پل نادری نام اولین عملیات نظامی سازماندهی شده ایران در جنگ ایران و عراق است که در محور اندیمشک یعنی غرب پل نادری اهواز به صورت گسترده در تاریخ ۲۳ مهر با فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی نیروی زمینی ارتش علیه نیروهای عراقی انجام شد. به دلیل وجود رودخانه کرخه در این محل، یک پل شناور ۶۰ تنی احداث شد.
با این حال این عملیات موفق نبود و خصوصا واحدهای تیپ تانک یک با آتش زیادی مواجه شدند و عقبنشینی کردند. با این حال ۱۷ ماه بعد، عملیات مشترک سپاه و ارتش با نام «فتحالمبین» در این منطقه به اجرا درآمد که موفق بود. در این عملیات ایستگاه رادار پایگاه هوایی چهارم شکاری، مهمترین تأسیسات احداثی در منطقه، در اثر گلولهباران خودی و دشمن بهکلی منهدم شد.
یک نامه دردناک
طبیعتا در این مطلب نتوانستیم همه آنچه در این مدت گذشته را بنویسیم اما نقطه پایانی روایتهای ما، نامهای است که علی شمخانی، فرمانده وقت سپاه خوزستان به مسئولان نوشته و از نداشتن امکانات برای دفاع از کشور گلایه کرده است. این نامه دقیقا یک روز قبل از اشغال خرمشهر به دست صدام یعنی سوم آبان ۵۹ نوشته شده است؛ در روز پایانی آن ۳۴ روز:
«مسئولین، مسئولین به داد ما برسید این چه سازمان رسمی شناخته شدهای است که اسلحه انفرادی ندارد؟ نیروهای شهادت طلب پاسدار را آموزش ندادید، مسامحه کردید، چوبش را از خدای عزوجل خوردید و خواهید خورد. چه باید بگویم که شما را به تحرک وابدارم؟ این را بگویم که از ۱۵۰ پاسدار خرمشهر تنها ۳۰ نفر باقی مانده، بگویم که ما میتوانیم با ۳۰ خمپاره، خونین شهر را برای ۳۰ ماه نگه داریم و امروز ۳۰ تفنگ نداریم و حال آنکه سازمانهای غیررسمی، با امکانات فراوان بر ما آن میرانند که باید برانند…ما شهدای زنده فراوان داریم. ما برپا دارندگان کربلای ۳۰ روزه خونین شهریم، ما بهشت را زیر سایه شمشیرها میبینیم. شهدای ۲۵ روزه ما هنوز دفن نشدهاند، به داد ما برسید، ما نیاز به اسلحه و امکانات داریم، ما در راه خدا جان داریم که بدهیم، امکانات دادن جان را نداریم. به خود بیایید.»