سرنوشت تلخ کریستین آتسو بازیکن هاتایاسپور

روزنامه هفت صبح| یک: مرگ کریستین آتسو بازیکن غنایی تیم هاتایاسپور در زلزله ترکیه دردناک بود. بیشتر از آن تقدیر بدسرشتی که این بازیکن بسیار خوب را به دام مرگ انداخت. او قصد مهاجرت از ترکیه و بازگشت به فوتبال فرانسه داشت. با سرمربی تیمش هم توافق کرده بود و برای شب قبل از زلزله بلیت بازگشت به فرانسه را نیز تهیه کرده بود تا با مشتریان جدیدش مذاکره کند.
سرمربی اما از او میخواهد تا در آخرین بازی نیم فصل باشگاههاي ترکیه قبل از تعطیلی دو هفتهای حضور داشته باشد. آتسو قبول میکند. تیم مقابل تیم قاسم پاشا است که مهاجم ایرانی خود رضا قلیزاده را در ترکیب دارد. آتسو روی نیمکت بازی را شروع کرد و دقیقه 83 بالاخره داخل زمین آمد تا آخرین دقایق حضور خود در تیم هاتای را تجربه کند.
دقیقه 97 تقدیر او را به بازی میگیرد. روی یک ضربه کاشته گل پیروزی تیمش را میزند و طرفداران هاتایاسپور را تا سرحدجنون به شوق میآورد. آتسو دوباره قهرمان هاتای میشود. تشویقها به حدی است که آتسو از رفتن پشیمان میشود. بلیت پروازش را که براي آخر شب بعد از بازی بود کنسل میکند و میگوید میخواهد باز هم در هاتای بماند. پنج ساعت بعد در زیر آوار زلزله میماند و جسدش چند روز بعد پیدا میشود…
دو: امروز گفتوگویی با محمد درویش داریم. راستش طی این سالها که خبرهای محیطزیست را دنبال میکنم همیشه مجذوب علاقه و عشق متعهدانه درویش به حوزه فعالیتش شدهام. این نکتهای است که در هر عرصهای مرا به خود جذب میکند. کفایت حرفهای همراه با عشق و علاقه و خب در ایران این عنصر خیلی فراگیر نیست. معمولا با عناصر متعددی مخلوط میشوند. مثل جاهطلبیهای سیاسی، عشق به شهرت، افسون ثروت، جلوهگریهای بینالمللی، خودنماییهای مدروز در فضای مجازی و…
بهخاطر همین پیدا کردن آدمهایی که به شکل حرفهای عاشق کار خود هستند برایم همیشه جذاب بوده است. محمد درویش یکی از همین گروه است. مثل سایه اقتصادینیا در عرصه نقد ادبی، مثل سوگل خلخالیان در عرصه ماجراجوییهای سیاحتی، مثل فرزانه فصیحی در دوومیدانی، مثل مرتضی کوثری در سفر و گردشگری، مثل طناز طباطبایی در عرصه بازیگری… بههرحال گفتوگوی مفصلی همکارمان خانم سبزی با درویش انجام داده که امیدوارم مورد توجهتان قرار بگیرد.
سه: روزهای فوتبالی فوقالعادهای را پشتسر میگذاریم. از وسط هفته پیش شروع شده این ماجرا و همچنان ادامه دارد. بایرنمونیخ و پاریسنژرمن، منچسترسیتی و آرسنال، بارسلونا و منچستریونایتد، لیورپول و نیوکاسل و خب از وسط هفته دوباره باشگاههای اروپا داریم. خدا را شکر!
چهار: رفتم یک مرکز خرید و کیف کردم از آدمهای رنگ و وارنگ. با ایدهها و عقاید مختلف در کنار هم. توضیح بیشتر بدهم؟ همینقدر کافی است، نمیخواهم به ترویج فلانچیز و فلانچیز متهم شوم. ممنون!