قتل شوهر با ظرف اسید در شهر ری

روزنامه هفت صبح | جلسه دادگاه زن جوان که همسر خود را با ریختن اسید به قتل رسانده است برگزار شد. آذر ماه ۹۵ زنی با پلیس و اورژانس تماس گرفت و گفت روی شوهرش اسید ریخته است. این زن جوان با این تماس از ماموران درخواست کمک کرد. در ابتدا ماموران کلانتری و تکنسینهای اورژانس در محل زندگی این زن حاضر شدند و مرد جوانی را دیدند که در حال سوختن با اسید بود. با انتقال این قربانی اسیدپاشی به بیمارستان، اقدامات درمانی روی او انجام شد در حالیکه حالش چندان تعریفی نداشت.
به گزارش خبرنگار ما، متهم پرونده که همسر قربانی بود، بعد از بازداشت وقتی که در برابر بازپرس شعبه دوم دادسرای شهرری قرار گرفت، با ابراز پشیمانی از کردهاش، توضیح داد: از مدتی پیش با شوهرم مشکل داشتم. او دائما مرا اذیت میکرد و با هم هر روز دعوا داشتیم. دوباره از دیشب دعوا و درگیریمان شدت گرفت.
تا نزدیک صبح دعوا کردیم، بعد او خوابش برد و بعد از آن من به او گفتم خودم و فرزندم را خواهم کشت که او به حرفم بیتوجهی کرد. من هم به انباری رفتم و از آنجا ظرفی پلاستیکی را پر از اسید کردم اما از آنجایی که خیلی عصبانی بودم به جای اینکه خودم را بکشم وقتی بالا آمدم بیدارش کردم و همینکه از جا پرید یکدفعه ظرف اسید را رویش خالی کردم. خیلی ترسیده بودم و پشیمان شدم.
به کنارش رفتم و او را بغل کردم و از او معذرت خواستم. تشنهاش بود؛ یک لیوان آب نیز برایش بردم و او آب را خورد. گفتم اشتباه کردم حالا که اینطور شد خودم را با اسید خواهم سوزاند و خواهم کشت اما دیگر سودی نداشت و فوری با پلیس و اورژانس تماس گرفتم. من بلافاصله بعد از این اتفاق پشیمان شدم اما هیچ راه برگشتی نبود؛ نه قدرت کشتن خودم را داشتم، نه قدرت نجاتدادن همسرم را، او حالش بد شده بود و من خودم را در حالی برای این اتفاق مقصر میدانم که شوهرم را خیلی دوست داشتم و حتی به دلیل دوستداشتن زیاد، نمیتوانستم از او طلاق بگیرم.
با انتقال این زن جوان به بازداشتگاه، از اداره آگاهی خبر رسید که شوهر او در بیمارستان سوانح سوختگی جان خود را از دست داده است. وقتی جسد متوفی به پزشکی قانونی منتقل شد متخصصان اعلام کردند علت مرگ او سوختگی شدید ناشی از اسید و ازبینرفتن عناصر حیاتی بدن است. با توجه به این نظریه، قرار مجرمیت و کیفرخواست از سوی دادسرا برای متهم به اتهام قتل عمدی صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
جلسه محاکمه این پرونده به ریاست قاضی بابایی و با حضور یک مستشار برگزار شد؛ در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از سوی خود درخواست صدور حکم قصاص برای متهم کردند و حتی وقتی از فرزند نوجوان مقتول و قاتل خواسته شد در این زمینه نظر خود را اعلام کند، او بیان کرد چون مادرش پدر او را بیگناه به قتل رسانده تنها خواهان اعدام او است و تا وقتی که طناب دار را بر گردن مادرش نبیند خیالش راحت نخواهد شد.
در ادامه، متهم که با حرفهای غیر قابل باور فرزندش شگفت زده شده بود در جایگاه قرار گرفت و همچنان ضمن ابراز پشیمانی درباره روز حادثه اظهار داشت: شوهرم تازه به خانه بازگشته بود که مثل همیشه جروبحثمان شد. همیشه جروبحث داشتیم و او خرجی درست و حسابی هم نمیداد و به همین دلیل من مجبور بودم خودم کار کنم. باز هم دعواهای قدیمی تکرار شد و دیدم او در رختخوابش خوابید. عصبانی شدم و بهسمت انبار رفتم که یک چهار لیتری اسید در آن بود.
اسید را در ظرفی پلاستیکی ریختم و پس از آن بالا آمدم. میخواستم روی سر پسرم اسید بریزم و اول او را بکشم و بعد از آن خودم را بکشم. به شوهرم گفتم که قصد و نیتم چیست و او درحالیکه در رختخواب دراز کشیده بود، به من گفت یک سگ کمتر! یعنی او از کشته شدن بچهاش خوشحال هم میشد و به صحبت من در زمینه کشتن فرزند مشترکمان گفت یک نفر کمتر باشد خیلی بهتر است. من عصبانی شدم و یکدفعه اسید را روی او ریختم و مقداری از اسید نیز به خودم پاشید اما زیاد نبود و با اینحال آثار آن روی دستهایم مانده است و در ادامه دیدم که او دارد میسوزد.
در همین حال نشست که من به سمتش رفتم و او را بغل کردم و گفتم که مرا ببخش نمیخواستم اینطور بشود اما دیگر کاری از من بر نمیآمد. شوهرم مرا خیلی اذیت میکرد و با اینکه من بیرون ازخانه کار یدی انجام میدادم و مایحتاج خانه را تامین میکردم او همیشه به من تهمت میزد و درخواستهای ناروایی از من داشت. همین موضوعات به خودی خود جمع و باعث شد که من از او عصبانی و ناراحت بشوم.
بعد از این اتفاق نیز خودم با پلیس تماس گرفتم و خواستم که به او کمک کنند اما وقتی دیدم اوضاع خیلی خراب است دست فرزندم را گرفتم و با او به یک امامزاده رفتم که از قبل زن خیری را در آنجا میشناختم. او گدایی میکرد و من نیز قبل از ازدواج مدتی نزد او میرفتم اما بعد از ازدواج دیگر او را ندیده بودم و با کارگری هزینه زندگیام را در میآوردم. بعد از چند روز نیز پشیمان شدم و به اداره آگاهی آمدم و خودم را به ماموران معرفی و به جرمم اعتراف کردم.
در ادامه با معاینه زن جوان ازسوی متخصصان پزشکی قانونی، آنها اعلام کردند که متهم از لحاظ روحی و روانی سالم و مسئول اعمال خودش است و با توجه به اعلام نظر پزشکی قانونی هیات قضایی روز گذشته بار دیگر آخرین جلسه رسیدگی به پرونده را برگزار کردند و با توجه به درخواست دیوان عالی کشور، مبنی بر ابلاغ نظریه پزشکی قانونی به اولیای دم متوفی، این نظریه را به آنها ابلاغ کردند و پرونده با مرتفع شدن تمامی نواقصاش، پس از صدور حکم قصاص برای متهم به دیوان عالی کشور ارسال شد.