کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۸۷۸۰
تاریخ خبر:
داستان غم‌بار نخبه‌کشی در ورزش ایران؛ از عبدالله موحد تا سعید معروف

آقای خاص والیبال ایران دقیقا کجاست؟

آقای خاص والیبال ایران دقیقا کجاست؟

در روزهایی که والیبال ایران با پیاتزای ایتالیایی امید را در دل والیبال‌دوستان کاشته‌، کسی از سعید معروف خبری ندارد.

هفت صبح| ‌تردیدی نیست اگر همین امروز نظر‌سنجی درباره بهترین والیبالیست تاریخ ایران گذاشته شود، این عنوان به سعید معروف خواهد رسید. یکی از بهترین پاسورهای تاریخ والیبال ایران و دنیا که با عملکرد درخشان خود در مسابقات بین‌المللی، قلب بسیاری از جوانان را به سمت این ورزش جذب و نامش را در تاریخ ثبت کرد.

درحالی‌که معروف در سال‌های گذشته به‌عنوان یک الگو و قهرمان خاص برای جوانان شناخته می‌شد، اکنون خبری از او در عرصه والیبال نیست. او در چندین نوبت اعلام کرده بود که تمایلی به حضور به‌عنوان مربی در تیم ملی ندارد و تنها در صورت سرمربیگری، حاضر به همکاری با فدراسیون والیبال خواهد بود. هم‌اکنون حال تیم ملی والیبال ایران با روبرتو پیاتزا خوب است اما هنوز جای خالی سعید معروف در ورزش ما احساس می‌شود.

فوق‌ستاره‌ای که امروز با بی‌مهری و بی‌تفاوتی ورزش ایران در گوشه دنیا والیبال ساحلی و تنیس بازی می‌کند و به کارهای شخصی خودش می‌رسد! داستان سعید معروف و والیبال ایران ما را به یاد یک قصه قدیمی می‌اندازد؛ قصه مردی که 6 مدال طلای جهانی و المپیک برای کشتی ایران کسب کرد اما یک پلیس راهنمایی و رانندگی پیش از انقلاب، دل او را شکست تا برای همیشه از ایران برود!

صحبت از عبدالله موحد است که با پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی کشتی آمریکا مواجه شد اما نپذیرفت. پیشکسوت و نابغه کشتی آزاد جهان که در آمریکا زندگی می‌کند، هرگز حاضر نشد در این کشور مربیگری کند؛ او در این زمینه می‌گوید: «هیچگاه علاقه نداشتم فنونی که از کشتی می‌دانم را به آمریکایی‌ها آموزش دهم که بروند و در مسابقات، ایرانی‌ها را زمین بزنند.»

موحد قید سرمربیگری تیم ملی آمریکا را زد و در این رابطه نیز می‌گوید: «‌ترجیح دادم به جای سرمربیگری آمریکا سراغ مکانیکی بروم. آنجا ماشین‌ها را معاینه فنی می‌کنند. کتابی حدود 100 صفحه بود که آن را می‌خواندی و می‌رفتی امتحان می‌دادی. من هم تنها چیزی که دیدم بلافاصله پول درمی‌آوری، معاینه ماشین بود. یک دوست بزرگواری داشتیم که او پمپ بنزین داشت و می‌خواست بفروشد.

آقای جبارزادگان که مربی والیبال بوده ‌حتما اسمش را شنیده‌اید. با او رفتیم و می‌خواستیم پمپ بنزین آن دوستمان را بخریم. بیشتر پول را جبارزادگان گذاشت. من هم رفتم آن امتحان را دادم و همان بار اول قبول شدم. بعد از آن نیز یک پلیس مخفیانه آمد و مرا امتحان کرد. با هم شریک شدیم‌ اما بعد از مدتی او سهمش را به من داد. من حدود 22 سال آنجا کار مکانیکی را در همان پمپ بنزین می‌کردم.»

حالا همان حکایت یا به عبارتی تاریخ برای سعید معروف در حال تکرار است؛ نابغه‌ای که نمی‌دانیم کجاست و شاید روزی در پیری و بازنشستگی به ایران برگشته و برای مصاحبه روبه‌روی ما بنشیند!

 

آخرین تحولاتورزشیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۱۸۷۸۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر