خدای فوتبال که غیرممکنها را ممکن کرد

دیهگو آرماندو مارادونا به دور از گلها و عناوین و افتخارات ستارهای بود که برای خیلیها الهامبخش بوده و هست.
به گزارش "هفت صبح"، در دنیای فوتبال، شاید ستارههای دیگری باشند که جامها و افتخارات بیشتری نسبت به شماره ۱۰ افسانهای آرژانتین کسب کردهاند، اما هیچکس مثل دیهگو مارادونا توان رهبری و پیش بردن یک تیم را نداشت. او به تنهایی قادر بود سرنوشت یک تیم را تغییر دهد.
تالار افتخارات گل مخصوص فوتبالیستهایی است که در دوران خود بهترین بودند؛ به همین دلیل، حضور مارادونا در این فهرست نهتنها منطقی است، بلکه امکان نداشت از نام او صرف نظر کرد. از مارادونا میتوان بهعنوان مرز میان دو عصر یاد کرد؛ پیش از مارادونا و پس از او. شخصیتی فراتر از مستطیل سبز که داستان قرن بیستم بدون اشاره به او ناقص میماند.
او در کتابها، ترانهها، فیلمها، نقاشیها، دیوارنگارهها و مجسمهها جاودانه شده است. نمادی جهانی از استعداد ناب، روحیهی طغیانگر، و الهامی بینظیر برای میلیونها نفر، مخصوصاً طبقه کارگر که خودش نیز از دل آن برخاست. مارادونا تنها یک فوتبالیست نبود؛ او اسطورهای بود که امید و جسارت را به مردمی داد که کمتر دیده میشدند.
ستارهای در دل فوتبال
مارادونا مفهومی فراتر از کلمات است. تنها بردن نامش کافی است تا ذهن به هزاران تصویر، خاطره و روایت پرتاب شود. آنچه او را از دیگر پدیدههای تاریخ فوتبال متمایز میکند، تواناییاش در تبدیل رؤیا به واقعیت بود؛ او تیمهایی که حتی تصور قهرمانی هم برایشان دور از ذهن بود را به اینکه موفقیت ممکن است، قانع میکرد و سپس آن را به بهترین شکل ممکن محقق میکرد.
در تاریخ فوتبال، بازیکنان کاریزماتیک کم نبودهاند، اما بازیکنی مثل مارادونا که بتواند به تنهایی بار یک تیم را بر دوش بکشد، تقریباً بینظیر است. او فقط یکبار این کار را نکرد؛ بارها چنین کرد. از قدرتهای سنتی فاصله گرفت، به تیمهای متوسط پیوست و در آنها انقلابی به راه انداخت.
کسی که شکاکها را به یقین رساند
وقتی در سال ۱۹۸۴ به ناپولی پیوست، این تیم هرگز قهرمان سری A نشده بود. پس از خروجش هم تا بیش از ۳۰ سال نتوانست به آن افتخار برسد. در طول هفت سال حضور مارادونا، ناپولی به دو اسکودتو، یک جام حذفی و یک جام یوفا دست یافت. اما آمار و ارقام هرگز نمیتوانند عمق تأثیر مارادونا را نشان دهند.
او در رختکن رهبر بود، قلب تیم، کسی که به همتیمیهایش ایمان بخشید. آنها به خاطرش در سایه میماندند، چون میدانستند تنها راه موفقیت اتحاد کامل است و مارادونا پیشگام این اتحاد بود.
درخشانترین ستاره سری A
مارادونا با آگاهی کامل به ناپولی پیوست؛ تیمی معمولی که فصل پیش از انتقال این ستاره آرژانتینی، تنها با یک امتیاز از سقوط گریخته بود. اما او با وجود چنین شرایطی، پذیرفت که بار سنگین تیم را به دوش بکشد. با گذشت زمان و تقویت تدریجی تیم توسط رئیس باشگاه، مارادونا نهتنها تیم را بالا کشید، بلکه خودش هم به اوج رسید.
در جام جهانی ۱۹۸۶، مارادونا فوتبال را به سطحی جدید رساند و سال بعد ناپولی را به اولین قهرمانی تاریخش در سری A رساند؛ لیگی که در آن زمان قدرتمندترین لیگ جهان بود.
اما زندگی در مرکز توجه، با تمام فشارهای روانی و جسمیاش، هزینه داشت. مارادونا از کنترل خارج شد، و پس از مثبت شدن تست کوکائین، با محرومیتی ۱۵ماهه از فوتبال کنار رفت؛ پایانی تلخ برای دورانش در ناپل.
نزدیکترین نمونه به بازیکن کامل در فوتبال
مارادونا در لباس تیم ملی هم، همان مسیر پر فراز و نشیب باشگاهیاش را تکرار کرد. او خیلی زود و در ۱۶سالگی برای آرژانتین بازی کرد، اما برای جام جهانی ۱۹۷۸ آماده نبود. در اسپانیا ۸۲، هنوز بازیکن پختهای نبود و با کارت قرمز زمین را ترک کرد. اما در مکزیک ۸۶، متفاوت ظاهر شد.
او تیم نهچندان قدرتمند آرژانتین را به قهرمانی جهان رساند و در ۱۰ گل از ۱۴ گل تیمش نقش مستقیم داشت. از «دست خدا» گرفته تا گل قرن مقابل انگلیس، هیچ بازیکنی هرگز چنین تسلطی بر یک تورنمنت نداشته است.
سقوط و رسوایی
در ایتالیا ۹۰، مارادونا و آرژانتین تلاش کردند از عنوان خود دفاع کنند، اما هر دو ضعیفتر از گذشته بودند. پس از رسیدن به فینال با زحمت، در یک بازی بیروح مقابل آلمان شکست خوردند.
در آمریکا ۹۴، مارادونا بازگشتی چشمگیر داشت و مقابل یونان گل زیبایی به ثمر رساند، اما پس از مثبت شدن تست دوپینگ، از تورنمنت اخراج شد. حذف آرژانتین در مرحله یکهشتم نهایی، پایانی تلخ برای اسطورهای بود که دیگر نتوانست به میدان ملی بازگردد.
ستاره واقعی
مارادونا زندگی هزارباره داشت. بارها سقوط کرد، اما هر بار تلاش کرد تا بازگردد. با تمام تناقضاتش، تبدیل به الگوی میلیونها نفر شد. وقتی به ناپل آمد، گفت میخواهد «اسطوره بچههای فقیر ناپل» باشد و همین هم شد.
او در زمین، همهچیز را داشت: تکنیک، بینش، شور، و بینظیرترین حس رهبری. او برخلاف رقیبانش که با بزرگان همتیمی بودند، معمولاً تنها بود، علیه بهترینها بازی میکرد و پیروز میشد.
مارادونا تنها بازیکنی بود که میتوانست تیمی متوسط را به قله برساند. برای همین است که حتی اگر دیگران گل یا جام بیشتری داشته باشند، هیچکس نمیتواند مانند او در قلب مردم جا داشته باشد. او تنها نبود؛ او فراتر از همه و بیهمتا بود.