گفتوگو با امین سعدی درباره نمایش ساحلیها تجربه تازهاش
«ساحلیها» با ساختاری تصویری و تدوینی، مرز میان خیال و واقعیت را کمرنگ کرده است
هفت صبح| امین سعدی در نمایش «ساحلیها» با بازسازی جهان شخصی خود، متنی چهار ساعته را به اجرایی ۸۰ دقیقهای تبدیل کرده است. نور، موسیقی و تصویر در این نمایش روایت و احساس شخصیتها را زنده میکنند. کارگردان معتقد است تمرین طولانی و وسواس در جزئیات، پایه هر اجرای موفق است و حضور چهرههای فضای مجازی نباید اولویت را از کیفیت و محتوا بگیرد. «ساحلیها» مرز میان خیال و واقعیت را کمرنگ کرده و مخاطب را به سفری تصویری و شاعرانه دعوت میکند.

از جرقه اولیه تا شکلگیری «ساحلیها»
از ایده آغازین شروع کنیم. «ساحلیها» چطور به ذهنتان رسید؟ اصلا چه شد که سراغ این متن رفتید؟
من سالها پیش متن «آتشسوزیها» را خوانده بودم و این آشنایی شروع یک مسیر تازه بود. دنبال آثار دیگرِ نویسنده گشتم و دو متن پیدا کردم؛ «ساحلیها» و «انفجاری در قلب». یکی پیرامون پدران سرزمین بود و دیگری روایت مادران سرزمین. هر دو با خاک و مفهوم ریشه در ارتباط بودند و این پیوند، من را جذب کرد. همانزمان با کارهای وجدی معود آشنا شدم؛ ذهنیت شاعرانه، نگاه فلسفی، تجربه سینمایی و قدرت تصویرسازی او برای من الهامبخش بود. دیدم جهان او به من نزدیک است و این نزدیکی اولین پله این تصمیم شد. از طرفی متن به شکل عجیبی تصویری بود؛ موقعیتهای متراکم، رفتوآمد میان ذهن و عین و امکانی برای خلق فضایی که مرز تئاتر و مدیا را درمینوردید. حس کردم میتوانم جهان خودم را روی این اسکلت بنا کنم.
بازنویسی؛ فشردهسازی یک متن چندساعته
متن اصلی مفصل بود. چطور آن را برای اجرا آماده کردید؟
متن اولیه به حدود چهار ساعت اجرا احتیاج داشت. برای من اجرای کاملِ این حجم ممکن نبود، پس سراغ بازنویسی رفتم. ساختار اصلی را دست نزدم، روایت را سر جای خود نگه داشتم و فقط به سمت فشردهسازی رفتم. متن شاعرانه بود و فرازهایی داشت که در صفحههای بعدی تکرار میشدند. این بخشها را چک کردم، به ریتم رساندم و بار ادبیِ بیشازحد را سبک کردم. خلاصه اینکه عصاره روایت را نگه داشتم و به نمایشی حدود ۸۰ دقیقهای رسیدم؛ اجرایی که هم هویت متن را حفظ میکند، هم با مخاطب امروز رابطه زنده برقرار میکند.
نور و موسیقی؛ زبان دوم روایت
در کار شما نور و موسیقی جایگاهی اساسی دارد. این انتخاب از ابتدا تعیین شده بود؟
این عناصر برای جذب مخاطب طراحی نشدند. همیشه باور دارم جهان درونی اثر باید سازنده فرم باشد. از همان روزهای نخست، نور، موسیقی، تصویر و حتی مدیایی که در کار استفاده میکنم، در ذهنم چیده شده بود. «ساحلیها» متنی است که لحظاتی شبیه بازی در یک فیلم دارد و همین موضوع برای من دریچهای باز کرد؛ اینکه امکانات سینما را وارد فرم کنم. در مسیر کارگردانی سریال و پشتصحنه تجربههایی داشتم و این تجربهها کمک کرد بتوانم یک روایت چندلایه و تدوینی بسازم. نمایش حدود چندین صحنه دارد و تدوین موازی نقش مهمی در آن ایفا میکند. ما جهانی بیرونی را وارد درون شخصیت میکنیم؛ سفری از بیرون به کابوسهای پنهان. این سفر بدون نورپردازی دقیق و موسیقی که تنش و ریتم ایجاد کند، کامل نمیشد. صحنه چهارم ما در واقع یک «ساحت سینمایی» بود و مدیا در کنار بازیگران روایت را جلو میبرد.
از سالنهای دولتی تا هجوم سالنهای خصوصی
سالهای اخیر تعداد سالنهای خصوصی رشد زیادی داشته. این اتفاق را چطور میبینید؟
اصل وجود سالن خصوصی اتفاق ارزشمندی است. مشکل از جایی آغاز میشود که بدون سطحبندی و برنامهریزی، حجم عظیمی از سالنها راه میافتد. شما در آمریکا برادوی دارید، آفبرادوی دارید و هرکدام مخاطب و سطح مشخصی دارند. ما چنین ساختار دقیقی نداریم. کارگردان، سالن و حتی شیوه اجرا باید سطحبندی مشخص داشته باشد تا مخاطب بداند قرار است چه نوع کاری ببیند.
در سالن خصوصی معمولا چند اجرا پشتسرهم است. در نتیجه امکان دکور متفاوت، زمان استراحت، صحبت با مخاطب یا تمرکز روی جزئیات فنی بسیار محدود میشود. اقتصاد این سالنها هم موقعیتی ایجاد کرده که تئاترهایی با کیفیت پایین اما «پرفروش» صحنه را اشغال میکنند و آثار حرفهای دچار فشار مالی میشوند. بسیاری از دوستان من ضرر سنگین دادهاند. تماشاگر هم در این میان سرگردان شده چون توانایی پرداخت برای آثار حرفهای را ندارد و همین موضوع به کیفیت عمومی ضربه زده است.
ورود چهرههای اینستاگرامی؛ فرصت یا تهدید؟
حضور بلاگرها و چهرههای فضای مجازی در تئاتر زیاد شده. نگاه شما چیست؟
اصل حضور آدمها مسئله من نیست. هرکس آزاد است انتخاب کند وارد چه کاری شود. مسئله اصلی کارگردانی است؛ اینکه هدفش از انتخاب این افراد چیست. اگر جهان اثر چنین چیزی را طلب کند یا حضور این افراد به اقتصاد کار کمک کند، میشود دربارهاش حرف زد. مسئله وقتی شروع میشود که هدف از اجرا چیز دیگری باشد و محتوا بیاهمیت شود. من با انسانها مشکلی ندارم؛ مسئله من اولویت کارگردان است. اگر برایش کیفیت، محتوا و تمرین جایگاه بالایی داشته باشد، انتخابهایش هم سنجیده خواهد بود. خیلیها از این افراد برای دیدهشدن استفاده میکنند، اما جایگاه واقعی هنر جای دیگری است.
دوام اقتصادی نمایشهای جدی
آثاری از جنس نمایش شما در شرایط اقتصادی امروز شانسی برای دوام دارند؟
من به اقتصاد کار فکر میکنم؛ چون میدانم اگر یک اثر هزینهاش جبران نشود، امکان ساخت کار بعدی تضعیف میشود. دکور «ساحلیها» هزینه زیادی داشت. لباس، موسیقی، مدیا و طراحی صحنه همه سنگین بودند. بنابراین اهمیت دارد که مخاطب بیاید و اثر چرخه مالی خود را طی کند. با اینحال باز هم برمیگردیم به سیاستگذاری. در برخی کشورها مردم برای تماشای تئاتر یارانه میگیرند. این باعث رونق واقعی هنر میشود. در ایران اگر تبلیغات درست باشد و رسانهها همراهی کنند، حتی آثار مدرن و پستمدرن هم میتوانند فروش خوبی داشته باشند. نمونههای زیادی دیدهام. هرکاری مخاطب خاص خود را دارد؛ مهم این است که این مسیر با ابزارهای درست پشتیبانی شود.
دعوت به تماشا؛ چرا «ساحلیها» را ببینیم؟
اگر بخواهید مخاطب را دعوت کنید، چه میگویید؟
ما برای این کار تمام وجودمان را گذاشتیم. از قبل شروع تمرینها تا پیش از جنگ ۱۲ روزه، همهچیز منظم پیش میرفت. جنگ آغاز شد و تمرینها از هم پاشید. بازسازی گروه زمان برد و دوباره برگشتیم سر خط. حدود هفت تا هشت ماه کار بیوقفه داشتیم. همهچیز با جزئیات طراحی شد. وسواس من روی تمرین همیشه همین اندازه است. هیچکدام از کارهایم کمتر از شش ماه تمرین نداشته.
تئاتر وقتی در تمرین ساخته شود، روی صحنه هم مینشیند. برای همین دعوت میکنم مردم خودشان جهان این نمایش را ببینند. بازخوردها از دانشگاهها، مخصوصا دانشگاههای روانشناسی، بسیار مثبت بوده. «ساحلیها» در کنار کار دیگری که امسال دارم، روی روایت تمرکز دارد؛ برخلاف آثار قبلی من که بیشتر ضدقصه بودند. فکر میکنم برای مخاطب امروز این تجربه جذاب خواهد بود.
نوآوری فرمی و واکنش تماشاگر
وضعیت تجربهگرایی و تئاتر غیرروایی را چطور میبینید؟ تماشاگر آمادگی مواجهه دارد؟
تماشاگر ایرانی با چیزهای نو ارتباط خوبی برقرار میکند. مهم این است که کارگردان به سبک خودش وفادار باشد. من همیشه کار را بر اساس فرمالیسم و جهان شخصی میسازم و تجربه نشان داده مخاطب با زحمتِ صحنه ارتباط برقرار میکند. تماشاگر دقیقتر از چیزی است که تصور میشود؛ تلاش گروه را بهسرعت تشخیص میدهد و اگر کاری با کیفیت باشد، تبدیل به مبلغ آن میشود.
البته ما مردم قصهدوستی هستیم و این موضوع در لایههای فرهنگی ما ریشه دارد. وقتی کار غیرروایی اجرا میشود، برای بخشی از مخاطبان تبدیل به تجربهای تازه و منحصربهفرد میشود و برای بخشی دیگر دور از ذائقه. این طبیعی است. هنر همیشه بخشی از سلیقه است. مهم این است که مسیر تجربهگرایی باز بماند و گروهها فرصت ساخت اثر مطابق نگاه خود را داشته باشند.