آخر هفته چه فیلم و سریالی ببینیم؟ از The Conjuring تا Monster: The Ed Gein Story

اگر دنبال برنامهای هیجانانگیز برای آخر هفته هستید، این فیلمها و سریالها میتوانند گزینهای عالی باشند.
نخستین پیشنهاد این هفته برای دوستداران ژانر ترس، فیلم The Conjuring: Last Rites است؛ نهمین قسمت از دنیای سینمایی Conjuring که بار دیگر پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا را در نقش زوج معروف شکارچی ارواح، اد و لورین وارن، بازمیگرداند. مایکل چاوز با کارگردانیاش سعی کرده هم به ریشههای ترس کلاسیک سری وفادار بماند و هم آن را به سطحی احساسیتر و روانشناسانهتر ببرد. برای هواداران ترس و وحشت، این فیلم میتواند تجربهای آشنا اما همچنان دلهرهآور باشد.
اگر به جای ارواح و تسخیر، دنبال هیجان جنایی و سرقتهای هوشمندانه هستید، فیلم Play Dirty ساخته شین بلک میتواند انتخاب مناسبی باشد. این فیلم اقتباسی از مجموعه رمانهای Parker اثر دونالد ای. وستلیک است و مارک والبرگ در نقش اصلی ظاهر میشود.
اما اگر به دنبال اثری انسانیتر و احساسیتر هستید، فیلم The Lost Bus ساخته پل گرینگراس یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای امسال است. این فیلم بر اساس ماجرای واقعی آتشسوزی مهیب کمپ فایر در کالیفرنیا ساخته شده و متیو مککانهی در نقش رانندهای ظاهر میشود که باید گروهی از کودکان را از میان شعلههای جهنمی نجات دهد. فیلمی که به همان اندازه که پرتنش است، عمیقاً الهامبخش نیز هست.
در نهایت، سریال Monster: The Ed Gein Story از نتفلیکس با پرداختی تازه به یکی از ترسناکترین چهرههای تاریخ جنایی آمریکا، بار دیگر بحثبرانگیز شده است. چارلی هانام در نقش قاتلی ظاهر میشود که الهامبخش فیلمهایی چون Psycho و The Texas Chain Saw Massacre بوده است. این فصل نه فقط روایتی از جنایت، بلکه نقدی بر وسواس فرهنگی ما نسبت به تاریکی و خشونت است.
فیلم The Conjuring: Last Rites – آخرین فیلم احضار
فیلم The Conjuring: Last Rites، تازهترین فصل از مجموعه ترسناک محبوب The Conjuring است که پس از بیش از یک دهه موفقیت در سینما، باز هم تلاش میکند تا بینندگان را به دنیای تاریک و تسخیرشدهی اد و لورین وارن بازگرداند. این فیلم نهمین اثر از دنیای سینمایی The Conjuring محسوب میشود و بار دیگر بر پایهی یکی از پروندههای واقعی و مستند ماورایی ساخته شده است؛ این بار ماجرای مشهور خانواده اسمورل که در دهه ۱۹۸۰ در ایالت پنسیلوانیا آمریکا رخ داد. فیلم The Conjuring: Last Rites در ادامهی مسیر فیلمهای قبلی، فضایی آمیخته از ایمان، وحشت و کشمکشهای روانی را به تصویر میکشد، اما در عین حال سعی دارد جنبهای انسانیتر و احساسیتر از زوج وارن ارائه دهد؛ چیزی که مخاطبان قدیمی این فرنچایز سالها با آن پیوند عاطفی برقرار کردهاند.
عوامل سازنده: کارگردانی این فیلم بر عهده مایکل چاوز است؛ کسی که پیشتر با فیلم The Curse of La Llorona و فیلم The Conjuring: The Devil Made Me Do It نشان داده بود بهخوبی میتواند فضای دلهرهآور و دینی این جهان سینمایی را حفظ کند. فیلمنامه توسط ایان گلدبرگ، ریچارد نائینگ و دیوید لزلی جانسون-مکگلدریک نوشته شده؛ نویسندگانی که تجربهی نوشتن فیلمهای ترسناک روانشناسانه را در کارنامه دارند.
داستان و بازیگران: فیلم روایتگر پروندهی واقعی خانواده اسمورل است؛ خانوادهای که در خانهای در پنسیلوانیا با پدیدههایی غیر قابل توضیح روبهرو میشوند. وسایل خانه خودبهخود حرکت میکنند، صداهای مرموز در شب طنینانداز میشوند و نیرویی تاریک زندگی روزمرهشان را مختل میکند. اد و لورین وارن برای تحقیق و مقابله با این نیروهای شیطانی وارد ماجرا میشوند، اما این بار با موردی روبهرو هستند که مرز بین ایمان و ترس را به چالش میکشد. پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا بار دیگر با بازیهای پرقدرت خود، پیوند عاطفی و ایمان راسخ زوج وارن را بهخوبی به تصویر میکشند. در کنار آنها، بن هاردی و میا تاملینسون بهعنوان قربانیان اصلی تسخیر، نمایشی قابلتوجه ارائه میدهند و ترس و درماندگیشان را به شکل ملموسی به بیننده منتقل میکنند.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم The Conjuring: Last Rites در حالی به نمایش درآمد که بسیاری از مخاطبان نگران تکراری شدن فرمول این فرنچایز بودند، اما فیلم تا حد زیادی توانسته تعادل میان وفاداری به ریشهها و ارائهی تجربهای تازه را حفظ کند. چاوز با فضاسازی دقیق و ضرباهنگی هوشمندانه، لحظات ترسناک را نه با پرشهای ناگهانی بیهدف، بلکه با تنش تدریجی و موقعیتهای روانی خلق میکند. البته فیلم در برخی بخشها به الگوهای آشنا و قابل پیشبینی مجموعه بازمیگردد، و ممکن است برای تماشاگران قدیمی، تازگی کمتری داشته باشد. با این حال، کارگردانی مستحکم، بازیهای درخشان ویلسون و فارمیگا، و پیوند احساسی قوی میان ایمان، عشق و ترس باعث میشود فیلم Last Rites یکی از آثار قابلتوجهتر سال در ژانر ترسناک باشد. اگر از دنبالکنندگان دنیای The Conjuring هستید، این فیلم بدون شک ارزش تماشا دارد؛ اما اگر به دنبال ترسی کاملاً نو و متفاوت هستید، شاید بیشتر از نوستالژی مجموعه لذت ببرید تا از نوآوریهایش.
فیلم Play Dirty – جدیدترین اثر مارک والبرگ
فیلم Play Dirty یکی از موردانتظارترین آثار اکشن و جنایی سال به شمار میآید که با حضور بازیگران سرشناس و کارگردانی شین بلک، نوید بازگشتی پرانرژی به سینمای سرقت و تبهکاری را میدهد. این فیلم که اقتباسی از مجموعه رمانهای مشهور Parker نوشتهی دونالد ای. وستلیک (با نام مستعار ریچارد استارک) است، بار دیگر شخصیت ضدقهرمان و پیچیدهی پارکر را به پردهی سینما بازمیگرداند؛ مردی که در دنیای جنایت، هم قانون خود را دارد و هم اخلاق خاص خود را. شین بلک که پیشتر با فیلمهایی مانند Kiss Kiss Bang Bang و The Nice Guys نشان داده بود استاد ترکیب طنز سیاه با اکشن هوشمندانه است، در فیلم Play Dirty نیز همان سبک خاص خود را دنبال کرده؛ تلفیقی از خشونت، شوخطبعی و شخصیتپردازیهای غیر قابل پیشبینی که تماشاگر را از ابتدا تا پایان درگیر نگه میدارد.
عوامل سازنده: فیلم Play Dirty توسط شین بلک کارگردانی و با همکاری آنتونی باگرزیزی نوشته شده است. بلک که یکی از فیلمنامهنویسان شناختهشدهی ژانر اکشن محسوب میشود، بار دیگر به سراغ ساخت فیلمی رفته که هوش و هیجان را در کنار هم قرار میدهد. فیلم توسط استودیو Amazon MGM تهیه و از طریق Prime Video منتشر شده است.
داستان و بازیگران: فیلم Play Dirty داستان یک سرقت پیچیده و خطرناک را روایت میکند که همه چیز در آن طبق برنامه پیش نمیرود. پارکر، خلافکار باهوش و بیرحمی که اصول خاص خود را در دنیای جرم دارد، تصمیم میگیرد نقشهای بزرگ را برای سرقت از یک شبکهی تبهکاران صنعتی طراحی کند. اما زمانی که متوجه میشود کسانی که با او همدست شدهاند قابل اعتماد نیستند، تصمیم میگیرد همه چیز را به نفع خود تغییر دهد. گروفیلد، همدست کاریزماتیک و مرموز او، گاه بهعنوان شریک و گاه بهعنوان تهدیدی بالقوه وارد داستان میشود. در این میان، شخصیتهای فرعی متعددی مانند مأموران فاسد، دلالان اسلحه و مزدوران حرفهای در مسیر این دو قرار میگیرند و سرنوشت آنها را در مسیری پر از خیانت، انتقام و بقا رقم میزنند.
مارک والبرگ در نقش پارکر نمایشی پرانرژی و کنترلشده ارائه میدهد؛ او موفق شده ترکیبی از خشونت، جذابیت و هوش سرد را در شخصیت خود به تصویر بکشد. در مقابل، لیکیت استنفیلد نیز با لحن آرام و فلسفیاش مکمل خوبی برای این تضاد شخصیتی است. حضور بازیگران مکمل نیز باعث شده فیلم در لحظات گروهی خود از تنش و طنز تهی نباشد.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم Play Dirty یکی از آن فیلمهایی است که در نگاه اول ممکن است مانند یک اکشن معمولی به نظر برسد، اما در عمق خود ساختاری هوشمندانه و دیالوگ محور دارد. شین بلک بهجای تکیه بر جلوههای ویژه و انفجارهای بیپایان، تمرکز خود را بر روایت سریع، شوخیهای سیاه و موقعیتهای غافلگیرکننده گذاشته است. با این حال، فیلم گاهی در نیمهی دوم خود دچار افت ریتم میشود و پیچیدگیهای فیلمنامه میتواند برخی مخاطبان عام را گیج کند. اما برای طرفداران آثار نوآر مدرن و داستانهای سرقت با چاشنی طنز تلخ، فیلم Play Dirty تجربهای سرگرمکننده و پرکشش است. ترکیب بازیهای قوی، کارگردانی منسجم و حالوهوای خاص فیلمهای شین بلک باعث میشود این اثر از میان آثار اکشن سال ۲۰۲۵ متمایز باشد. در مجموع، اگر از تماشای فیلمهایی مانند The Nice Guys یا Heat لذت میبرید، فیلم Play Dirty بدون شک ارزش دیدن دارد.
فیلم The Lost Bus – هنرنمایی درخشان متیو مککانهی
فیلم The Lost Bus یکی از آن آثار درامی است که از دل واقعیت زاده شده و مخاطب را به قلب یک فاجعه واقعی میبرد. ساخته جدید پل گرینگراس، کارگردان فیلمهایی چون Captain Phillips و United 93، بار دیگر قدرت خود را در بازسازی رویدادهای واقعی و خلق تنشی ملموس به نمایش میگذارد. این فیلم بر اساس بخشی از کتاب مستند Paradise: One Town’s Struggle to Survive an American Wildfire نوشته لیزی جانسون ساخته شده و روایتگر ماجرایی واقعی در جریان آتشسوزی مهیب سال ۲۰۱۸ در کالیفرنیاست؛ حادثهای که بهعنوان مرگبارترین آتشسوزی تاریخ این ایالت شناخته میشود. فیلم The Lost Bus با تمرکز بر قهرمانی معمولی و انساندوستی در لحظات بحرانی، اثری است که همزمان ترس، اضطراب و امید را در دل بیننده زنده میکند.
عوامل سازنده: کارگردانی فیلم بر عهده پل گرینگراس است؛ فیلمسازی که به مهارت در ایجاد هیجان مستندگونه و روایتهای انسانی شهرت دارد. فیلمنامه را خود او به همراه برد اینگلزبی (نویسنده فیلم Mare of Easttown) نوشته است؛ ترکیبی که باعث شده فیلم از تعادلی دقیق میان درام شخصی و تعلیق نجات برخوردار باشد.
داستان و بازیگران: فیلم The Lost Bus بر پایه داستان واقعی کوین مککی ساخته شده است؛ رانندهای که در زمان آتشسوزی مرگبار «کمپ فایر» باید تصمیمی حیاتی میگرفت. او در حالی که شعلههای آتش از هر سو شهر را فرا گرفته بودند، مأمور شد تا ۲۲ کودک و چند معلم را با اتوبوس مدرسه از منطقه خطر به نقطهای امن منتقل کند. در طول مسیر، خطر انفجار، کاهش دید، کمبود اکسیژن و دمای وحشتناک، لحظهای از آنها جدا نمیشود. مککانهی با بازی دقیق و تأثیرگذار خود، روح قهرمانان بینام را زنده میکند؛ افرادی که در شرایط غیرممکن، فقط به نجات دیگران فکر میکنند. در کنار او آمریکا فررا در نقش معلمی که میان ترس و مسئولیت گرفتار شده، عملکردی احساسی و ماندگار ارائه میدهد.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم The Lost Bus از آن دسته فیلمهایی است که تماشای آن آسان نیست، اما تأثیرش تا مدتها در ذهن باقی میماند. پل گرینگراس مانند همیشه با دوربین لرزان و تدوین سریعش فضای اضطرابآور و خفقانآوری خلق کرده که به خوبی حس بیپناهی در برابر طبیعت را منتقل میکند. فیلم در بخش احساسی نیز قدرتمند عمل میکند و بدون اغراق یا قهرمانسازی مصنوعی، انسانیت را در سادهترین شکل خود نشان میدهد. با این حال، برخی منتقدان معتقدند ریتم فیلم در نیمه دوم کند میشود و در مقایسه با آثار پیشین گرینگراس، از نظر نوآوری تصویری یا ساختار دراماتیک کمتر غافلگیرکننده است.
با وجود این کاستیها، فیلم The Lost Bus به دلیل داستان واقعی و بازیهای درخشان، تجربهای تکاندهنده و ارزشمند است. اگر به دنبال فیلمی هستید که شجاعت انسانی را در دل فاجعهای طبیعی به تصویر بکشد، این فیلم یکی از بهترین گزینههای سال ۲۰۲۵ محسوب میشود.
سریال Monster: The Ed Gein Story – داستان یکی از وحشتناکترین قاتلها
سریال Monster: The Ed Gein Story جدیدترین فصل از مجموعه جنایی و زندگینامهای Monster محصول نتفلیکس است که بار دیگر نگاهی تلخ و تکاندهنده به ذهن یکی از مخوفترین چهرههای تاریخ آمریکا میاندازد. پس از فصلهای موفق مربوط به جفری دامر و برادران منندز، این بار ایان برنان به سراغ اد گین رفته است؛ مردی که جنایاتش در دهه ۱۹۵۰ الهامبخش فیلمهای ترسناکی چون Psycho، The Texas Chain Saw Massacre و The Silence of the Lambs شد. این فصل، علاوه بر بازسازی دقیق زندگی و جنایات گین، به نوعی بازتابی از وسواس جامعه نسبت به «جنایت واقعی» و جذابیت تاریکی در فرهنگ عامه است. سریال Monster: The Ed Gein Story تلاشی است برای نمایش مرز باریک میان ترس، شهرت و همدلی بیمارگونهای که در دنیای مدرن نسبت به قاتلان زنجیرهای شکل گرفته است.
عوامل سازنده: سریال توسط ایان برنان ساخته شده است، کسی که همراه با رایان مورفی نقش مهمی در شکلگیری آثار تلویزیونی جنجالی و موفقی چون Glee و Dahmer داشته است. در این فصل، چارلی هانام در نقش اصلی اد گین ظاهر میشود و حضوری متفاوت از همیشه ارائه میدهد. بازی او ترکیبی از بیرحمی و شکنندگی ذهنی است که بیننده را به درون روان متلاشیشدهی شخصیت میکشاند. در کنار او سوزانا سون، ویکی کریپس، لوری متکالف و تام هالندر نیز ایفای نقش میکنند و هر یک نماینده بخشی از جامعهای هستند که میان ترس، کنجکاوی و انکار در برابر این جنایات گرفتار شدهاند.
داستان و بازیگران: سریال Monster: The Ed Gein Story روایتی است از زندگی مردی منزوی در ویسکانسین که پس از مرگ مادرش، در انزوایی عمیق فرو رفت و در نهایت به نبش قبر، سرقت اعضای بدن و قتل روی آورد. داستان نه صرفاً بازگویی جنایات گین، بلکه سفری در ذهن اوست؛ جایی که عشق بیمارگونه به مادر، فشار اجتماعی و انزوا، به تدریج به جنون منتهی میشود. سریال با اشارههای فراوان به فیلمها و داستانهای الهامگرفته از گین، نوعی گفتوگوی فرامتنی میان واقعیت و خیال ایجاد میکند؛ بهگونهای که مرز میان بازسازی تاریخی و نقد فرهنگی بهسختی قابل تشخیص است. چارلی هانام با بازی خیرهکنندهاش، گین را نه صرفاً یک هیولا، بلکه انسانی گرفتار در تاریکی خود نشان میدهد. در مقابل، ویکی کریپس در نقش زنی که به دنبال فهم انگیزههای اوست، حضوری آرام اما پرقدرت دارد که تعادل روایی را حفظ میکند.
آیا سریال ارزش دیدن دارد؟ سریال Monster: The Ed Gein Story بدون شک یکی از بحثبرانگیزترین سریالهای سال است. از یکسو، اثر از نظر کارگردانی، بازیگری و فضاسازی بسیار قدرتمند است و توانسته خشونت را نه با نمایش مستقیم، بلکه با القای تدریجی ترس به تصویر بکشد. از سوی دیگر، برخی منتقدان معتقدند که سریال در تلاش برای تحلیل روانی قاتل، گاهی بیش از حد به همدلی با او نزدیک میشود و همین موضوع ممکن است برای برخی مخاطبان ناخوشایند باشد. همچنین تمرکز زیاد بر جنبههای متافیکشن و نقد فرهنگی ممکن است از شدت درام انسانی بکاهد.
با این حال، اگر به دنبال اثری هستید که نهتنها داستانی واقعی از جنون، بلکه نگاهی فلسفی به جذابیت مرگ و تاریکی در فرهنگ امروز ارائه دهد، سریال Monster: The Ed Gein Story تجربهای سنگین، آزاردهنده و در عین حال تأملبرانگیز است. این فصل نشان میدهد که هیولاها همیشه در سایه زندگی نمیکنند، گاهی آنها را خود ما، با کنجکاوی و تحسین بیپایانمان میسازیم.