رباتها شعر نمیگویند | اخلاق و هویت در آینده رباتی انسان

موزه نوین نیویورک جهان پساانسانی را به نمایش میگذارد
هفت صبح، نوشین آذرنگ| تابستان ۲۰۱۲، نمایشگاهی با عنوان «ارواح در ماشین» در موزه نوین نیویورک برپا شد؛ رویدادی که طبقههای مختلف این موزه را به سفری در تاریخ هنر مدرن و معاصر بدل میکرد تا نشان دهد چگونه هنرمندان طی دههها، مجذوب فناوری بودهاند و این شیفتگی چگونه دریافت ما از «سوژگی انسان» را دگرگون کرده است.
حالا بیش از یک دهه بعد، این نمایشگاه بسط و توسعه یافته تا دنبالهای بر آن تجربه پرآوازه باشد و بازبینی و بازاندیشی میانرشتهای از دگرگونی مفهوم «انسان بودن» در پرتو فناوری را مقابل دید عموم قرار دهد. اینبار آثار کلاسیک هنرمندانی چون «فرانسیس بیکن»، «ادواردو پائولوتزی» و «اچ. آر. گیگر» در کنار صداهای تازهتری همچون «مریم بنانی»، «وانگچی موتو» و «آنیکا یی» قرار میگیرند تا مرز میان تاریخ و امروز را محو کنند.
درهمتنیدگی انسان و فناوری
مخاطب در تالارهای این نمایشگاه به دیدار رباتها، سایبورگها و موجودات بیگانه میرود تا نه تنها جلوههای خیال و تکنیک هنری را به تماشا بایستد که با این پرسش عمیق مواجه شود که انسان معاصر در جهان فناوری امروز چه جایگاهی دارد؟ این نمایشگاه قرار است با یادآوری سیر تاریخی دغدغههای آدمی در ادوار و اعصار گوناگون به این پرسش عمیق پاسخ دهد که «انسان چیست، از کجا آمده است و به کجا میرود؟»
مسئلهای که پیش از این هم دغدغه بسیاری از هنرمندان و اندیشههای جاری در هنر بوده است و امروز در عرصهای متفاوت و از جنبه دیگر مورد پرسش قرار میگیرد. درواقع «پستانسانیسم» به نوعی پاسخ به آینده انسان در تنیدگی با آینده محصور در فناوری است.
اخلاق و هویت در آینده رباتی انسان
جهان ما با سرعتی شگفتانگیز در حال تغییر است. رباتهایی که زمانی فقط در داستانهای علمی-تخیلی بودند، حالا در خانهها، بیمارستانها و حتی خیابانها حضور دارند. سایبورگها، انسانهایی که با فناوری درآمیختهاند دیگر فقط ایدهای در فیلمها نیستند، آنها از قلبهای مصنوعی تا پروتزهای هوشمند، بخشی از واقعیت امروزند.
واقعیتی که از روزگار گذشته و حضور موجودات بیگانه سیارات دور تا امروز حضور رباتهای زاده فناوری و هوش مصنوعی، سوالی را در گوشه ذهنمان پیش میآورد. موجودات زاده فناوری چه آینده وجودی و اخلاقی برای ما رقم میزنند؟ به بهانه برگزاری موزه «ارواح در ماشین» بار دیگر سراغ این سوال رفتیم تا با نگاهی به دنیای شگفتانگیز فناوری و فلسفه تا حد امکان از این مسئله جذاب رمزگشایی کنیم.
رباتها و اخلاق
آیا ماشینها میتوانند اخلاقی باشند؟ تصور کنید رباتی در بیمارستان مسئول مراقبت از بیماران است. او با دقت داروها را توزیع میکند، اما روزی به اشتباه دارویی نادرست به بیماری میدهد و بیمار میمیرد. چه کسی مقصر است؟ سازنده ربات؟ برنامهنویس؟ یا خود ربات؟ این پرسش ما را به هسته کانونی موضوع مهمی میبرد که آیا رباتها میتوانند موجوداتی اخلاقی باشند؟
پژوهشهای اخیر میگویند، خیر. در مقالهای که در سال ۲۰۲۴ در اینباره منتشر شد، چنین استدلال شده بود که دادن حقوق یا مسئولیت اخلاقی به رباتها، مثل این است که بخواهیم به یک ماشین لباسشویی حق رأی بدهیم! رباتها ابزارهایی پیچیده و فاقد آگاهی، احساس یا اراده آزاد هستند؛ پس این ابزارها میتوانند چالشهای بزرگی ایجاد کنند. شرکتهای بزرگ فناوری که هوش مصنوعی را کنترل میکنند، قدرت و ثروت را در دستان عدهای معدود متمرکز میکنند؛ این مسئله درنهایت میتواند به نظارت بیش از حد بر زندگی ما، کاهش آزادیهای فردی و حتی تضعیف دموکراسی منجر شود.
مثال سادهای بزنیم. فرض کنید الگوریتمی در شبکههای اجتماعی تصمیم میگیرد چه اخباری به شما نشان داده شود. اگر این الگوریتم فقط اخباری را نشان دهد که با باورهای شما همخوانی دارد، ممکن است شما را در یک حباب اطلاعاتی گیر بیندازد. اینجاست که اخلاق فناوری به میدان میآید و این پرسش را مطرح میکند که چگونه میتوانیم از این ابزارها استفاده کنیم، بدون اینکه استقلال و آزادیمان را از دست بدهیم؟
آمیزش انسان و ماشین: انسان، انسان میماند؟
حالا بیایید به سایبورگها نگاه کنیم، انسانهایی که با فناوری تقویت شدهاند. از لنزهای چشمی هوشمند گرفته تا دستهای مصنوعی که با ذهن کنترل میشوند، این فناوریها در حال تغییر تعریف ما از انسانیتاند. اما این تغییرات چه معنایی برای هویت و روان ما دارند؟ تحقیقی در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که مردم به افزونههای مختلف واکنشهای متفاوتی دارند؛ مثلا اگر دستگاهی به شما کمک کند بهتر فکر کنید (مثل یک تراشه مغزی برای تقویت حافظه) شاید آن را بپذیرید، اما اگر دستگاهی احساسات شما را تغییر دهد (مثلا باعث شود همیشه شاد باشید) ممکن است احساس کنید خود واقعیتان را از دست دادهاید.
چرا؟ چون احساسات بخش مهمی از هویت ماست. تصور کنید دوستتان همیشه با یک دکمه شاد شود؛ آیا هنوز همان دوست قدیمی شماست؟ در فرهنگهای مختلف هم نگاه به این فناوریها متفاوت است. در ژاپن، مردم ابزار پوشیدنی مثل ساعتهای هوشمند را راحتتر میپذیرند، اما وقتی صحبت از کاشت تراشه در بدن میشود، نگران «طبیعی بودن» خودشان میشوند. این نشان میدهد که فناوری نه تنها بدن ما، بلکه فرهنگ و درک ما از خودمان را هم تغییر میدهد.
فراآدمها؛ اخلاق در جهانی ناشناخته
حالا فرض کنید روزی با موجوداتی هوشمند از سیارهای دیگر یا حتی هوش مصنوعیای با آگاهی فراتر از انسان مواجه شویم. آیا قوانین اخلاقی ما که برای انسانها ساخته شدهاند، برای این موجودات هم کار میکنند؟ مثلا اگر موجودی بیگانه هیچ درکی از «درد» یا «همدلی» نداشته باشد، چگونه میتوانیم با او درباره درست و غلط صحبت کنیم؟
پژوهشها پیشنهاد میکنند که باید نگاهمان را بازتر کنیم. مقالهای در سال ۲۰۲۵ میگوید به جای دیدن رباتها یا موجودات بیگانه به عنوان «دیگری»، باید آنها را شریکان احتمالی در زندگی ببینیم. مثلا رباتهای اجتماعی که امروز در خانههای سالمندان استفاده میشوند، نه تنها در امور جاری که به خدمه و ساکنان کمک میکنند، بلکه باعث میشوند افراد احساس همدلی بیشتری داشته باشند. این رابطه دوطرفه میتواند ما را به سمت اخلاقی فراگیرتر ببرد، جایی که انسان و غیرانسان در کنار هم معنا پیدا میکنند.
وقتی ماشینها به جمع ما میپیوندند
فناوریهای پیشرفته فقط ابزار نیستند؛ آنها زندگی اجتماعی و فرهنگی ما را هم تغییر میدهند. فرض کنید رباتی در خانه دارید که مثل یک دوست با شما گپ میزند. این رابطه ممکن است باعث شود کمتر با دوستان واقعیتان وقت بگذرانید یا حتی تعریفتان از دوستی عوض شود. پژوهشها نشان میدهند که تعامل با رباتهای اجتماعی میتواند روی احساس همدلی یا مسئولیتپذیری ما تأثیر بگذارد.
کار به جایی رسیده است که انسان امروز و گرفتار در چنبره تنهایی با هوش مصنوعی درد دل میکند و او را به عنوان همدل و همراه میپذیرد. مثلا اگر ربات به شما محبت نشان دهد، آیا حس میکنید باید به او محبت کنید؟ اینجاست که مرزهای بین انسان و ماشین کمرنگ میشود. از نظر فرهنگی، هنر نقش بزرگی در شکل دادن به نگاه ما به این موضوع دارد.
فیلمهایی مثل «او» (Her) یا نمایشگاههایی مثل «ارواح در ماشین» ما را وادار میکنند دوباره درباره رابطهمان با فناوری فکر کنیم. در این نمایشگاه، بازدیدکنندگان با آینههایی روبهرو میشوند که در آنها تصاویر انسان و ماشین در هم میآمیزد؛ تجربهای که به انسان یادآور میشود، فناوری نه تنها ابزار، بلکه بازتابی از امیدها و ترسهای اوست.
انسانیت در معرض آزمون
با همه این پیشرفتها، چالشهایی هم پیشروی ماست. اگر بدن انسان پر از قطعات مصنوعی شود، آیا هنوز خودمان هستیم؟ مثلا اگر حافظهتان را با یک تراشه ارتقا دهید، آیا خاطراتتان هنوز مال شماست؟ اگر رباتی تصادف کند، چه کسی مقصر است؟ راننده؟ برنامهنویس؟ یا شرکت سازنده؟ اگر ماشینهای خودران و هوشمند امروزی انسانی را زیر بگیرد و او را به قتل برساند مقصر کیست؟
این پرسشها هنوز پاسخ روشنی ندارند. فناوریهای پیشرفته گراناند. اگر فقط افراد ثروتمند بتوانند از سایبورگسازی یا هوش مصنوعی پیشرفته استفاده کنند، شکاف طبقاتی بیشتر میشود. تصور کنید دنیایی که در آن فقط عدهای خاص میتوانند حافظه یا قدرت بدنیشان را ارتقا دهند؛ چه بر سر جامعه خواهد آمد. اگر روزی با هوشی غیرانسانی روبهرو شویم، آیا آمادهایم بدون پیشداوری با آن تعامل کنیم؟ تاریخ نشان داده که انسانها گاهی حتی با فرهنگهای دیگر خودشان هم به سختی کنار میآیند، چه برسد به موجوداتی کاملا متفاوت.
در آینه ماشین: بازتابی از خودمان
نمایشگاه «ارواح در ماشین» جملهای زیبا داشت: «چه زمانی ماشینها انسانیتر میشوند و ما تا چه زمانی همچنان انسان میمانیم؟» این پرسش مثل آینهای است که ما را وادار میکند به خودمان نگاه کنیم. رباتها، سایبورگها و موجودات بیگانه نه تنها فناوری یا موجوداتی خارجیاند، بلکه بازتابی از آرزوها و ترسهای ما هستند. ما در آنها جستوجوی جاودانگی، قدرت و معنا میکنیم، اما همزمان نگران گم شدن خودمان هستیم.
قلب انقلاب انسانی
رابطه ما با این موجودات و فناوریها دیگر فقط تخیل نیست؛ همین حالا در حال شکلگیری است. از پوستهای مصنوعی که خودشان را ترمیم میکنند تا رباتهایی که به جای ما تصمیم میگیرند. انسان امروز در میانه یک انقلاب است. جهان در حال تغییر است و ما در قلب این تغییر ایستادهایم. رباتها، سایبورگها و حتی ایده موجودات بیگانه ما را به پرسشهای بزرگی درباره خودمان و آیندهمان وادار میکنند.
این فناوریها میتوانند ما را به اوجهای جدیدی ببرند یا ما را در این دگرگونی غرق کنند. آیا میتوانیم اخلاقی بمانیم، انسانی بمانیم و در عین حال آغوشمان را به روی این دنیای جدید باز کنیم؟ پاسخ به این پرسش، نه در آینده، بلکه در تصمیمهای امروز ما شکل میگیرد.