آفرین بر گوش خطاپوش جامعه| عبور از آواز کلاسیک ایرانی بهسوی پاپ

استقبال از کنسرتهایی پرشمار که از جنبه سرگرمی فراتر رفته و به بستری برای بازآفرینی بخشی از زندگی گمشده جامعه تبدیل شده
هفت صبح، بیتا یاری| شهریور امسال بنا به آمارهای اعلامی، کنسرتهای موسیقی رکوردشکنی کردند. بسیاری از کنسرتهایی که به دلیل جنگ 12 روزه متوقف شده بودند، با پایان محرم و صفر فرصت یافتند اجراهای خود را از سر بگیرند. طیف و حجم کنسرتهای برگزار شده که با استقبال مخاطبان همراه بود نشان از خواست مردم برای زندگی دارد. تصویری از لایههای پنهان خواست جامعه است که در تکه فیلمهای وایرال شده از این کنسرتها در فضای مجازی، امید و آرزوهای مردم برای زندگی را عیان میکند.
جامعهای که به دنبال زندگی است و موسیقی معنایی جز زندگی برایش نیست. در میان آنچه از این کنسرتها برشخورده و در فضای مجازی میچرخد، تیتراژ پایانی سریال «تاسیان» است که در کنسرت ماه گذشته علیرضا قربانی، مردم با اشک و آه آن را همخوانی میکردند: «خدا رو چه دیدی شاید پر گرفتیم/ شاید خندههامونو از سر گرفتیم/ نگو چی گذشت و نگو چی کشیدیم/ شاید شب تموم شد خدا رو چه دیدی».
در کنار بازتاب علاقه مردم به این خواننده پرفروش؛ این تصاویر نکات دیگری را هم کنایه میزنند. این پرسش که چرا خوانندهای برخاسته از موسیقی کلاسیک ایرانی این روزها تا بدین حد پرمخاطب شده و اقبال یافته؟ چطور در سی و یک شب برگزاری کنسرت در تهران، 240 هزار نفر مخاطب به این کنسرتها رفتهاند؟ و اینکه علاقهمندان در چنین کنسرتهایی به دنبال چه بخشی از زندگی خود هستند؟
عبور از آواز کلاسیک ایرانی بهسوی پاپ
علیرضا قربانی که دومین دهه از فعالیتهای پاپ خود را سپری کرده، کار حرفهایاش را در آواز دستگاهی با اجرای ارکستر ملی به سفارش علی تجویدی آغاز کرد؛ کمی بعد در سال 1378 مطلع تصنیف «گشته خزان نوبهار من» در سریال کیف انگلیسی، او را به عنوان خوانندهای تازه نفس در موسیقی کلاسیک ایرانی به مردم شناساند. پس از تجربههای متفاوت در آواز، قربانی حالا با آغاز سومین دهه فعالیتش، راهی را میرود که دیگر آواز آموختهها چون همایون شجریان رفتهاند.
پیچیدگی کمتر در خواندن و سادهسازی آواز برای همگان؛ با استفاده از آموختههای آواز و پتانسیل صدای پرتوان. قربانی سادهخوانی بدون تزئینات را بر پایه همان لحن خوانش ابتدایی سوار کرده تا پلی میان آواز دستگاهی با سبک مورد درخواست امروز جامعه، پاپ، زده باشد. قربانی در بین این خوانندگان مقبولیت یافتهتر از سایرین است و کنسرتهای مملو از مخاطبانش صحهای بر این ادعا است. او حالا یکی از پرطرفدارترین خوانندگان است که مردم را جذب میکند؛ تا جایی که هر حرکت او بازتاب دارد، حتی اگر عطسه باشد، با تشویق همه همراه میشود!
آیا ذائقه مردم تغییر کرده است یا خوانندگان آواز دچار تغییر اهداف شدهاند؟
بسیاری از خوانندگان آواز کلاسیک ایرانی گمناماند و اقبالی میان مخاطبان ندارند. تعداد انگشتشماری از آنان که کار خود را با آواز شروع کردند، پس از مقبولیت، شاخه موسیقی خود را به آواز محدود نکرده و در حوزه پاپ هم فعال شدند. آنان دلیل این تغییر مسیر را تغییر ذائقه مخاطب و اقبال به موسیقی پاپ برمیشمرند. اما سوال اینجاست که واقعا ذائقه مردم تغییر کرده است؟ آیا هنرمند باید با تغییر ذائقه مردم، مسیر هنری خود را تغییر دهد؟ آیا محصول هنرمند باید برای همه راضیکننده باشد؟
هنر عام یا تجارت؟
تغییر مسیر هنری یک خواننده یا موزیسین به تناسب سلیقه عموم جامعه، عموما در هنر تجاری مطرح است، اما در عرصه هنر، هنرمند تن به چنین تغییری نمیدهد. در تجارت موسیقی، بازار مصرف بر شکل و روند تولید کالا اثر میگذارد و همواره این قدرت بازرگانی است که خواست مشتری را بر هنر ارجح میکند تا تضمینی بر مقبولیت و چرخش مالی باشد. اگرچه آواز ایرانی هنر است، اما وقتی فروش بیشتر، درآمدزایی خواننده یا صرفا اشتغال موردنظر قرار میگیرد، یافتن اسپانسر و تهیهکننده مهم میشود و موسیقی از هنر به بیزینس تبدیل میشود.
خبرها تنها از آمار صعودی مخاطبان می گویند
اخبار منتشر شده از کنسرتهایی که این روزها درحال اجرا هستند به طور مثال کنسرت علیرضا قربانی نشانی از تجارتی به نام هنر دارد. 30 اجرای هرشبه قربانی، به مخاطبی معادل 240 هزارنفر رسیده است. آماری که در تمام اخبار بازتابی این کنسرت از سوی روابط عمومی هم مورد تاکید قرار گرفته است. بازتابی که از حضور پرتعداد مخاطب و یا گهگاه حضور شخص صاحبنامی در کنسرت، عنوان میشود و کمتر از نکات فنی و اجرایی حرفی زده میشود؛ حتی در اخبار سایر رسانهها که حول این کنسرت نوشته میشود.
دلیل اهمیت تعدد مخاطب را شاید باید در این عنوان یافت که موسیقی پاپ بیش از شاخهای هنری، در حوزه سرگرمی گنجانده شده، سرگرمی که درهمتنیدگی بسیاری با تجارت دارد، پس اعلام آمار برای جذب مخاطب بیشتر کفایت میکند. درنتیجه رسیدن به اهداف تجاری در موسیقی پاپ درخصوص خوانندگان پرطرفداری چون همایون شجریان و علیرضا قربانی، نیز عمل میکند حتی اگر گاه و بیگاه آنان را زیر آماج حملات قرار دهد.
نمای نزدیک حال جامعه در آوازهای قربانی
هنرمندانی همچون علیرضا قربانی، با تغییر رویه هنری خود و حتی با اندیشه اقتصادی که در رفتار هنری خود از برگزاری کنسرت تا شکل هنرشان در پیش گرفتهاند، بازهم مورد توجه و استقبال مخاطبان هستند. این اقبال بیش از هر چیز با حال و روز جامعه گره خورده است. در کنسرت قربانی نمایی از این را در نوع نزدیکاش میتوان دید. کنسرت علیرضا قربانی در ورزشگاه آزادی، پیش از آغاز جنگ، با وجود مخاطبان گسترده، خالی از اعتراض نبود.
بسیاری از مردم در ویدیوهایی که از کنسرت در فضای مجازیشان منتشر میکردند به ضعفهای برنامه، از ضعف خوانندگی تا ضعف فنی اشاره داشتند. نقدهایی که با سرعت از لذت یک کنسرت فضای باز آن هم توسط علیرضا قربانی پیشی گرفت و به اعتراضهایی چون قیمت بلیت و ناهمخوانیاش با کیفیت کنسرتی که برایشان تدارک دیده شده کشید. هرچند نباید این نکته را نادیده گرفت که در همان دور اول برگزاری کنسرت و با وجود همه نقدها، بودند بسیاری از مخاطبان که خواستار ادامه این برنامه شدند تا افراد بیشتری فرصت حضور داشته باشند.
با این وجود، کنسرت علیرضا قربانی پس از جنگ در همان فضا دوباره تکرار شد؛ اما تجربه دیگری برای مخاطب رقم زد. امروز میان آنچه از تجربه مخاطبان این کنسرت در فضای مجازی منتشر میشود دیگر خبری از ضعف خواننده، مشکلات فنی یا حتی قیمت بلیت ندارد؛ تصاویر گویای لذتی است که مخاطبان در همخوانی با خواننده محبوب خود میبرند. گویی مردم از کم و کاستیها چشم پوشیدهاند.
آنان به دنبال فرصتی برای زندگی هستند و موسیقی یکی از بهترینها، برای رسیدن به این معناست. اینجاست که خواست مخاطب از خواست خواننده پیشی میگیرد و دیگر کنسرت علیرضا قربانی از ماهیت سرگرمی و لذت فراتر میرود و به ابزاری برای معنابخشی جامعهای که به دنبال مفهوم زندگی است تبدیل میشود.
نه تنها کنسرت علیرضا قربانی، که افزایش آمار کنسرتهای موسیقی در شهریور امسال که رکورددار شدند، نشانی از این کارکرد موسیقی در جریان زندگی مردم جامعه است. امروز کنسرت موسیقی، پناهگاهی برای مردمی شده که به دنبال خوانشی از ناکامیها، نامرادیها و دردهای خویشاند تا التیامی برای دردهایشان و فرصتی برای بازخوانی آرزوهای دست نیافتهشان بهدست بیاورند.
اقتصاد، تغییر زیر لوای هنر
موسیقی تنها عرصه هنر است که تعطیلات بالاجبار فراوان دارد و همین مسئله معیشت هنرمندان این عرصه را با خطر مواجه میکند. چه در دوران کرونا که نخستین اعلام تعطیلی متعلق به کنسرتهای موسیقی بود، چه در دوران جنگ یا هر مناسبت دیگری، اولین انتخاب برای تعطیلی برنامههای موسیقی است و آخرین انتخاب برای بازگشایی برنامههای موسیقی است.
پس در روزگار اقتصادی سخت کنونی شاید انتظار زیادی باشد که خواننده برای معیشت در خطرش چارهای نیندیشد و از قضا این چاره را در تغییر مسیر کاریاش نداند. اگرچه این تغییر به ذات مسئلهساز نیست اما به گفته اساتید موسیقی و حتی تائید جامعهشناسان، زمانی این تصمیم مسئلهسازی میشود که منافع مالی زیر لوای کار هنری صرف برای مردم تعریف شود.
در این تعریف مردم در مواجهه با هنرمندانی قرار میگیرند که تصمیمات مالی و اقتصادی خود را از برگزاری کنسرت تا تغییر شکل کاری را به نام مردم میزنند. اتفاقی که در خبر کنسرت خیابانی همایون شجریان نیز تکرار شد. اینکه نیت اعلامی برای برگزاری این کنسرت فاصله فاحشی با نیت حقیقی دارد؛ همین بود که حتی موافقان برگزاری کنسرت را نیز به صدا درآورد.