زندگی نامه حسن ریوندی + عکس خصوصی

زندگی نامه کمدین حسن ریوندی را میخوانید
حسن ریوندی متولد ۱ فروردین ۱۳۵۵ در سبزوار، کمدین است
فارغ التحصیل لیسانس رشته تربیت بدنی از دانشگاه حکیم سبزوار می باشد که از سمت معلمی به استندآپ آمد و حالا بنیان گذار کنسرت خنده در ایران است
خانواده و اصالت
حسن ریوندی در شهرستان سبزوار در ۲۳۰ کیلومتری شهر مشهد و در یک خانواده پرجمعیت با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد و پنج خواهر و سه برادر دارد
اصالت خانواده او به ریوند روستایی تاریخی در نزدیکی دارالمومنین سبزوار شهر دیرینه های پایدار است
ریوند نام یک کوه پایه مشهور باستانی در نزدیکی سبزوار است که آتشکده آذربرزین مهر، یکی از سه آتشکده اصلی ایرانیان در دوران پیش از اسلام در این کوه بنا شد
بیوگرافی حسن ریوندی کمدین
صدایم موروثی است
مرحوم پدر بزرگم را ندیدم اما والدینم می گویند صدای بسیار خوبی داشته به گونه ای که وقتی در روستای خود با صدای بلند اذان می گفته اهالی روستاهای دیگر هم می شنیدند
در خانواده مان برادر هم تقلید صدا می کرد، کودکی سرگرمی و تفریحمان این بود که رو به روی هم بشینیم و صدای شخصیت های مختلف را تقلید کنیم
از کودکی تا اولین قرارداد
اوایل کودکی بین همسالان و بچه محل هایش برنامه اجرا می کرد که خیلی مورد استقبال قرار می گرفت تا اینکه در دوران رهنمایی در جشن های مدرسه آیتم طنز انجام می داد
در سال ۱۳۷۰ وقتی ۱۵ ساله بود بمناسبت دهه فجر برای اجرا در تالار شهید مفتح سبزوار اولین درآمد خود را بدست آورد، آن زمان بیشتر شبیه سازی و تقلید صدا می کرد
تجربه اولین اجرا
خودش می گوید برای اولین اجرا توسط بهروز کریمی معرفی شدم زمانی که حتی یک لباس مناسب نداشتم به تن کنم به روی صحنه بروم
با یک یقیه اسکی کاموایی مندرس و یک شلوار با تارپود نایلونی خیلی کهنه که حتی زیپشم خراب شده بود و با سنجاق بسته بودم، اجرا کردم
از کلاس آواز تا فن بیان
حدود ۱۵ سال قبل در کلاس های سلفژی شرکت کردم که امتحان ورودی اش را زنده یاد محمد نوری گرفت و آقای شفقی هم به ما آموزش می داد
کلاس های فن بیان و مجری گری هم بود که کمک زیادی کرد
از دانشگاه تا دبیری
بعد از فارغ التحصیلی در رشته تریت معلم بعنوان دبیر ورزش وارد آموزش و پرورش شد، می گوید با چاشنی ورزش و خنده با شاگردانم روزهای خوبی سپری کردیم
او بعد از ۱۸ سال با اینکه تعهد دبیری دارد در مرخصی بدون حقوق است
عکس حسن ریوندی و الناز شاکردوست
افتتاح کنسرت خنده
ریوندی در ۲۵ تیر ۱۳۹۲ اولین کنسرت خنده ایران را در برج میلاد برگزار کرد
وی در کنسرت های خنده، با مطرح کردن طنز های اجتماعی، شومنی، تقلید صدای خوانندگان و شوخی های سرگرم کننده به اجرای برنامه می پردازد
مدت زمان اجرای برنامه در کنسرت های خنده توسط ریوندی حدود ۲ ساعت است که بدون توقف و به صورت رو در رو با تماشاچیان انجام می پذیرد
یک تیم دارم
تمام فعالیت های من توسط تیمی که دارم انجام می شود
یکی از بچه های تیم که کارشناس فنی است در سالن می نشیند و ایرادهای حرکتی، فیزیکی و صدا و کلام هایم را میگیرد تا در اجراهای بعدی آنها را اصلاح کنم
یکی دیگر از اعضای تیم هم در کنار خودم مشغول جمع آوری مطالب طنز روز است
ازدواج
تا الان سعادت آنرا نداشتم که ازدواج کنم!
به نظر من ازدواج مهمترین قسمت زندگی هر انسانی است که به بلوغ می رسد و میدانم اگر من ازدواج کرده بودم کارم چند پله از آنچه الان هست بهتر بود
وقتی که مردم را می خندانید
شاد بودن هنر است و شاد کردن هنری بالاتراز آن است به عقیده بنده اگر همه انسان های دنیا شاد باشند هیچ بزهکاری در دنیا اتفاق نخواهد افتاد
چرا که زمانی که انسان ها خوشحال باشند دلیلی برای آسیب رساندن به یکدیگر ندارند
صائب تبریزی می گوید:
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود تا لبی خندان کند
عکس حسن ریوندی و عباس قادری
بداهه گویی
قسمت عمده ی اجرای ریوندی طنز بداهه و سوژه سازی آنی است به طوری که اکثر مطالب طنز در همان زمان اجرای برنامه ساخته می شود
بداهه گویی در باورپذیری کار مؤثر است و چون جنبه عام به کار می بخشد باعث هضم بهتر آن برای مخاطب می شود
رکورد فالوور
حسن ریوندی با ۲۰ میلیون فالوور یکی از پرطرفداران پیج های اینستاگرامی را دارد، مهناز افشار با نزدیک به ۱۹ میلیون فالوور و دنیا جهانبخت با ۱۶ میلیون در رتبه های بعدی قرار دارند
کودک کار بودم
از هفت سالگی زمانیکه دانش آموزش اول ابتدایی بودم، به عنوان شاگردی در مکانیکی، آپاراتی و در میوه فروشی کار کردم
کم کم که به مقطع راهنمایی رسیدم وارد کارهای سخت تری مثل بنایی و باربری شدم
وقتی به یاد آن دوران می افتم با خودم می گویم واقعا در حد توان من این کارها نبود، چون ریز نقش بودم
ترجیح می دادم کتک بخورم
زمانی که بچه بودم خیلی کتک می خوردم نه برای اینکه زورِ بازو نداشته باشم چون از صدمه زدن به دیگران عذاب وجدان می گرفتم
بنابراین ترجیح می دادم از هم سالانم کتک بخورم تا اینکه عذاب وجدان بگیرم
سوگواری
از دست دادن عزیزانم برایم خیلی سخت است و از بزرگ ترین ترس هایم است، وقتی پدرم را از دست دادم بیشترین سوگواری را در میان اعضای خانواده برای پدرم کردم
ایده آل گرا هستم
آدم بلندپرواز و ایده آل گرایی هستم که البته خوب نیست چون هیچ ایده آلی هیچ وقت وجود ندارد