فقط هنرمند بمانید! | سلبریتی؛ شهرت از بیهنری

وقتی همه چیز حتی سیاست به کالای مصرفی چهره های مشهور تبدیل می شود
هفت صبح| ریکی جرویس پنج سال پیش در مراسم گلدنگلوب نقد تیزی به هنرمندان سرشناس حاضر در سالن وارد کرد و آنها را به سکوت فراخواند. «شما ادای آدمهای اخلاقمدار را درمیآورید ولی شرکتهایی که برایشان کار میکنید از مردم بیگاری میکشند.
اگر داعش هم تلویزیون اینترنتی راه بیندازد با او همکاری میکنید. پس، اگر امشب جایزه بردید حرف سیاسی نزنید شما در جایگاهی نیستید که در هیچ زمینهای برای مردم سخنرانی کنید. شما هیچچیز ار مشکلات مردم عادی نمیدانید، اکثر شما دو کلاس سواد هم ندارید. پس اگر برنده شدید بیایید بالا، جایزهتان را بگیرید از مدیربرنامهها و خدایتان تشکر کنید و گمشوید بروید پایین.»
هنرمند یا کنشگر سیاسی؟
حالا سالهاست نکتهای که ریکی جرویس در قالب نقد و در یکی از مهمترین مراسمهای سینمایی جهان مطرح کرد، برابر چهرههای مشهور قرار دارد. نقدی که با این پرسش آغاز میشود: «آیا هنرمند کنشگر سیاسی است؟» فارغ از اینکه مفهوم هنرمند چه دایرهای از افراد را در برمیگیرد و اساسا هنرمند کیست یا هنر را از کدام مکتب فکری و فلسفی باید تعریف کرد، امروز به تناسب حضور دنیای مجازی، واژه سلبریتی (چهرههای مشهور) را باید جایگزین هنرمند کرده و بار دیگر این سوال را مطرح کنیم. سلبریتیهای جهان مجازی اساسا در دسته کنشگران سیاسی قرار میگیرند و آیا اساسا در جایگاه نقد سیاسی هستند یا نه؟
هنرمند زبان مردم؟
رامبد جوان، در برنامه اخیر کارناوال انگشت نقد خود را به سوی مسئولان گرفت و در مقام یک مطالبهگر اجتماعی و در جایگاه هنرمند خواستهای منتقدانه را مطرح کرد: «در شرایط بروز مشکلات مسئولان ابتدا یقه خود، فرزندان، رفتار و تفکرشان را بگیرند». این نمونه یک نقد سیاسی از سوی هنرمند است که به سرعت دست به دست میشود و بسیاری از مخاطبان برنامه، شبکههای مجازی و حتی رسانههای رسمی به آن واکنش نشان میدهند.
درست همینجاست که همان پرسشی که ریکی جرویس مطرح کرد در ذهن شکل میگیرد که آیا هنرمند کنشگر سیاسی است؟ و آیا هنرمند به عنوان نماینده مردم، در مقابل مسئولان سیاسی جایگاه مطالبهگری دارد؟ و این سوال مهم که آیا هنرمند از مردم عادی و مشکلات و شیوه زندگی آنها خبر دارد؟
سلبریتی؛ شهرت از بیهنری
امروز که بیش از همیشه سلبریتیها در جایگاه کنشگر، مصلح و سخنگوی اجتماعی قرار گرفتهاند، مفهوم سلبریتی با تغییری اساسی نسبت به مهمانان گلدنگلوب سال 2020 که ریکی جرویس آنها را به تیغ نقد نواخت مواجه شده است. امروز دیگر چهرههای مشهور به دایره کوچک بازیگران و هنرمندان که همیشه در معرض رسانهها قرار میگرفتند، محدود نمیشود.
امروز شهرت از بیهنری ممکنتر است تا از هنرمندی و راهها و ویژگیهای رسیدن به شهرت شامل یک رسانه مجازی، کمی هزینه مادی و معنوی (استفاده از چهرههای پیشتر چهره شده) و میزان قابل توجهی ابتذال است. البته نقد مفهوم شهرت در جای دیگری قابل بررسی است؛ اینجا مسئله این است که اساسا آنچه امروز به عنوان شهرت شناخته میشود بدون بنمایههای هنر یا دستاوردهای مثبت و منفی عملی و اخلاقی قابل اعتبار هستند یا نه؟
جای خالی مرجع اجتماعی
در جایی که نامگذاری هنرمند یا فرد مشهور برای افراد با اختلاف معنایی روبهروست، جایگاه و وظیفهای که بر دوش این هنرمندان یا افراد مشهور گذارده میشود و یا از آنان انتظار میرود قطعا جای تأمل دارد. آیا صرف برخورداری از یک رسانه که میتواند گستردگیای از حضور در رسانههای جمعی به واسطه بازیگری تا رسانه فردی چون پیج اینستاگرام داشته باشد، این رسالت را بر دوش چهرههای مشهور میگذارد که در جایگاه کنشگر سیاسی یا اجتماعی صاحبنظر شوند؟
به قسمی که در دنیای کنونی،افراد جامعه، علیالخصوص مردم ایران در غیاب نخبگان و متفکران و اندیشمندان و به منظور آگاهی یافتن از مسائل روز به چهرههای مشهور رجوع میکنند و با این کار سلبریتیها را در جایگاه نخبگان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و پیشروان اعتراضات و اقدامات اجتماعی قرار میدهند، واقعیت این است که مقبولیت و پذیرش چنین چهرههایی از سوی جامعه، نه به دلیل اعتماد کامل عمومی و نه اعتقاد جمعی به متفاوت و اندیشمند بودن این چهرههاست که تنها از جای خالی مراجع قابل اعتنا میآید.
عناصر جهان تکنولوژی
در جامعهای که جایگاه مراجع اجتماعی تغییر کرده است، روشنفکران و متفکران و اندیشمندان برای آنکه نظرات و اندیشه خود را به گوش مردم برسانند باید به سلبریتی تبدیل شوند و به این ترتیب پا در عرصهای میگذارند که ابتذال سکه رایج آن است و گاهی برای دیده شدن به ابتذال چهرههای فعال شبکههای اجتماعی توسل جویند؛
و در سمت دیگر چهرههای مشهور برای آنکه سری میان سرها داشته باشند و ردای متفکر و اندیشمند و نخبه به تن کنند باید نمایشی از کنشگری سیاسی و اجتماعی، ادیب و دانشمند، پزشک و پیشگو ایفا کنند. چنین میشود که جامعه نخبگانی و افراد برآمده از رفتارهای سطحی جهان تکنولوژی در یک جایگاه و مقام دیده میشود تو گویی چرخ دنده عناصر اجتماعی یک دور چرخیده و هر یک را جای دیگری گذارده است.
هنرمند یا مطالبهگر؟
در این بازار مکاره، هنرمندان قدیمی و نامآشنا داعیه مطالبهگری و نقد را بیش از سایرین بر دوش میکشند. آنان که سالهاست با حضور در رسانههای رسمی و برای حفظ محبوبیت خود، همواره زبان نقد داشتهاند. نقدهایی که سمت و سویش با سکهها، مدیران بالادستی، سرمایهگذار و اسپانسر تغییر میکرد. روزی آنان نقد را متوجه دولت میکردند چون خواست مدیران بالادستی چنین بود و روز دیگر حامی دولتمردانی میشدند که با مدیران بالادستی همنظر بودند.
عرصه ابتذال جمعی
سیاست جذاب است و جهان پیچیدگیهاست. سیاست بازی قدرت است و همگان را به وسوسه میاندازد برای بهتر دیده شدن اظهارنظر سیاسی کنند، در چنین فضایی نقد سیاسی مهمترین عاملی است که همه چهرههای مشهور سراغ آن میروند. سیاست در همه جهان و خاصه در ایران جذابیتهای موضوعی خاص خود را دارد.
شما برای متفاوت بودن، برای منتقد بودن، برای جلب توجه مردم کافی است نقد سیاسی کنید، علیه این چهره سیاسی یا آن رهبر حزب یا رئیسجمهوری نقد کنید. البته گاهی کافی است با مشکلات روز مردم شوخیهای دمدستی کنید طوری که اولا شوخیتان به جایی برنخورد و حمایت مالیتان حذف نشود اما از چشم مردم یک منتقد دیده شوید که بارها و بارها شوخیتان را در شوخیهای روزانه پر از مشکل خود تکرار میکنند.
اینجاست که سیاست به کالایی در صنعت سرگرمی تبدیل میشود و گاهی به ابتذال هم کشیده میشود. وقتی سیاست تبدیل به کالای مصرفی میشود قابل خرید و فروش است و معامله اصل اساسی آن است، حالا گیریم این معامله برای به شهرت رسیدن باشد.
نمایش پر زرق و برق داعیهداری
آنچه ریکی جرویس کمدین بریتانیایی پنج سال پیش بر صحنه گلدنگلوب گفت، بسیاری را متعجب کرد. از چهره تام هنکس که در رسانههای مختلف جهان بازتاب داده شد تا چهره متعجب رئیس کمپانی اپل که موردنقد مستقیم قرار گرفته بود. آنچه جرویس گفت با همه سر و صدایی که برپا کرد، پایانی برای نمایش پر زرق و برق داعیهداری سلبریتیها نشد. همانطور که نقدهای تند به چهرههای مشهور ایرانی، هیچگاه آنان را در مرز هنر صرف محدود نکرد. همانقدر که حتی بعد از عیان شدن معاملههای پشتپردهای، دست از نقدهای سیاسی برنداشتند.
از گلدن گلوب تا صداوسیما
این پدیده تازه شیوع یافتهای نیست. هنرمندان از صحنه گلدنگلوب تا صداوسیما و پلتفرمهای ایرانی، برای ماندگاری هر چیزی را تبدیل به کالایی مصرفی میکنند. اگر روزی نقد به ناکارآمدی دولتها یا سیاستهای کلانشان مردم را جلب کند، آنان سیاستمداران و منتقدانی کارکشته میشوند.
اگر روزی غزه موضوع جهانی باشد و حواس مخاطب را به آنها جمع کند، نقابی از انسانیت و آزادی بر چهره میزنند. اگر روزی فشار اقتصادی مردم را زیر فشار له کند، آنانی که طعم این فشار را نه حس کرده و نه میتوانند تصور کنند، از درد مردم شوخی میسازند و تبدیل به مطالبهگران کمدین میشوند. در جامعهای که همه مراجع اجتماعی آن تغییر کرده است؛ هنرمند متفکر، متفکر سلبریتی، سیاستمدار گزارشگر، گزارشگر دلال و... میشوند.