مردی که میخواست ایرانی بماند

خاتمه پرونده عمر پژمان، تنها پایان زندگی یک آهنگساز برجسته و صاحب روش و بیهمتا نیست
هفت صبح، بیتا یاری| گفته میشود روزی که در امتحان رشته زبان انگلیسی دانشگاه به اعتراض برگه سوالات را پاره کرد و از جلسه امتحان بیرون زد راهش را در موسیقی گشود و آن روز نقطه چرخش اقبال به او، برای آینده فرهنگ و هنر ایران شد. بیش از شش دهه نامش به عنوان یکی از اساتید بزرگ موسیقی ایرانی مطرح بود و آثارش گستره متنوعی از موسیقی سمفونیک غربی، باله، اپرا، موسیقی ردیف دستگاهی، موسیقی نواحی و محلی، موسیقی پاپ لسآنجلسی و موسیقی متن فیلمها را شامل میشد.
نبوغ و خلاقیت ذهن احمد پژمان آهنگساز، که در نود سالگی رخ در نقاب خاک کشید آنقدر بود که تا روزهای آخر عمرش نتنوشتههای هنرجویان، دوستان و شاگردانش را بررسی و نکتهها را در قالب پیشنهاد ارائه کند و برای موسیقی ایران هنرمند و آموزگار نستوه باشد.
خاتمه پرونده عمر پژمان، تنها پایان زندگی یک آهنگساز برجسته و صاحب روش و بیهمتا نیست، بلکه پایان شصت سال تلاش هنرمند بیادعا و بیمانندی بود که میخواست در ساختههایش به شیوه موسیقی غربی روح ایرانی را بدمد. پژمان به خاطر تعالیمی که در سطح عالی از هر دو بخش موسیقی ایرانی (ردیف-دستگاهی، محلی) در تهران و موسیقی غربی (کلاسیک و پاپ) در وین و نیویورک داشت، در ساخت موسیقی همان دغدغهای را داشت که از پایان دوره قاجار شکل گرفته بود.
او زیبایی موسیقیای را میستود که ایرانیت داشته باشد. دغدغه او این بود که در دنیای مدرن امروز چگونه ایرانی بمانیم؟ چگونه اثری بسازیم که مدرنیسم ما را نبلعد و هویت ایرانی ما را نگیرد؟ به همین خاطر به راهی از میان این دو رسید؛ استفاده از ملودیهای محلی ایران و ترکیبش با موسیقی سمفونیک.
چند نسخه از یک اثر
در میان اسناد دستنویس باقیمانده از احمد پژمان نکات جالبی وجود دارد. مثلا نسخه دستنوشته موسیقی فیلم «سایههای بلند باد» با آنچه در فیلم شنیده میشود، تطابق زیادی ندارد. مشخص است که پژمان چند نسخه پاتیتور برای این فیلم نوشته و آهنگسازی کرده و نسخه موجود دقیقا همانی نیست که برای این فیلم سینمایی در لندن ضبط شده و روی اثر موجود است.
گلشیری، فرمانآرا و پژمان
او آهنگسازی فیلمهای زیادی را برعهده داشت و چهار فیلم بهمن فرمانآرا به آهنگسازی او بود. چهار فیلمی که براساس داستانهای هوشنگ گلشیری و با موسیقی متن احمد پژمان ساخته شدند. فرمانآرا، نتیجه این تجربیات موفق را برآمده از همنظری بینشان درخصوص درهم تنیدگی موسیقی و فیلم میداند: «همیشه معتقد بودم که موسیقی به فیلم کمک میکند و به آن اصرار داشتم.»
میدانست چه میخواهم
ماجرای درخواست ساخت موسیقی فیلم توسط بهمن فرمانآرا چنین روایتی دارد، «برای فیلمم از احمد پژمان خواستم موسیقی متن بسازد؛ چراکه آهنگسازی او بر روی شعر نیما که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام شده را شنیده بودم. وقتی به او گفتم موسیقی فیلمم را بسازد گفت تا حالا نساختهام. گفتم من میدانم چه میخواهم.
اگر میخواهی موسیقی متن درست کنی باید همان احساسی که در حین خواندن شعر یا یک مقاله زیبا در دلت مینشیند را در نظر بگیری؛ دقیقا برای سینما هم همین است. تنها چیزی که از او خواستم این بود که از سازهای اروپایی استفاده نکند چون فیلمهای من کاملا ایرانی بود و به تاریخ این مملکت ربط داشت. دوست نداشتم کسی وسط فیلمهایم ویولن بزند. مهمترین مسئله این بود که احمد فهمیده بود من چه میخواهم. الان هم شما اگر فیلم «شازده احتجاب» را ببینید اثر موسیقی آن را خیلی خیلی تاثیرگذار میدانید. این شروع رفاقت ما بود.»
تنها ۴ فریم درآوردم
«سر فیلم «سایههای بلند باد» پژمان به من گفت که بگذار این موسیقی را در لندن ضبط کنم چون آنجا امکانات ضبط بسیار خوبی دارند»؛ فرمانآرا این را توضیح میدهد. بالاخره هزینه ضبط موسیقی در لندن آماده میشود و احمد پژمان به لندن میرود و بعد از یک ماه و اندی همراه با موسیقی ضبط شده با ارکستر سمفونیک لندن برمیگردد.
«ما فکر میکردیم مثل اغلب موسیقیهایی که بدون حضورکارگردان ضبط میشود باید فریمهای زیادی از فیلم دربیاوریم تا با موسیقی ساخته شده بخواند. اما وقتی موسیقی و فیلم را کنار هم گذاشتیم فقط ۴ فریم درآوردیم. پژمان آنقدر با دقت یادداشت برداشته و موسیقی را ساخته بود که دقیقا مطابقت داشت و برای بار دوم به من نشان داد که خیلی عمیقتر به موسیقی فیلم توجه کرده. اینطور ارتباط ما محکمتر از قبل شد.» درنهایت آهنگسازی موسیقی متن فیلم «سایههای بلند باد» با ارکستر کامل در لندن و بسیار حرفهای ضبط شد تا بزرگترین پروژه تاریخ سینمای ایران ثبت شود.
نامه وزیر فرهنگ هنر وقت در کشف استعداد پژمان
سند اداری جالبی هم در میان اسناد باقیمانده از پژمان وجود دارد. نامهای به امضای مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر دوران پهلوی. او در نامهاش به احمد پژمان نوشته «نواری را که فرستادید شنیدم». اینکه وزیر به دانشجوی رشته آهنگسازی نامه نوشته و ابراز کرده که اثرت را شنیدم و خوب بود، بسیار نادر است. اساسا چنین مکاتباتی که به سطح اول مدیریت مملکت راه مییافته و پاسخ نیز میگرفته نکته ظریفی را نشان میدهد که چگونه امثال احمد پژمانها تولید میشدند.
«زمانیکه با پژمان صحبت یک کار هنری را میکردی او اطلاعات زیادی میخواست. برای ساخت موسیقی یک فیلم اگر آهنگساز کارش را بلد باشد صدتا سوال راجع به فیلم میپرسد، پژمان اینگونه بود و ما حتی درباره فریمهای فیلم نیز با هم صحبت میکردیم. تقریبا ۲۵ روز مداوم درباره معنی سایههای بلند باد و چیزهای دیگری که از فیلم میخواست بداند سوال میکرد و یادداشت برمیداشت. سوالها عمیق بودند و راجع به همه چیز در فیلم بود.»