معرفی بهترین انیمیشنهای تاریخ: شرک ۱

فرنچایز شرک از زمانی که در سال ۲۰۰۱ شروع به کار کرد، محبوبیت زیادی در بین طرفداران به دست آورد. با وجود یک سری اختلافات، بیشتر افراد معتقد هستند که نسخه اول Shrek بهترین انیمیشن مجموعه است و با داستان جالبی که داشت، خود را در تاریخ انیمیشنهای سینمایی جاودان کرد.
اگر مقالههای بهترین انیمیشنهای تاریخ را از مجله بازار دنبال کرده باشید، میدانید که تا این نقطه از کار، بیشتر به سراغ آثار استودیو جبیلی و پیکسار رفتهایم. اما انیمیشن Shrek که در سال ۲۰۰۱ توسط استودیو دریمورکس به اکران درآمد، آنقدری جذاب و ماندگار است که متقاعد شویم نام آن را در چنین لیستی بیاوریم. در زمانی که داستان شرکتهای بزرگ انیمیشنسازی مثل دیزنی به تکرار افتاده بودند، استودیو دریمورکس با روایت داستان غول سبز نه چندان مهربان، جنبش جالبی به وجود آورد.
جالب است بدانید که داستان انیمیشن شرک کاملا اورجینال نیست و ایده ابتدایی آن، بر اساس یک کتاب ساده و کودکانه به اسم Shrek! میآید؛ کتابی که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد و نسبت به انیمیشنهای که دیدهایم، داستان بسیار سادهتری داشت. استیون اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۱ حق امتیاز ساخت یک فیلم بر اساس این کتاب را خرید و قصد داشت با سبک منحصر به فرد خود، یک انیمیشن متفاوت بسازد. اما خب این پروژه به ثمره ننشست تا اسپیلبرگ پروژه را کنار بگذارد و استودیو دریمورکس پس از تأسیس، حق امتیاز آن را در سال ۱۹۹۴ بخرد. از آن موقع به بعد روند ساخت انیمیشن Shrek ۱ آغاز شد تا دریمورکس قدمهای ابتدایی به سمت تبدیل شدن به یک غول انیمیشنسازی را بردارد.
در نهایت قسمت اول انیمیشن شرک در سال ۲۰۰۱ به اکران درآمد و برخلاف نگرانیهای اولیه، یک موفقیت محض بود. با وجود اینکه استودیو دریمورکس تنها ۶۰ میلیون دلار بودجه برای ساخت آن در نظر گرفته بود، اثر مورد بحث توانست فروشی حدود ۴۸۸ میلیون دلار تجربه کند؛ یعنی چیزی حدود هشت برابر بودجه اصلی. علاوه بر این، داستان غول سبز، خره و فیونا حسابی مورد تحسین قرار گرفت و توانست در وبسایت راتن تومیتوز و متاکریتیک به ترتیب نمره ۸۸ و ۸۴ را از خود به جای بگذارد.
یکی از دلایلی که باعث شد شرک به موفقیت زیادی دست پیدا کند، فاصله گرفتن از انیمیشنهای کلیشهای آن زمان هالیوود بود. در حالی که دیزنی بر بازار انیمیشنهای سینمایی سلطه داشت، دریمورکس با انیمیشن شرک آمد و همه نگاهها را به سمت خود جلب کرد. داستان این انیمیشن بر اساس یک غول سبز تنها به اسم Shrek است که به تنهایی در مرداب خود زندگی میکند. این غول بیچاره، همیشه به خاطر ظاهر زشت خود از اجتماعات طرد شده و همه از ظاهر کریه او میترسند.
یک روز که مردم برای دستگیر کردن او و به دست آوردن جایزه به سراغ شرک میآیند، همه آنها را فراری میدهد تا به همه نشان دهد که کسی حریف او نمیشود. در این هنگام، او با شخصیت خره برخورد میکند که یک خر سخنگو است. خره هم درست مثل شرک از دست مردم عادی آرامش ندارد و همه میخواهند او را دستگیر تا بتوانند حیوان بیچاره را در بازار موجودات خیالی بفروشند. شخصیت اصلی که دلش به رحم آمده، تصمیم میگیرد برای یک شب به خره پناه دهد و به او اجازه دهد که در مردابش بخوابد. منتها از روز بعد، خره سایر دوستانش را هم به مرداب میآورد تا صاحبخانه، حریم خصوصی خود را هم از دست بدهد.

عشق بین شرک و فیونا نشان داد که زیبایی ظاهری مهمترین اولویت نیست
شرک که از شرایط به ستوه آمده، متوجه میشود فردی به نام لرد فارکواد مسئول این آشوب است و باعث بیخانمان شدن موجودات خیالی شده. به همین دلیل تصمیم میگیرد با خره به سمت قلعه این شخصیت برود تا اوضاع را سر و سامان ببخشد. در بین راه، این دو متوجه میشوند لرد فارکواد عاشق شاهزادهای به اسم فیونا است که در یک قلعه خطرناک گیر افتاده و نیاز به نجات پیدا کردن دارد. اگر فیونا آزاد شود، لرد فارکواد بالاخره میتواند با او ازدواج کند و به این ترتیب، احتمالا درخواستهای غول سبز را برآورده کند.
اما ماجراجویی شرک و خره یکبار دیگر به ما نشان میدهد که رسیدن به مقصد یا حتی لذت بردن از راه مهمترین بخش یک سفر نیست؛ چرا که پیدا کردن دوستان جدید و ارتباط با آنها اهمیت بیشتری دارد. غول سبز پس از کلی چالش عاشق فیونا شده و متوجه طلسم عجیب او میشود. پرنسس فیونا در هنگام شب مانند Shrek ظاهر یک غول سبز زشت را به خود میگیرد و فقط بوسه یک عاشق واقعی میتواند او را از این طلسم نجات دهد.
در دقایق پایانی داستان که عشق محکمی بین فیونا و شرک ایجاد شده، بوسه مذکور شکل میگیرد تا طلسم برداشته شود. منتها در کمال تعجب، فیونا به جای اینکه به ظاهر انسانی خود برگردد، برای همیشه ظاهر یک غول سبز زشت را به خود میگیرد. اما این موضوع نه تنها شعله عشق شرک را سرد نمیکند، بلکه تمایل او به ادامه این رابطه را افزایش میدهد. با توجه به این پایانبندی، خیلی ساده میتوان متوجه شد که زیبایی ظاهری همیشه ملاک نیست و عشق خالص، به مراتب عمیقتر و پیچیدهتر از مسائل مادی و ظاهری است.