بگذارید دیوارها حرفشان را بزنند!

هنری که در دل جنبشها زاده میشود
هفت صبح، آرتین توکلی| در بطن هر شهر؛ جایی که معمولا آسمان با دودی از جنس آلودگیهای زندگی روزمره آمیخته میشود و خیابانها همچون رگهای زندهای در قلب جامعه میتپند، نقاشیهای خیابانی، به ویژه از آن جنسش که مردمی محسوب میشوند گواهانی خاموش و به ظاهر بیاهمیت، ولی در واقعیت پراهمیت از داستانها و ماجراهای گفته و ناگفته شهرند. نقاشان این آثار هنری، دیوارهای بیروح را به بومهایی تبدیل میکنند که بازتاب دهنده عشق، اعتراض، هنر و آرزوهای جمعی جامعهاند.
نقاشی خیابانی؛ صدای رسای جامعه
نقاشی خیابانی همان «دیوارنگاره» یا «گرافیتی»، نه تنها به عنوان ابزاری برای زیباسازی فضاهای شهری عمل میکند، بلکه در هیاهوی زندگی مدرن میتواند صدای رسای جامعه خود باشد. این هنر نشان میدهد که حتی دیوارهای به ظاهر مرده و غیرزنده سطح شهرها نیز با نقاشیهایی که روی آنها کشیده شده، داستانها و حرفهایی پربار برای گفتن دارند. در طول تاریخ، دیوارها تنها جولانگاه آثار هنری شعاری، کلیشهای و یا مجرمانه نبودهاند بلکه در برخی موارد حتی خاطرات تلخ دیوار برلین را به یک گالری هنری جالب تبدیل کردهاند.
هنری که در دل جنبشها زاده میشود
نقاشی خیابانی، ریشه در جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد و به نوعی واکنشی است به دنیای مدرن و چالشهای آن. از دیوارهای شهرهای باستانی که با نقوش و تصاویر مذهبی تزئین میشوند تا گرافیتیهای دهههای 1960 و 1970 در نیویورک، این هنر همواره ابزاری برای بیان اعتراضات و مهمتر از آن، احساسات عمومی بوده است. در دهههای اخیر با ظهور شبکههای اجتماعی، این هنر خیابانی به پدیدهای جهانی تبدیل شده است.
نه تنها در کشورهایی محدود، بلکه در هر گوشه از جهان؛ چه در مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و چه در مسائل زیستمحیطی؛ گرافیتی به عنوان زبانی جهانی، به هنرمندان امکان داده تا بدون محدودیتهای گالریها و موزهها، پیامهای خود را صریح، بیپرده و بدون واسطه به تماشاگران و رهگذران کوچه و خیابان منتقل کنند. البته در این میان نقاشیهای شهری به ویژه آنچه در ایران وجود دارد و سفارشی نامیده میشود و معمولا از سوی ارگانهای خاص برای مناسبتها و مسائل خاص خلق میشوند تصاویر کلیشهای و بیروح زیادی دیده میشود. تصاویری که نه به زیبایی شهری کمک میکنند و نه حتی در انتقال پیام موفقاند.
گرافیتی فقط ابزاری برای اعتراض نیست
نقش هنر دیوارنگاری، گاه آنقدر پررنگ میشود که حتی رسانههای سنتی و مدرن را نیز جا میگذارد و خود را سردمدار جنبشهای اجتماعی میکند. برای نمونه، در جنبش «جان سیاهپوستان مهم است» گرافیتی، ابزاری برای بیان اعتراض نسبت به دولت آمریکا و نژادپرستان غربی بود.
این هنر کوبندهتر و تاثیرگذارتر از رسانههایی که هر کدام به ساز خود میرقصند ظاهر شد. حتی از گالریها و آثار هنریای که برایشان، پولهای هنگفتی رد و بدل میشود تا فقط در ظاهر صدا و رسانه جامعه باشند، پیام را واضحتر منتقل کردند. البته این هنر فقط ابرازی برای اعتراض و جنبشهای سیاسی و اجتماعی نیست، جنبه زیباسازی شهری، نخستین ویژگیای است که از شنیدن نام دیوارنگاره و گرافیتی به ذهن میآید؛ دقیقا همان مفهومی که قرار است این هنر برای جامعه داشته باشد.
این هنر شهرها را زیبا میکند. نام و یاد مشاهیر و بزرگان جامعه را مقابل چشمان مردم زنده نگه میدارد. اما آنچه در ایران بر دیوارهای شهر دیده میشود بیشتر از نوع نقاشیهای سفارشی است با تصاویری از گل و درخت که نمایی از بهشت را یادآوری میکنند. آن تصاویر سفارشی هم که برای زیبایی شهرها بر دیوار نقش میبندند، گاه چنان از عناصر ابتدایی زیبایی به دورند که بیننده را دلسرد میکنند و گاه چرایی چنین تصویری بر دیواری در دل شهر را برای بینندگان بزرگ میکنند.
گرافیتی در ایران: هنری که در سایه فراموشی و قضاوت محو میشود
وضعیت گرافیتی در ایران قابل مقایسه با دیگر کشورها نیست، ماجرای این هنر در ایران متفاوت است. در عین حال که در سالهای اخیر، بسیاری از کشورهای جهان، گرافیتی را مهم و در دسته هنرهای خیابانی آوردند و به هنرمندان این هنر احترام گذاشتند و از آنها حمایت کردند. در ایران، نه تنها این هنر را جرم میدانند بلکه هنرمندان گرافیتی (غیر از آنهایی که با شهرداریها همکاری دارند) را نیز مجرم میدانند.
حتی اگر درگیر مسائل قانونی نشویم و تصور کنیم که این جرمانگاری وجود خارجی ندارد، این واقعیت که هنر گرافیتی صاحب جایگاهی در فرهنگ و هنر کشور ما نیست، غیرقابل انکار است. نبود این جایگاه اگر چه از سوی سازمانها و مدیران فرهنگی آغاز میشود، در سطح جامعه هم وجود دارد، مردم عادی و ساکنان محلات هم شأنی برای این هنر قائل نیستند و اصلا آن را جدی نمیگیرند! رسانهها نیز تا وقتی که هنر جذابتری چون سینما با حواشی ریز و درشتش باشد، طبیعتا کمتر سراغ سوژهای مانند گرافیتی میروند.
جرمانگاری یا رسانهای اجتماعی؟
همین سایه سنگین بیتوجهی و احتمال جرمانگاری! هنرمندان گرافیتی را دچار چالش میکند. آنان از روی ترس، شبها، دیوارهای کوچه و خیابانهای پایین شهر را پر از رنگ میکنند. دیوارهایی که فقط شبها از دید مردم و رسانهها دور میماند. اگرچه باید این نکته را هم مدنظر داشت که بنا به عقیده برخی هنر گرافیتی، تجاوز به حریم عمومی شهری و در عین حال عملی خرابکارانه و مجرمانه است. این نظر گرچه موافقان و مخالفانی دارد، اما از سوی دیگر میتواند مورد توجه قرار بگیرد. هنرمندانی که رسانهای جز دیوارهای کوچه و خیابان ندارند. آنانی که میخواهند زبان هنریشان را برای بیان احساسات تا اعتراضات خود را به گوش مردم برسانند.
کسانی که نگاهی آمیخته با عقاید اجتماعی و انتقادیشان را باید به نمایش عموم بگذارند. عمومی که بیرون از گالریها و در جریان زندگی معمولی صدای آنان را بشنوند، لختی مکث کنند و به پیامی که برایشان کشیده شده است بیندیشند. علاوه بر اینکه دیوارهای یک شهر با نقش و نگاره قطعا روح تازه میگیرد. روح تازهای که به شهرهای پردود و تیره رنگ و زندگی میدهد. هرچند چنین فرصتهایی به جای ساماندهی یا حمایت سیستماتیک با برخوردهای قانونی و پاک شدن اثر از بین میروند و درنهایت نادیده گرفته میشوند.
گرافیتیهای مردمی؛ کجا و چرا غایب؟
در شهر مشهد مانند بسیاری از شهرهای ایران، گرافیتی مردمی (یعنی به شکل رایج آن، که از چارچوبهای سفارشدهنده تبعیت نکند و برای ارگانی دولتی نباشد) به طرز عجیبی نایاب است! دیوارهای این شهر به جای آنکه مملو از خلاقیت و استعدادهای نو باشند، پر شدهاند از نقاشیهای سفارشی شهرداری که طراحی و اجرا شدهاند.
این آثار با وجود تمام جذابیتی که میتوانند داشته باشند، تنها بخشی از تصویر یک شهر میتوانند باشند. این آثار سفارشی، معمولا به تبلیغ ایدهها و ارزشهای خاص (که معمولا مثبت اما درگیر تکرار و کلیشه هستند) میپردازند. به همین دلیل است که جای خالی گرافیتیها در شهرها و در میان چنین نقاشیهایی بسیار احساس میشود. خوب است که شهرداری به این هنر که حالا در جهان، جایگاه خودش را دارد، اهمیت دهد.
هنری که با فرهنگسازی میتواند کمک بزرگی به فضای شهری کند و از خلاقیت و جسارت ویژهای که در آثار سفارشی کمتر وجود دارد بهره ببرد. مثلا در شهری مانند نیویورک، نقاشیهای خیابانی و خلاقانه زیادی وجود دارد و حتی برخی از آنها با زباله ساخته میشوند و درباره اهمیت حفظ محیطزیست هشدار میدهند. اما در شهری مانند مشهد، نقاشیهای خیابانیِ شهرداری از ایدههایی جسورانه، خلاقانه و خاص بهره نمیبرند.
شاید کمی از این آثار، ارزشمند و مثبت باشند اما باز هم نیاز به گرافیتیها، از نوع جهانیاش که با فرهنگ ایران آمیخته شود و دستپختش اثری باشد که مثلا در زمان جنگ به مردم عادی امید بدهد، احساس میشود. در ضمن برخی از هنرمندان گرافیتی علاقهای به همکاری با ارگانها ندارند و دوست دارند. آنان ترجیح میدهند هنر در چارچوب خودشان تعریف شود و آزادی بیاناش در سفارشات دولتی از بین نرود. اگرچه بعضی از این هنرمندان با استعداد که علاقهمند به کار در فضایی رسمی و قانونی هستند هم اکثرا توسط شهرداری به کار گرفته نمیشوند.
پایتخت گرافیتی ایران
گرافیتی در تهران در مقایسه با دیگر شهرهای ایران، رونق بیشتری دارد. با اینکه این هنر قدمت زیادی در تهران و ایران ندارد اما باز هم نقاشیهای خیابانی زیادی در تهران و به ویژه در محلاتی مثل سعادتآباد و یا شهرک اکباتان به چشم میخورد. در این مناطق این هنر، طرفدارانی هم دارد. نکته مهم این است که باز هم در شهر مهمی مانند تهران هیچ فضای مناسبی برای فعالیت هنرمندان گرافیتی وجود ندارد و آنها همیشه باید پنهان از رسانهها و ساکنان محلی و در سایه باشند.
دلیلی که موجب میشود ما نتوانیم یک هنرمند گرافیتی برای مصاحبه پیدا و راضی کنیم. اما باز هم هنر هنرمندانی اکثرا نوجوان و جوان بر روی دیوارهای این شهر دیده میشود و حتی این دیوارها به سوژه عکاسی خیابانی تبدیل میشود. در عینی که خطر پاک شدن برای هر دیوارنگارهای وجود دارد. همچنین گاهی این دیوارنگارهها در تهران، از گرافیتیهای کشورهای غربی، خلاقانهتر و جذابتر هستند. این آثار تنها مفاهیم سیاسی و انتقادی را بیان نمیکنند. در برخی موارد این آثار علاوه بر جلوهای رنگارنگ، خلاق و جذاب، ماهیتی طنز نیز دارند.
گام به گام به سوی تحول
دیگر کشورها نیز در ابتدا به گرافیتی به عنوان یک هنر جدی نگاه نمیکردند و هنوز هم بسیاری از کشورها، این هنر را به درستی نمیشناسند. اما برای ارتقا جایگاه این هنر در جامعه، نیازمند فضایی هستیم که دیوارها را مملو از نقاشیهای خیابانی ارزشمند کنند.
نقاشیهایی که نه تنها از نظر هنری، بلکه از لحاظ مفهومی نیز غنی باشند. در چنین شرایطی، هنر از دام سبکهای تکراری و زرق و برقهای خالی از محتوا رها شده و میتوانیم هنرمندانی مانند «بنکسی» را در دنیا داشته باشیم. این امر همچنین امکان نظارتهای قانونی را فراهم میآورد تا از بروز خرابکاریها و سوءتفاهمها در حوزه هنر جلوگیری شود و فضای شهری به مکانی برای ابراز خلاقیت و تفکر عمیق تبدیل شود.