حقمان را از شهر گرفتیم؟

نگاهی به نظریه «حق بر شهر» و تغییرات ساختاری جوامع شهری در ایران
هفت صبح| هنری لوفر فیلسوف فرانسوی، در دهه 1970 میلادی، مفهوم تازهای را به جهان معرفی و جنجال بزرگی در جهان برپا کرد که زمینهساز جنبشهای اجتماعی متعددی شد. مفهوم تازه لوفر تا آنجا جوامع را تحت تأثیر قرار داد که منشورهای قانونیای ذیل آن بر الواح قانونی افزوده شدند. «حق بر شهر» مفهومی بود که هنری لوفر در سال 1968 و در مقالهای با عنوان « Le droit à la ville» مطرح کرد. لوفر در نظریه خود، شهر را به عنوان یک ساختار اجتماعی بازشناسایی کرد و تمام شهروندان را نسبت به آن صاحب حق دانست.
انقلابی که لوفر برپا کرد
لوفر در «حق به شهر»، شهر را به عنوان یک ساختار اجتماعی دانست و اعتقاد داشت که تمام شهروندان نسبت به شهر دارای حقاند. او بر این باور بود که انباشت سرمایه در جوامع سرمایهداری معاصر، از طریق شهری شدن اتفاق میافتد. شهری شدنی که با نظارت و مراقبت سرمایهداران نسبت به شهروندان همراه میشود. در وضع جدید، شهروندان نسبت به شهر هیچ دخل و تصرف و احاطهای ندارند و شهر و حاصل شهری شدن تنها به نفع سرمایهداران (دولتی و خصوصی) عمل میکند.
از نظر لوفر، شهر در مصادره سرمایهداران است نه در اختیار شهروندان. این فیلسوف فرانسوی با نگاهی به جوامع اروپایی دهه هفتاد میلادی به این نظریه جنجالبرانگیز رسید. او هدفش از طرح این نظریه را کمک به مردم جوامع برای باز پسگیری حق خود دانست. لوفر درصدد بود تا با پس گرفتن نظارت و مراقبتی که از سوی سرمایهداران به مردم در شهرها اعمال میشود، منافع شهر را از جیب سرمایهداران به مردم بازگرداند.
هنوز راه برای مقابله با سرمایهداری هست
از جمله تأثیرگذاریهای این نظریه که تا اکنون نیز به عنوان یکی از نظریات جنجالی مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان، رهبران جنبشهای اجتماعی و نهادهای عمومی و مردم نهاد بوده است؛ در سخنرانی دیوید هاروی در فوروم جهانی، سال 2009 نمود پیدا میکند.
هاروی که یکی از شاخصترین نظریهپردازان در عرصه مسائل اجتماعی است، در سخنرانی خود به حرف مارگارت تاچر اشاره میکند و میگوید: «مارگارت تاچر میگفت هیچ گزینه دیگری در کار نیست، ما میگوییم بیشک گزینه دیگری هست. بیشک گزینهای در مقابل سرمایهداری وجود دارد و میتوان این گزینه را در حق به شهر بیابیم. حق به شهر را باید به خواستهای عمومی و جهانی تبدیل کنیم. این مأموریتی است که امید داریم همه با هم از عهدهاش بربیاییم.»
گره بهرهکشی شهری به شرق هم رسید
«حق به شهر» از نظریهپرداز آن تا هانری لوفر تا دیوید هاروی ادامهدهنده این نظریه، داستان شهر موجود است. شهری که هست و شهری که باید مطلوب باشد. شهری که تنها جایگاه زیستی شهروندان است و برساختی از امیال و آرزوهایشان در زیست اجتماعی تا ناکامی و ناامیدیهایشان را در برمیگیرد.
با این وجود چنین به نظر میرسد که فضای شهری مدرن، از ساختار و جایگاه اصلی خود دور شده است و به فضایی برای بهرهکشی سرمایهداران بدل شده است. درحالی که شهر، محل سکونت شهروندان باید بستری برای رفع نیازهای مدنی آنان در زیست روزمره شهریشان باشد. همین گره مفهوم شهر مدرن و تناقض با نیاز و زندگی کنونی مردم در جامعه، که نه تنها توسط لوفر در جوامع غربی کشف شد که حال میتوان در جوامع شرقی و ایران نیز پیگیری کرد.
مبارزه مردم برای زندگی شهری آغاز شد
آنچه در شهرهای ایران و حتی پایتخت ساخته و پرداخته شده است، بیش از هر چیز با نظریه هانری لوفر همخوانی دارد. با نگاهی دقیقتر و موشکافانه به شهر، این امر قابل مشاهده و عینی است. در ایران فضاهای شهری منطبق با نیازهای مدنی شهروندان طراحی و اجرا نشدهاند.
چنان فاصله عمیقی در نگاه به طراحی شهری، نیاز و شکل زندگی ایرانی وجود دارد که در بسیاری از شهرها، مناطق و حتی کمونهای کوچکتر محلی میتوان مقابله با این تصویر غیرهمخوان را مشاهده کرد. ساکنان شهرهای مختلف تا محلات متفاوت یک شهر، از پایتخت تا شهرستانهای کوچک ایران، در میانه شهری که هیچ نگاه درست و عملی به خواست و نیاز آنها نداشته است، به دنبال نیاز خود هستند و گاه برای رسیدن به نیازهای نادیده انگاشتهشان که در فضای متناقض شهری گم شده، دست به تغییراتی در ساختار کوچه، خیابان، محله و حتی شهر خود میزنند.
مردم، تهران را شهری برای خود کردند
تهران به عنوان پایتخت ایران شاید یکی از بافاصلهترین شهرهای به ظاهر مدرن با نیاز شهروندانش باشد. تهران بیش از پایتخت یا شهری آرام که به نیاز ساکنانش پاسخ میدهد به سیاهچالهای عظیم میماند که تمام مظاهر نظریه هانری لوفر را میتوان در جزئیات شهری، از زیبایی فضا تا خدمترسانی شهری مشاهده کرد.
تفاوت در پایتخت ایران اما در جای دیگر رقم میخورد، آنجا که ساکنان پایتختنشین سالهاست دیگر تن به مظاهر شهری ساخته و پرداخته شده توسط دولت و نهادهای مختلف نمیدهند. آنان در تمام سالهای گذشته مقابل مظاهر شهریای ایستادند که منافی نیاز و خواستشان بوده است. دیگر در شهر تهران، شهرداری برای قرار دادن سطلهای زباله فلزی در کوچه و خیابانها با پروتکل داخلی خود هم نمیتواند عمل کند، مردم حتی برای قرار گرفتن سطلها نیاز خود را اعمال میکنند.
دیگر مردم تهران برای دیوارها و سطوح شهری خود به انتظار سفارشات شهرداری برای تصویرگری بر دیوارها نمینشینند. حالا سالهاست دیوارهای این شهر با نقاشیهای هنرمندانی ناشناسی پر میشود که در دل تاریکی شهر هنرشان را بر دیوارها ریختند و حالا در میانه روز آنان را میبینید که دیوارهای شهر را زیباتر میکنند. شهروندان تهران، دیگر برای شهرشان که حتی پیادهرو ندارد، تمهیدات خود را دارند. آنان پیادهروهای ناموجود شهریشان را به کنار خیابان میآورند و آن را برای خود میسازند.
دیگر کسی به انتظار دولت نمیماند
«حق بر شهر» هانری لوفر حالا، هم در جوامع مختلف غربی و از طرف مصلحان اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است و هم از سوی مردم، تا جایی که حتی آنان که این نظریه را نخوانده و نشنیدهاند، اقداماتی مطابق با این نظریه انجام میدهند. حق شهروندان بر شهرشان حالا حق بنیادینی است که مردم جوامع دیگر برای رسیدن به آن منتظر تغییرات ساختار دولتی در اداره شهر نمیمانند. آنان خود دست به کار میشوند و حق خود را از شهرشان میگیرند.