بیش از زبان مادریام به زبان سینماییام اعتماد دارم

داییام فوت کرد، به موسیقی بلوز علاقه داشت،همینجا ایده فیلم شکل گرفت؛ برای من هر فیلم تمرینی برای کندوکاو درونی و پیدا کردن راهی برای سینمایی کردن آن نگاه درونی است
هفت صبح، تکتم نوبخت| رایان کوگلر همیشه ریشههای خود را میشناسد و به آن پایبند است. شخصیتهای فیلمهای او عموما در ارتباط با گذشته هستند. یکی از احساسیترین لحظههای فیلم «کرید» در ۲۰۱۵ وقتی است که کوگلر از تدوین برای نمایش انتقال روح پدر شخصیت اصلی به او برای یک لحظه کوتاه استفاده میکند. «پلنگ سیاه» در سال ۲۰۱۸ به طور تکنیکی یک فیلم خون آشامی است، اما یکی از مضامین اصلی آن تعامل شخصیت اصلی با خانوادهاش در میسیسیپی است. کارگردان درباره ریشههای گناهکاران و چگونگی شکل گرفتن ارتباط آن با خودش با ما صحبت میکند.
اولین بار کی به فکر ساختن «گناهکاران» افتادی؟
خیلی وقت پیش. بعد از «پلنگ سیاه ۲» به این فکر میکردم که بعد از آن چه کار کنم. میدانستم که باید سریعتر پیش برود چون آن فیلم خیلی طول کشید. ما با بعضی از تراژدیهای غیرقابل توصیف مواجه شدیم، مثل از دست دادن چادویک (بوزمن) و فاجعه جهانی پاندمی. تیش (لتیشیا رایت) آسیب خورد و کار را به تاخیر انداخت. من با خودم گفتم فقط میخواهم این کار را به اتمام برسانم و یک پروژه ساده و سریع در دست بگیرم. من یک دایی از میسیسیپی داشتم که خیلی با او صمیمی بودم.
وقتی داشتم «کرید» را میساختم او فوت کرد. خیلی به موسیقی بلوز علاقه داشت. وقتی او مرد به قطعههای بلوز گوش میکردم تا خاطره او برایم زنده شود. در جنوب آمریکا بودم و مشغول فیلمبرداری صحنه از «پلنگ سیاه» که رپری به نام «یانگ ولف» که مورد علاقه من بود در همان زمان کشته شد. به سبک رپ فکر میکردم و هنرمندی که احتمالا همسن من بود و همیشه او را گوش میدادم. بعد از آن شروع کردم به گوش دادن موزیکهای آلترناتیو راک و خیلی از ریفهای بلوز را در آن میشنیدم. من را به یاد داییام میانداخت و از همینجا بود که بذرهای ایده فیلم شکل گرفت.
این فیلم متفاوت از فرانچایزهای قبلی مثل «کرید» و «پلنگ سیاه» است. کنجکاو بودم بدانم که چگونه اینها برای روند ساخت فیلم «گناهکاران» تاثیرگذار بودند؟
فکر میکنم وقتی ۲۸ سالم بود، نمیتوانستم این فیلم را با این کیفیت بسازم. هنوز به آن مرحله نرسیده بودم. ضمنا الان آدم دیگری هستم. «ایستگاه فروتویل» را وقتی ۲۷ سالم بود، ساختم. الان ۳۸ سالم شده. این فیلم شخصیتهایی دارد که سن الان من هستند. من به اندازه کافی بزرگ هستم که فیلمی درباره کسی که در اواخر دهه سی زندگیاش است بسازم و بگویم این چه معنایی دارد. همچنین در این فیلم جنبههای فنی را که در «کرید» و «پلنگ سیاه» یاد گرفتم را در آن به کار بردم و بدون آن تجربهها ساختن «گناهکاران» ممکن نبود.
آهنگساز شما «لودویک گورانسون» درباره استفاده صداهای محیطی در موسیقی متن در فیلم «ایستگاه فروتویل» میگفت. آیا در موسیقی فیلم «گناهکاران» با همین ایدهها بازی کردید؟
بله. قطعا. من و لودویک دوستان قدیمی هستیم. او سازهای زیادی نمیزند اما گیتار را خیلی خوب میزند. این فیلم در قلب عاطفیاش درباره گیتار است. موسیقیای که لودویک ساخته غیرقابل باور است. لودویک یک گیتاریست است، چون پدرش معلم گیتار است، او شیفته موسیقی بلوز آمریکایی است. برای همین این فیلم برای او هم یک فیلم شخصی است.
درباره ارتباطهای شخصی گفتید. قصد داشتید چه مضمونی را از این طریق به تصویر بکشید؟
برای من هر فیلمی مثل یک تمرین برای کندوکاو درونی است. پیدا کردن راهی برای سینمایی کردن آن نگاه درونی. فیلمها به من این امکان را دادهاند که سفر کنم و خودم را کشف کنم. مثلا «پلنگ سیاه» برای من به معنای سفر به آفریقا بود که ارتباطی نژادی با آن دارم. من در سرتاسر جهان بودم اما هیچوقت به میسیسیپی نرفتم؛ جایی که داییام در آنجا به دنیا آمد.
این مکان به تاریخ و ریشه من وصل بود. هدفم بود این دوره از تاریخ کشورم را که خیلی به آن کم پرداخته شده، مطالعه کنم. این فیلم برای من قبل هر چیز، وسیلهای برای نمایش ارزش انسان در آن زمان بود. دورهای از تاریخ که نادیده گرفته و انکار شده. فیلم من دقیقا منطبق با واقعیت آن دورهای است که آنها بلوز مینواختند.
درباره اینکه «گناهکاران» رویکرد متفاوتی نسبت به فیلمهای خون آشامی دارد و اینکه تمایل نداری صرفا به نمادشناسی سینمایی آن صرفا تکیه شود بگو.
طبیعت ما این است که همهچیز را طبقهبندی میکنیم. بله، در این فیلم خون آشامها هستند اما این عنصری از فیلم است که در راستای مضمون اصلی فیلم قرار میگیرد. عنصری که به عنوان بخشی از آگاهی ما در باورهای قومی سیاهپوستان قرار دارد. این نسبتی با ژانر ندارد.
بحثی پیرامون خلق یک دستور زبان جدید برای فیلمهای سیاهپوستان، با رویکرد تجربی، همیشه وجود داشته. چیزی که تو درباره «گناهکاران» گفتی، یعنی جستجوی ارزش انسانیت، باعث شد که به این فکر کنم که رویکرد شما در مورد «دستور زبان فیلم سیاهپوستان» چیست؟
من شگفتزده شدم! نه تنها با استقبال از فیلم، بلکه با حرفهایی که «رامل» (راس) در مورد آن گفت. باید بدانیم که میخواهیم چه چیزی را از طریق زبان فیلم منتقل کنیم. برای من مشخصا این یک زبان است و من بر آن مسلطم. من به زبان سینمایی بیشتر از زبان مادریام تسلط دارم!
* منبع: لیتل وایت لایز