کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۰۳۵۲
تاریخ خبر:

صفر تا صد قسمت ۱۱ سریال جزر و مد؛ یعنی قراره چه اتفاقی بیوفته؟

صفر تا صد قسمت 11 سریال جزر و مد؛ یعنی قراره چه اتفاقی بیوفته؟

سیر تا پیاز قسمت ۱۱ سریال جزر و مد را در ادامه مطالعه کنید.

به گزارشهفت صبحسریال «جذر و مد » به کارگردانی محمد حسین لطیفی و تهیه‌کنندگی مهران مهام از روز یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از  نمایش خانگی  آغاز شد،  این سریال در   روزهای یکشنبه و سه شنبه   منتشر می شود.  آرش مجیدی، سعید چنگیزیان، مهرو نونهالی، سمیرا حسن‌پور، آزاده زارعی، حسین سلیمانی، بردیا دیانت و فقیهه سلطانی نیز از بازیگران این سریال می باشند. در ادامه خلاصه قسمت یازدهم سریال جذر و مد را خواهید خواند.

خلاصه قسمت یازدهم سریال جذر و مد

مادر فائقه بهش میگه دست از لجاجت برداره چون امیر اینطوری پا نمیشه بیاد کانادا، فائقه هم بهش میگه من امیر رو خوب میشناسم اگه نگران پولی، نباش به اندازه کافی پول هست. بعد از ستاره میپرسه که مادرش میگه همه نگرانیم همینه، ستاره و فرهاد به لطف ملک بانو دارن دفتر ونکوور رو راه اندازی میکنن، میترسم بخاطر لجبازی با تو یه وقت بهشون پول نده، فائقه میگه تا اون موقع امیر میاد اینجا.

پرهام میاد تا گوشیش رو بگیره اما فائقه بهش نمیده و میگه هر وقت خواستی برگردی بهت گوشی رو میدم، پرهام میگه دلم برای بابا تنگ شده، فائقه میگه بابات اگه دلش برات تنگ شده بود الان اینجا بود. پرهام میگه مامان تو دلت از مادرجون پره چرا به ما زور میگی؟ فائقه اونقدر عصبانی میشه میگه یکبار هم بذار من زور بگم، بلند میشه بره که یک دفعه بیهوش میشه میفته زمین.

آیدا یه عکس دو نفره از خودش میفرسته برای امیر. امیر بیاد حرفهای آیدا میفته که می‌گفت تو فائقه رو دوست نداری وانمود میکنی که دوستش داری. امیر میخواد پیام بده که بیام دنبالت بریم دور بزنیم؟ اما نمی فرسته یکدفعه گوهر زنگ میزنه با صدای گرفته میگه ببخشید مزاحمتون شدم اما ادامه نمیده و قطع میکنه. امیر نگران میشه خودش تماس میگیره ببینه چی شده، گوهر با گریه میگه ببخشید نمیخواستم اینطوری بشه و تقصیر من نبود، امیر باهاش تو کافه قرار میذاره تا بره ببینه چی شده. گوهر میگه ببخشید که امروز جلوی در شرکت جوابتون رو ندادم، امیر میگه اشکال نداره دلیلش رو فهمیدم حل شد، حالا میشه بگید دعواتون سر چی بوده؟ به من گفتن که شما الکی پریدید به آقای زالی، از اول صبح حرف گوش نکردید. گوهر میگه من نمیخوام نون بری کنم اما ایشون حرف بد به من زدن من واکنش نشون دادم، مهم نیست که از شرکت اخراج شدم ناراحت اینم که با شما بد برخورد کردم و شما رو خجالت زده کردم، من میدونم شما نیازی به من نداشتید که استخدامم کردید. امیر میپرسه آقای زالی چی گفته؟ گوهر قول میگیره که بین خودشون بمونه، بعد میگه که گفتن من با عشوه و خود شیرینی خواستم ازتون سواستفاده کنم. شما عین برادرم میمونید. از وقتی این حرفها رو شنیدم برای شما ناراحت شدم که نکنه بقیه هم این فکر رو کردن. شما بعد فوت بابام خیلی به ما لطف داشتید انصاف نیست اینطوری جواب بدیم. امیر میگه فقط یه ذهن مریض میتونه این فکر رو کنه بقیه هم چون میدونن شما نامزد دارید این فکر رو نمیکنن، گوهر میگه اون اصلا نامزد من نیست فقط پسرداییمه من نامزد ندارم، امیر میپرسه بقیه هم میدونن، گوهر میگه بله. امیر یه حالی میشه.

فردوس به نیلوفر میگه برام خیلی جالبه که هیچ وقت دلتون برای پدرتون تنگ نمیشه و براتون سوال نیست که چرا یه مرد زن و بچه و خونه زندگیشو ول میکنه میره، نیلوفر میگه اگه زنده بود ما هم همینکار رو میکردیم اما حالا که مرده چه فایده داره، فردوس میگه مرده و زنده چه فرقی داره. نیلوفر میگه تو میدونی من دوست ندارم درباره پدرم صحبت کنم پس لطفا تمومش کن.

امیر مظفر آبدارچی شرکت رو صدا میکنه که چرا دیروز شهادت دروغ دادی؟ مظفر میگه ببخشید من ترسیدم دنبال یه لقمه نون هستم نه دنبال دردسر، امیر میگه بقیه نون نمیخوان؟ اگه من پیگیر نشده بودم که نون یکی دیگه بریده میشد، مظفر میگه خداشاهده من خودمم عذاب وجدان داشتم فشار گاهی باعث میشه یه همچین کاری کنیم، امیدوارم که شما تجربه اش نکنید، امیر یاد شب حادثه تو انبار میفته، به مظفر میگه برو سر کارت منم شاید جای تو بودم همین کار رو میکردم فقط حرفهامون بین خودمون بمونه.

اختر به گوهر میگه دیشب زندایی منیر اومده بود ازت شاکی بود، گوهر میگه اونیکه باید شاکی باشه منم نه اون، این دومین باره که از کار بیکار میشم بخاطر پسر لاتش. من با مدیر بالاسریم بحثم شد یدفعه نمیدونم شهباز از کجا پیداش شد خودشو کرد نخود آش. بهم تهمت زده بود که من با مهندس تیمورفام میخوام برم تو رابطه! اختر میگه چقدر راحت به آدمها تهمت میزنن. همون لحظه امیر به گوشی گوهر زنگ میزنه، اختر میگه تو مگه اخراج نشده بودی پس این چیکارت داره زنگ زده، انشاالله که تهمت باشه.

مادرجون تو فروشگاه مشغول خرید بود که آیدا می بینتش، میره جلو و باهاش سلام میکنه، مادر میگه آیدا شنیده بودم برگشتی، آیدا میگه باید زودتر میومدم پیشتون بی ادبی منو ببخشید، مادر میگه کم ازت بی ادبی ندیدم، شنیدم جدا شدی از شوهرت پول زیادی بهت رسیده میخوای سرمایه گذاری کنی، آیدا با یه منظوری میگه بعله! مادر میگه خیلی دوست داشتی این کلمه رو جلوی من بگی واست عقده شده، آیدا میگه آخیش عقده ام خالی شد، مادر میگه اگه نمیخوای عقده دیگه ای بهت اضافه بشه بهتره از اینجا بری، آیدا میگه اگه معامله رو فسخ کنید نمیتونه منو عقده ای کنه میرم سراغ یکی دیگه، مادر میگه و جای دیگه. آیدا میگه با احترام اینش دیگه به خودم ارتباط داره، مادر میگه هنوز هم بی ادب و گستاخی، آیدا می خنده و میگه ای وای دوباره رفوزه شدم. مادر میگه گورت رو گم میکنی پاتم تو شرکت نمیذاری به پسرمم نزدیک نمیشی.

پرویز شهباز رو از کلانتری میاره بیرون و میگه میرم از این یارو که زدتت رضایت بگیرم.

گوهر دوباره میره شرکت، می بینه پرویز اونجاست و تو پله ها داره از زالی رضایت میگیره، زالی به گوهر میگه تو اینجا چیکار میکنی مگه اخراج نشدی، کی این خانم رو اینجا راه داده، همون لحظه امیر میرسه و من گفتم بیان. بعد به همه میگه بیان بالا و به گوهر میگه بره سر میزش و مستقیم هم زیر نظر خودش کار میکنه، بعد به زالی میگه بیاد دفتر و به پرویز هم میگه زالی رضایت میده شما برو. پرویز متعجب میشه و از شرکت میره. امیر به زالی میگه تو این هفت سالی که اینجا کار میکنی دیدی من هرز بپرم؟ یا از کسی چیزی شنیدی؟ زالی میگه من منظورم شما نیست فقط خواستم به ایشون بگم فکری نکنه، همش داره خودشیرینی و جلب توجه میکنه، امیر میگه مگه تو بپای منی، زالی میگه رفتار این خانم یه جوریه که انگار به شما نظر داره خواستم حرف و حدیثی براتون در نیاد، امیر میگه دیگه بدتر از این، بعد از این همه وقت یه پرسنل خانم اینجا اضافه شده اولین چیزی که از دهنت در اومده اینه که مراقب باش طرف زن داره. زالی عذرخواهی میکنه امیر بهش اخطار میده و بهش میگه فردا میری رضایت میدی بعد میای سرکار. زالی میگه من گواهی پزشک گرفتم، امیر میگه اینم راه داره میاد عذرخواهی میکنه تو هم دیه اش رو بگیر. دیگه زالی مجبور میشه قبول کنه.

فردوس به زالی زنگ میزنه که اونجا چه خبر شده؟ جریان رو بهش میگه و فردوس میگه باشه بعدا میام ببینم چه خبره، فردوس که با عطائی بود بهش میگه پس قرارمون این شد که اگه پورحسین به باقری گفته باشه تو گردن بگیر اگه نگفته باشه یا میاریمش تو بازی یا همونیکه تو میگی. عطائی میگه من پشت دستت بازی می‌کنم اما انگار ترسیده بود.

فردوس میره سراغ بهنام و ازش می‌پرسه شنیدم که فهمیدی کی جنسهای شرکت رو بالا کشیده، بهنام میگه نه من نفهمیدم، فردوس میگه شنیدم به مهندس یه چیزهایی گفتی پس بهش چی گفتی؟ بهنام میگه من درباره این موضوع اصلا باهاشون صحبت نکردم، هر چی بشه شما رو در جریان میذارم. فردوس می پرسه بالاخره برای پدر و مادرت خونه خریدی یا هنوز مستاجرن؟ بهنام میگه بله هنوز مستاجرن. فردوس میگه پس با پولهات چه غلطی میکنی؟ بهنام میگه ببخشید مگه من چقدر در میارم. فردوس میگه راست میگی اما خب دست بجنبون فردا پس فردا زن میگیری خرجت دوبرابر میشه بقول خودت با این پول به هیچ جا نمیرسی، حالا میخوای زن بگیری یا نه؟ بهنام میگه بله بدم نمیاد ازدواج کنم‌. فردوس میگه پس دست بجنبون من هواتو دارم نگران نباش. حالا کسی رو داری یا داری ول میچرخی؟ بهنام میگه نه خب، یکی هستش. فردوس میگه ا، خب پس جدیه یه عروسی افتادیم، حالا اون دختر خوشبخت کیه؟ بهنام سرش را میندازه پایین و میگه یه جورایی میشناسیش. فردوس میگه خب کیه؟ بهنام میگه پردیس خانم! آقای گودرزی اگه منو به غلامی قبول کنید یه عمر مدیونتون میشم خیلی خوشحالم می کنید، فردوس خنده هیستریک میکنه و بعد با عصبانیت میزنه تو گوش بهنام و میگه تو غلط میکنی به خونواده من چشم داری.

فردوس سوار ماشین میشه و فوری میره خونه و به نیلوفر میگه تو چرا قضیه بهنام رو به من نگفتی که دخترم با این پسر بی سر و پا در ارتباطه. من باید آخرین نفر باشم که میفهمم؟ نیلوفر میگه من خودمم تازه فهمیدم. فردوس میگه تو چه مادری هستی که تازه فهمیدی. نیلوفر میگه منکه صبح تا شب با دختر تو نیستم، حالا کی بهت گفت؟ فردوس میگه خود بی سر و پاش، وایستاده جلوی من میگه دخترتو می خوام و ما همدیگه رو دوست داریم، اینا از کی با هم هستند؟ نیلوفر میگه من خودم تازه فهمیدم خواستم یه جوری جمعش کنم نشد، فردوس میگه فردا زنگ میزنی پردیس با اولین پرواز برگرده، نیلوفر میگه نمیشه امتحان داره، فردوس میگه این پسره هم حق نداره بیاد شرکت. نیلوفر میگه باعجله تصمیم نگیر، منم وقتی فهمیدم حال تو رو داشتم باید منطقی فکر کنیم، اینم یه خواستگار مثل بقیه، فردوس میگه این فرق داره به من خیانت کرده دور از چشم من با دخترم ریخته رو هم، نیلوفر میگه اون قصدش جدی بوده و همدیگه رو دوست دارن. فردوس میگه تو از کجا میدونی پردیس گفته؟ نیلوفر میگه نخیر مامان گفته.

امیر زنگ میزنه فائقه، گوشی رو جواب نمیده براش پیغام میذاره که فائقه لجبازی رو تموم کن گوشی رو جواب بده حرف بزنیم حالم خوب نیست. گوهر برای امیر ویس میذاره و از امیر تشکر میکنه و کمی هم حرفهای احساسی میزنه که شما فرشته خوب خدا هستید که سر راه من اومدید. امیر که ظرفهای گوهر رو تو سینک میبینه یادش میفته که هنوز بهش پس نداده، ظرفها رو میشوره و میره در خونه گوهر، ظرفها رو بهش میده و تشکر میکنه، گوهر تو ظرف دیگه ای برای امیر ماکارونی میده و اما میگه چون نشاسته داره بهتره کمتر بخورید، گوهر دوباره درباره اتفاقاتی که امروز تو شرکت افتاده عذرخواهی میکنه.

مادر به امیر زنگ میزنه که بره پیشش نیلوفر و فردوس هم بودن، مادر ویس پردیس رو گوش می‌ده که پردیس تو ویس گفته اون زمان که یکی برای همه تصمیم می گرفت گذشت من و بهنام همدیگه رو دوست داریم و با هم ازدواج می کنیم، اگه به نظر من احترام گذاشتید که هیچی وگرنه بعدا خودتون می بینید چی میشه.

مادر به فردوس میگه تو مخالفی؟ فردوس میگه معلومه که مخالفم. بعد به امیر میگه این آدم باید اخراج بشه وگرنه من نیستم نمیخوام مثل جریان دختر عیسی بشه و ما رو سنگ روی یخ کنی. این آقا با دختر من وارد رابطه شده و این عین خیانته. مادر میگه الان مشکل ما اون نیست مشکل ما پردیسه، نیلوفر میگه بله پردیس زیر بار حرف زور نمیره، فردوس میگه ظاهرا همه موافقید پس مبارکه، مادر میگه مگه من گفتم موافقم، من میگم باید حساب شده عمل کرد و منطقی باید بریم جلو، بچه های الان زیر بار حرف زور نمیرن حرمت هم بلد نیستن بذارن، ما باید خودمون حرمت خودمون رو نگه داریم، امیر با کنایه میگه بله مادر جان خوب نسل جدید رو می شناسه، گوشی مادر پیام میاد، مادر گوشیش رو برمی‌داره می بینه پیام اومده که: بچه هات میدونن من زنده ام؟ مادر حالش عوض میشه جواب میده : تو کی هستی؟ نیلوفر متوجه تغییر حال مادر میشه و بهش میگه چیزی شده؟ دوباره‌ پیام میاد: رضوانم شوهرت!

مادر حالش بد میشه میره تو اتاق و ….

 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
منبع: صفحه فردا
کدخبر: ۶۱۰۳۵۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر