باب اسفنجی و پاتریک در ماجرایی پرهیجان بین خواب زمستانی سندی و حسادت حلزون خانگی

در قسمت نهم فصل دوم سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی با عنوان «بقای احمقها» و «Dumped»، کنجکاوی بیپایان باب و پاتریک آنها را به لب پرتگاه خطرناک خواب زمستانی سندی میکشاند و در ادامه حسادت باب نسبت به محبت حلزونش به پاتریک، چالشهای خندهدار و هیجانانگیزی رقم میزند.
هرچند که باب اسفنجی و پاتریک شخصیتهای خنگی هستند و زیاد به عواقب کارهای خود فکر نمیکنند، اما حس کنجکاوی عمیقی درون آنها وجود دارد که به خاطر ضریب هوشی پایین اکثرا باعث دردسر میشود. حال آنها در یکی از بهترین قسمتهای سریال نزدیک است جان خود را به خاطر وجود همزمان حماقت و کنجکاوی به خطر بیندازند.
قسمت نهم از فصل دوم سریال باب اسفنجی شلوار مکعبی که Survival of the Idiots/Dumped وجود دارد، روایتگر دو داستان کوتاه و جذاب است که مانند همیشه سرگرم کننده و خندهدار از کار در میآیند. در بخش اول داستان که «بقای احمقها» نام داد، کنجکاوی بیش از حد پاتریک و باب درباره شخصیت سندی باعث میشود که به دل خطر بزنند و به لبه پرتگاه مرگ نزدیک شوند.
همانطور که میدانید سندی یک سنجاب است و به طور طبیعی جزو حیوانات پستاندار محسوب میشود و درست مانند بسیاری از همنوعهای خود نیاز به خواب زمستانی دارد. اما باب و پاتریک که به ترتیب اسفنج و ستاره دریایی به شمار میروند درک خاصی از خواب زمستانی ندارد و به خاطر همین موضوع به دردسر میافتند. داستان این قسمت از جایی شروع میشود که باب و پاتریک برای سردرآوردن از نحوه خواب زمستانی شخصیت سندی به خانه او میروند.
سندی پیش از اینکه به خواب زمستانی برود و هوشیاری خود را از دست بدهد یک ویدیو ضبط میکند و در طی آن میگوید که هیچکس نباید در حین خواب زمستانی مزاحم یک پستاندار شود. اما خب باب اسفنجی و پاتریک به این هشدار اعتنا نمیکنند و به هر حال به خانه سندی قدم میگذارند. در ادامه این دو باعث بیدار شدن سندی میشوند و نسخه متفاوتی از او را میبینند؛ نسخهای که هیچ شباهتی به آن سنجاب مهربان همیشگی ندارد. سندی در حین خواب زمستانی در خواب راه میرود و به شکل یک هیولا بیفکر و احساس در میآید. باب و پاتریک هم که با این تصویر روبرو میشوند نهایت سعی خود را به کار میگیرند تا از چشمان این هیولا دور بمانند و زندگی خود را نجات دهند.

باب از اینکه گری به پاتریک علاقهمند شده حسادت میکند
به هر حال سندی پس از مدتی به خواب عمیقی فرو میرود و دیگر برای باب و پاتریک تهدید ایجاد نمیکند. اما دردسرهای این قسمت به پایان نرسیده و هنگامی که این دو سعی میکنند از خانه سندی بیرون بروند با قفل یخزده در مواجه میشوند که به هیچ وجه نمیتوان آن را باز کرد. به هر حال آنها مجبور میشوند کل زمستان را در خانه سندی بگذرانند تا خود او از خواب زمستانی بیدار شود و در را رو به دنیای بیرون باز کند.
حال در بخش دوم این قسمت که Dumped نام دارد شاهد حسادت عمیق باب اسفنجی نسبت به پاتریک هستیم، اما چرا؟ در طی این قسمت گریِ حلزون، حیوان خانگی باب، تصمیم میگیرد مدتی با پاتریک وقت بگذارند و با او سرگرم شود. ولی خب باب به هیچ وجه نمیتواند خیانت حیوان خانگی خود را تحمل کند و به همین دلیل حسادت زیادی نسبت به پاتریک در قلب او به وجود میآید.
پاتریک هم که کلا بوی خاصی از تواضع نبرده خطاب به باب میگوید که باید این موضوع را قبول کند و متوجه شود که گری او را بیشتر از باب دوست دارد. در همین حین قلب دوست اسفنجی ما عمیقا میشکند و کنترل خود را از دست میدهد. او در ادامه کار نهایت سعی خود را به کار میگیرد تا محبت گری را به دست آورد و او را برگرداند. باب در قسمتی از داستان سعی میکند جای حلزون خود را با حیوانات خانگی دیگر پر کند؛ پروژهای که به نتیجه نمیرسد. اما پس از کلی تنش و احساسات مختلف باب متوجه میشود که گری هنوز به او وفادار است و مانند حیوانات خانگی دنیای واقعی صاحب واقعی خود را به دست فراموشی نمیسپرد.