آدمفضاییها واقعاً آمدند؛ اختاپوس فدای یک شوخی شد!

در اپیزود «Unidentified Flailing Octopus»، باب اسفنجی و پاتریک با یک شایعه ساده، ماجرای بزرگی بهراه میاندازند. اما وقتی پای بیگانههای واقعی وسط میآید، این اختاپوس بینواست که تا مرز سکته پیش میرود!
باب اسفنجی و پاتریک که یک شایعه ساده شنیدهاند، تصور میکنند بیگانههای فضایی واقعی هستند و به سمت شهر بیکینی باتم حملهور شدهاند. اختاپوس قصد دارد این دو نفر را قانع کند که طرز فکرشان درست نیست، اما خودش وارد دردسر بزرگی میشود.
ما در طی سریال SpongeBob SquarePants چندین و چند دفعه با موجودات عجیب و غریبی روبرو شدهایم که سازندگان برای خلق آنها مرزهای خلاقیت را جا به جا کردهاند. در یکی از اپیزودهای فصل ۱۵ سریال با اسم Unidentified Flailing Octopus، ما با چندی از این موجودات عجیب و غریب روبرو میشویم. ماجرا از جایی آغاز میگردد که در سطح شهر بیکینی باتم خبر مهمی پر میشود. طبق این خبر، بیگانههای فضایی به شهر آمدهاند و قصد دارند کارهای خطرناکی انجام دهند.
باب اسفنجی و پاتریک هم که همیشه در صحنه حاضر هستند، تصمیم میگیرند دست به کار شوند و خودشان این یوفوها را پیدا کنند. آنها در این روند سر و صدای زیادی به وجود میآورند و باعث میشوند آرامش اختاپوس به هم بخورد. اختاپوس هم که میخواهد این صداها قطع شوند، تصمیم میگیرد خودش را به شکل یک آدم فضایی درآورد و دو همسایه خنگش را فریب دهد. او ابتدا با یک سفینه فضایی تقلبی آنها را به هیجان میآورند و پس از آن، با یک ماسک در مقابلشان ظاهر میشود.
باب اسفنجی و پاتریک فکر میکنند واقعا بیگانهها را ملاقات کردهاند و حسابی به وجد میآیند. اما درست در همین زمان اختاپوس ماسکش را در میآورد و به دو همسایه خود ثابت میکند چیزی به اسم بیگانه فضایی وجود ندارد. باب و پاتریک هم که نسبت به این حرف قانع شدهاند، تصمیم میگیرند ماموریت پیدا کردن یوفوها را فراموش کرده و به بازی کردن بپردازند. اختاپوس هم که به هدفش رسیده، به خانه باز میگردد تا کمی استراحت کند و بخوابد.

اختاپوس در ابتدا فکر میکند آدم فضاییها همان باب اسفنجی و پاتریک هستند، اما هنگامی که آنها را مشغول بازی میبیند از ترس سکته میکند
اما درست در همین لحظه بیگانههای فضایی واقعی ظاهر میشوند و از راه میرسند. از نظر آنها خانه اختاپوس یک شئ ارزشمند و باستانی است که به آنها تعلق دارد. به همین دلیل هم تصمیم میگیرند آن را با خود به غنیمت ببرند. منتها پیش از دزدیدن خانه اختاپوس، آنها باید از شر انگل موجود که صاحب اصلی خانه باشد، رها شوند. اختاپوس در نگاه اول فکر میکند که بیگانههای فضایی در واقع باب اسفنجی و پاتریک هستند که لباس مبدل پوشیدهاند. منتها پس از مدتی حسابی به وحشت میافتد و به صورت تصادفی، همراه خانهاش به سفینه یوفوها میرود.
هنگامی که ساکنین سفینه اختاپوس را میبینند، او را به اسارت میگیرند و میخواهند از شر او راحت شوند. با این حال اختاپوس که حسابی ترسیده، فقط میخواهد از سفینه فرار کند و به پیش دوستانش برود. منتها از هر روشی که راه فرار را در پیش میگیرد، شکست میخورد. فضاییها که حسابی از دست اسیر خود به ستوه آمده، او را به اتاق اصلی میبرند تا از اختاپوس بازجویی کنند. منتها اختاپوس آنقدری حرف میزند که سر بیگانهها به درد میآید. او آنقدر آنها را اذیت میکند که تصمیم میگیرند فقط او را به بیکینی باتم برگردانند و از دست او راحت شوند.
پس از اینکه اختاپوس به بیکینی باتم باز میگردد نزد باب اسفنجی و پاتریک میرود و از آنها معذرت میخواهد. او اعتراف میکند که آدم فضاییها واقعا وجود دارند و خودش با آنها ملاقات کرده است. منتها باب و پاتریک که از قبل قانع شده بودن چیزی به اسم بیگانه فضایی وجود ندارد، حرف پاتریک را جدی نمیگیرند و او را انکار میکنند.