پرواز بیپایان خیال یک آرتیست بزرگ

ابراهیم حقیقی از فیلمسازی تا طراحی پوستر فیلم، از نقاشی تا فلسفه جاری در آثارش
هفت صبح| «به کودکی خود نگاه که میکنم. یادم میآید دوست داشتم جادوگر باشم.» این را ابراهیم حقیقی گفته است و حالا با نگاهی به سالهای زندگی حرفهای او، انگار این هنرمند به آرزوی خود رسیده است. او در تمام چند دههای که زیسته و در تمام سالهایی که کار هنری کرده، هنر را چون ابزاری برای جادوگری داشته و هر مدت یکی از هنرهایش را نشان مخاطب داده است.
در سالهای اخیر چند نمایشگاه نقاشی از حقیقی برگزار شده و از دیروز تعدادی دیگر از نقاشیهایش با موضوع بهار، با نامِ «بروید گل و بشکفد نوبهار» در گالری سهراب به نمایش گذاشته شده است. نقاشی برای او حوزهای دیگر از تجربه بصری است. عرصهای که در آن، دغدغههای درونیاش را با زبانی متفاوت بیان میکند و میتوان نوعی تأمل عمیق در فرم، رنگ و ترکیببندی را در فضایی رها و شهودیتر میان آنها یافت. نقاشیهای گذشته او، حتما هر مخاطبی را متوجه این نکته میکند که تسلط او بر تکنیک، فضا، خط و رنگ انکارناپذیر است. حقیقی در تازهترین نقاشیهایی که به نمایش گذاشته نیز همان تعادل میان منطق و شهودی که در آثارِ گرافیستی، تیتراژها یا طراحی جلد کتابهایش به کار میگیرد را عیان کرده است.
نقاشی از درون، گرافیک از بیرون هنرمند میجوشد
خود او تفاوتِ فاحشی میانِ نقاشی و گرافیک قائل است و میگوید: «گرافیک یکی از شاخههای هنرهای تجسمی است که افزون بر جنبههای زیباییشناسانه، کارکردهایی چون تبلیغ و اطلاعرسانی نیز دارد. هر دو هنر در حوزه ارتباط تصویری جای میگیرند، اما تفاوت بنیادین آنها در منشأ سفارش است. نقاش، سفارش را از درون هنرمند میگیرد از دغدغههای شخصی او. اما طراح گرافیک، با سفارشی بیرونی مواجه است از سوی کارفرما، جامعه یا رسانه. به همین دلیل، گرافیک همواره با نیاز، مخاطب و پیام در ارتباط مستقیم است.»
شعرهای تصویری که از فرم هندسی به فلسفه میرسند
نقاشیهای ابراهیم حقیقی چون آثارِ گرافیستیاش، فقط زیباییِ صرف نیستند. او همواره در جستوجوی معناست و تلاش میکند تا از فرمهای هندسی و کنتراستهای جسورانه با زبان رنگ به فلسفه نزدیک شود و اینبار با سکوت بوم به گفتوگویی بیکلام با مخاطبش دست یابد.
کافی است به نمایشگاه آنلاین او در دورانِ کرونا نگاهی دوباره داشته باشیم تا مشاهده کنیم که این هنرمند چگونه در پس آن آثار کلاسیک، جهان پرآشوب انسان معاصر را به نمایش گذاشت. آنچه آثار نقاشی حقیقی را متفاوت میسازد، نه فقط تکنیک حرفهای یا شناخت عمیق او از ترکیببندی است بلکه جسارت او در فاصله گرفتن از قاعدههای تثبیت شده است. نقاشیهای ابراهیم حقیقی را میتوان چون «شعرهای تصویری» هنرمندی دانست که هنر جزو جداییناپذیرِ زندگیاش است.
یک هنرمند چند وجهی
ابراهیم حقیقی بیتردید از چهرههای برجسته و ماندگار هنر معاصر ایران است. هنرمندی که در گسترهای وسیع از هنرهای تجسمی، از گرافیک و نقاشی گرفته تا عکاسی، طراحی جلد کتاب، تیتراژ فیلم و ساخت تیزرهای تبلیغاتی، حضوری فعال و تأثیرگذار داشته است. به باور حقیقی، «تجربه کردن» نه صرفا یک فرایند کاری، بلکه نوعی بازی ذهنی و خلاقانه است. بازیای که هنرمندان برای کشف جهان، خود و معنا انجام میدهند. شاید همین روحیه جسارت در تجربه است که از او هنرمندی چندبعدی و همواره تازه ساخته است.
حقیقی جزئی از تاریخ تصویری ایران
دههها فعالیت پیوسته و بیوقفه او، آثار متنوعی را پدید آورده که در این سالها بخشی از تاریخ تصویری ایران معاصر را شکل دادهاند. فعالیت و ساختن چندین فیلم ۸ میلیمتری در سینمای آزاد تهران، همکاری در فیلم «آنکه خیال بافت و آنکه عمل نکرد» و آغاز همکاری با بخش گرافیک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ساختن فیلمهای مستند ۳۵ میلیمتری سومین فستیوال تابستانی، طراحی و ساخت ۱۰ قسمت از سریال علی کوچولو از دیگر دستاوردهای حقیقی به شمار میرود.
از فیلمسازی تا تصویر فیلم
حقیقی در حوزه گرافیک نه تنها بهعنوان یک طراح، بلکه به عنوان نظریهپرداز و معلم نیز شناخته میشود. در بخش پوسترهای سینمایی ابراهیم حقیقی نیز پوستر فیلمهای بسیاری از «زندان زنان»، «من ترانه ۱۵ سال دارم» تا «هامون» را طراحی کرده است. پوسترهای دیگر او مربوط به رویدادهای مختلفی از «جشنواره فیلم فجر» تا «بزرگداشت صدمین سال تولد نیما یوشیج» است.
سیمرغی که برای همیشه به نام حقیقی ثبت شد
در میان تمامی آثارش شاید یکی از مهمترین و ماندگارترینشان، طراحی نماد سیمرغ جشنواره فیلم فجر باشد. پرندهای که طی سالیان بدل به چهره نمادین سینمای ایران شده است. حقیقی هنگام طراحی این نشان، عامدانه از سنت مرسوم طراحی گرافیک و ترکیببندیهای هندسی فاصله گرفت. به گفته خودش، «نشانههای گرافیکی ما، اغلب اسیر قواعد سختگیرانه هندسه هستند؛ حاصل آموزشهای دانشکدهای و تربیتهای آکادمیک». او اما خواست تا سیمرغ را نه در قید و بند خطوط خشک، بلکه با الهام از روح نگارگری ایرانی طراحی کند. طرحی که به جای تأکید بر تقارن و منطق، بیانگر پرواز، رهایی و مفهوم تعالی باشد.
پیش از طراحی نهایی، حقیقی، پژوهشی دامنهدار را آغاز کرد. او به کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس رفت. از کاشیکاریها، نگارهها، تذهیبها، قالیها و حتی هنر منبت ایرانی الهام گرفت. صدها طرح و اسکیس برداشت تا به فرم نهایی برسد. آنچه حاصل شد تصویری استیلیزه از سیمرغ بود. نه یک پرنده واقعی بلکه تصویری مفهومی از نوری که به پرواز در میآید.
طراحی سیمرغ تنها به نشانه گرافیکی محدود نماند و ایده ساخت یک تندیس را نیز به دنبال داشت. ابتدا تصور بر این بود که همچون دیگر جوایز جهانی تندیسی از برنز ساخته شود؛ اما حقیقی با پافشاری بر وجه مفهومی سیمرغ، باور داشت که این نشان نباید از جنس فلز یا سنگ باشد. «سیمرغ حجم نیست، مفهوم است؛ نمادی از نور، اندیشه و عرفان» و همین شد که تندیس بلورین متولد شد.
ابراهیم حقیقی در طول این سالها بارها فرم سیمرغ را بازبینی و اصلاح کرده است و اکنون که ساخت سیمرغ به طور کامل به هنرمندان ایرانی واگذار شده، حقیقی میگوید: «فکر میکنم کار من تمام شده است.»