شکرشکنی قند پارسی در معماری

چگونه معماری ایرانی شیرینی پارسی را به گوشهگوشه جهان برد
هفت صبح| در قلب تاریخ و فرهنگ ایران، معماری همواره چون آینهای از هنر و هویت پارسی درخشیده است. معماران بزرگی چون هوشنگ سیحون و حسین امانت، با خلق آثاری جاودان نشان دادهاند که معماری نه تنها سرپناهی برای جسم، بلکه بوم نقاشی برای روح یک ملت است. این دو معمار، با تلفیق هنر پارسی و نوگرایی، میراثی خلق کردهاند که همزمان ریشه در سنت دارد و به آینده چشم دوخته است.
معماران پارسی، راویان هنر جهانی
همچون قند پارسی که حافظ از شیرینیاش به بنگاله گفت، معماران ایرانی با بناهایشان هنر این سرزمین را به جهان عرضه کردهاند. رحمان گلزار شبستری، طراح شهرک اکباتان، با خلق بزرگترین مجتمع مسکونی خاورمیانه، مدرنیته را با هویت پارسی آمیخت. هادی میرمیران، معمار کتابخانه ملی، با طرحهایش سنت و نوگرایی را پیوند داد.
هومن بالازاده، خالق ساختمان هیترا، آجر پارسی را در قالبی مدرن زنده کرد. رضا دانشمیر، طراح پردیس سینمایی ملت، با فرمهای سیال، فضاهای عمومی را بازتعریف کرد. لیلا عراقیان، سازنده پل طبیعت، پلی از هنر پارسی به قلب تهران کشید. حبیبه مجدآبادی، طراح ویلای چارباغ، با آجر و هندسه، جهانیان را مفتون کرد. این معماران، چون طوطیان حافظ، شکرشکن قند پارسیاند که جهان را به وجد میآورند.
این بناها، که در میان معماری مدرن جهان جای گرفتهاند، نشان میدهند هنر پارسی میتواند فراتر از مرزهای ایران، هویت خود را حفظ کند و الهامبخش جهانیان باشد. معماران ایرانی هر یک به شیوه خود، ثابت کردهاند که معماری ایران، با ریشههای عمیق هنریاش، میتواند در هر زمان و مکانی سخن بگوید.
سیحون، شاعر بصری ایران
هوشنگ سیحون که به «معمار تاریخ ایران» شهرت دارد، با آثاری چون آرامگاه ابنسینا در همدان و مقبره عمر خیام در نیشابور، معماری را به شعری بصری بدل کرد. او که خود نقاش و مجسمهساز بود، در هر بنای خود از خطوط هندسی، تقارن و نمادگرایی پارسی بهره گرفت تا داستان فرهنگ ایران را روایت کند.
سیحون، در مقام رئیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به دانشجویانش آموخت که معماری ایران، از تختجمشید تا مساجد صفوی، خود یک اثر هنری است. آرامگاه ابنسینا، با سادگی و عظمتش گویی از دل شعر حافظ و اندیشههای فلسفی پارسی برخاسته است. این بنا نشان میدهد که معماری، زمانی که با هنر آمیخته شود، میتواند تاریخ و هویت یک ملت را جاودانه کند.
امانت، سیحون در دنیای مدرن
حسین امانت، معمار برج آزادی تهران، نیز راه سیحون را ادامه داد اما با زبانی مدرنتر. برج آزادی نمونهای بینظیر از پیوند هنر و معماری است. امانت در طراحی این بنا از عناصر معماری هخامنشی، ساسانی و صفوی الهام گرفت و آنها را با خطوطی نوگرا درآمیخت.
کاشیکاری فیروزهای، طاق بیضوی و فرمهای هندسی برج، همگی یادآور هنر پارسیاند، اما در قالبی که به جهان معاصر سخن میگوید. امانت در گفتوگویی با گاردین در سال ۲۰۱۷ اظهار داشت که هدفش «خلق معماری مدرنی بود که از زبان کهن پارسی بهره ببرد». این دیدگاه، معماری را نه تنها به عنوان یک علم، بلکه به عنوان یک هنر والا معرفی میکند که قادر است فرهنگ یک ملت را به نسلهای آینده منتقل کند.
معماری به مثابه هنر
هر دو معمار، بهرغم تفاوت در سبک و دوره کاری، در یک نکته مشترکاند: باور به اینکه معماری ایران، جدای از هنر، معنایی ندارد. سیحون با خلق بناهایی که گویی از دل خاک ایران سر برآوردهاند و امانت با طراحیهایی که گذشته را به آینده پیوند میدهند، نشان دادهاند که معماری پارسی خود یک اثر هنری است. این بناها، از آرامگاه خیام گرفته تا برج آزادی، نه تنها مکانهایی برای بازدید، بلکه نمادهایی از هویت، خلاقیت و روح پارسیاند.
امروز، در حالی که جهان سوی معماری بیهویت و تجاری پیش میرود، آثار سیحون و امانت یادآوری میکنند که معماری ایران میتواند همچنان الهامبخش باشد. این وظیفه ماست که از این میراث هنری پاسداری کنیم و به نسلهای آینده بیاموزیم که هر طاق، هر کاشی و هر خط در بناهای پارسی، داستانی از هنر و فرهنگ ایران را روایت میکند. شاید زمان آن رسیده که ما نیز، چون سیحون و امانت، با نگاهی هنرمندانه به معماریمان بنگریم و آن را نه تنها بهعنوان بنایی از سنگ و سیمان، بلکه به عنوان تابلویی از هویت پارسی ارج نهیم.
تداوم هنر در معماری ایرانی
در مسیر درخشان سیحون و امانت، معماران دیگری نیز گام نهادهاند که با الهام از هنر پارسی، معماری ایران را غنا بخشیدهاند. عبدالعزیز فرمانفرماییان، یکی از این چهرههاست که با طراحی آثاری چون استادیوم آزادی تهران، هنر و تاریخ ایران را در قالب بناهایی مدرن بازآفرینی کرد. فرمانفرماییان، مانند سیحون، از هندسه و تقارن پارسی بهره گرفت و مانند امانت، نگاهی جهانی به معماری داشت. استادیوم آزادی، با طاقهای عظیم و فرمهای الهامگرفته از معماری ساسانی، گواهی است بر اینکه هنر پارسی میتواند در خدمت فضاهای عمومی و مدرن نیز باشد.