کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۸۶۷۴۲
تاریخ خبر:

ویلیام سارگانت روان‌پزشکی که زنان را زامبی می‌کرد

ویلیام سارگانت روان‌پزشکی که زنان را زامبی می‌کرد

روایتی هولناک از کتابی درباره جنایت‌های پزشکی

هفت صبح،‌ نوشین آذرنگ| «اتاق خواب» کتابی به قلم جان اسکات درباره درمان‌های غیراخلاقی ویلیام سارگانت، روان‌پزشکی بدنام، در بیمارستانی در لندن طی دهه ۱۹۶۰ است. این کتاب با روایت‌های تکان‌دهنده بازماندگان خوانندگان را در دریایی از بهت و وحشت غرق می‌کند. 

 

خلاصه‌ای از کابوس‌های واقعی


روایت کتاب «اتاق خواب» یکی از روزهای سیاه سال ۱۹۶۶ است. دختر چهارده‌ساله‌ای مجبور می‌شود روی صحنه‌ای قدم بگذارد و برابر چشمان دانشجویان پزشکی که ردیف‌به‌ردیف نشسته‌اند، لباس‌هایش را تا زیرپوش درآورد. نحیف و نزار، به فرمان روان‌پزشکی که ۴۴ سال از او بزرگ‌تر است، برای نمایش و آموزش به دانشجویان روی صحنه آمده است.دهه شصت لندن با نام «دهه شصت پرهیاهو» با فرهنگ جوانی، آزادی‌خواهی و لذت‌جویی معروف است. اما در بخش مخوف روان‌پزشکی بیمارستان رویال واترلو در لندن، جنایت‌های غیرقابل‌ تصوری روی می‌دهد.

 

2

ویلیام سارگانت، چهره اصلی این فجایع، موضوع کتاب غیرداستانی جان استاک، نویسنده داستان‌های هیجان‌انگیز، با عنوان «اتاق خواب: رسوایی پزشکی کاملا بریتانیایی» است. سارگانت، از بدنام‌ترین چهره‌های روان‌پزشکی بریتانیا، ابتدا قصد داشت پزشک عمومی شود. اما پس از رد شدن یکی از پژوهش‌های اولیه‌اش در کالج سلطنتی پزشکان دچار فروپاشی روانی شد، کارش به بیمارستان روان‌پزشکی کشید اما مسیر حرفه‌ای او را نیز سوی روان‌پزشکی تغییر داد.سارگانت باور داشت که مغز آسیب‌دیده تفاوتی با دیگر اندام‌های معیوب یا شکسته ندارد و بهترین راه درمان آن، درمان تهاجمی است. او شیوه روان‌تحلیلی فروید و پیروانش را قبول نداشت و آن‌ها را «بیماران مبل‌نشین» می‌دانست. به باور او، بیماری‌هایی همچون افسردگی، اضطراب و اسکیزوفرنی را می‌توان با دوزهای بالای دارو، شوک الکتریکی یا جراحی درمان کرد.

 

قلمروی وحشت: اتاق خواب و بیماران بیهوش

بیماران سارگانت در طبقه بالای بیمارستان، پشت درهای قفل‌شده نگهداری می‌شدند. بدنام‌ترین بخش او، اتاقی شش‌تختخوابی بود که به «اتاق خواب» شهرت داشت. در این اتاق، همه بیماران زن بودند و با داروهای سنگین به حالت بیهوشی طولانی‌مدت رفته، فقط برای غذا خوردن، نظافت یا شوک‌درمانی از خواب بیدار می‌شدند. یک دوره درمان «خواب عمیق» اغلب سه ماه بیهوشی تقریبا کامل بود که پس از آن، بیمار اغلب به یک «زامبی متحرک» تبدیل می‌شد که حافظه‌اش را به طور کامل از دست داده بود.

1

این کتاب آکنده از روایت‌های دست‌اول و هولناکی است که درمان‌های وحشیانه‌ سارگانت را روایت می‌کند. برای مثال، سلیا ایمری، بازیگر، که در کودکی به دلیل ابتلا به بی‌اشتهایی عصبی در آستانه مرگ بود، تحت مراقبت سارگانت بستری شد. او می‌گوید سارگانت مقادیر زیادی داروی ضد روان‌پریشی می‌خوراند که لرزش غیرقابل‌کنترل، ریزش مو را به همراه داشت و حتی نمی‌توانست بزاق دهانش را مهار کند تا جایی که احساس خواب‌آلودگی و ضعف بر او مستولی می‌شد و به‌شدت عرق می‌کرد و به مرز کما می‌رسید.
 

او زنانی را به یاد می‌آورد که پیش از دریافت شوک‌درمانی، تکه‌های لاستیکی بزرگی بین دندان‌هایشان قرار می‌دادند و سپس با عبور جریان برق از شقیقه‌هایشان، بدنشان «می‌لرزید» و بوی مو و گوشت سوخته فضا را پر می‌کرد. گاهی بیماری با سر باندپیچی‌شده و گام‌هایی لرزان به بخش بازمی‌گشت؛ نشانه‌ای از اینکه جراحی شده است. مطالعه روایت‌های این کتاب به‌غایت دشوار است.


پادشاهی دیوانه: سلطه سارگانت و مرگ بیماران

سارگانت در این کتاب موجودی شوم و قدرتمند تصویر شده که بخش روان‌پزشکی بیمارستان را مانند قلمرویی شخصی اداره می‌کند. او در «اتاق خواب» بر بیمارانش سلطه مطلق دارد. خود سارگانت گفته بود: «خیلی ارزشمند است که بیماران هیچ خاطره‌ای از طول درمان یا تعداد شوک‌های الکتریکی ندارند.»

 

دست‌کم پنج نفر از بیماران سارگانت در دوران خواب عمیق جان باختند. خواب مصنوعی طولانی‌مدت خطراتی مانند لخته شدن خون، زخم بستر، عفونت و فلج روده را به دنبال داشت که همگی کشنده است. گرچه تعداد بالای بیماران زن تحت مراقبت او به‌خودی ‌خود نشانه زن‌ستیزی نبود، رفتار او با برخی افراد، او را در مکتب روان‌پزشکی زن‌ستیزانه قرار می‌دهد. او استقلال زنان را گاهی با دیوانگی برابر می‌دانست و معتقد بود که جامعه باید اصلاح اجتماعی شود. در دهه ۱۹۶۰ تاجر ثروتمندی دختر جوانش را به علت اینکه عاشق فرد نابابی شده بود به سارگانت سپرد. سارگانت با ماه‌ها خواب عمیق، شوک‌درمانی، داروهای ضد روان‌پریشی و ضدافسردگی «مشکل» را حل کرد و دختر را با ذهن پاک‌شده از هر خاطره‌ای از معشوقش به خانواده بازگرداند.
 

سارگانت در بخش روان‌پزشکی بیمارستان همچون پادشاهی دیوانه قدم می‌زد و به کارکنان و بیماران وحشت‌زده دستور می‌داد. رضایت بیمار، که پایه هر عمل پزشکی است همیشه در دسترس نیست، به‌ویژه وقتی بیماری روانی قدرت تصمیم‌گیری نداشته باشد. حتی امروز، با تاکید بر حقوق بیماران، مسئولیت پزشکان و نیاز به انسانیت در روان‌پزشکی، گاهی درمان اجباری تنها راه جلوگیری از آسیب یا مرگ بیمار است. جان استاک در این کتاب پرسش‌های عمیقی درباره درمان بیماری‌های روانی مطرح می‌کند. 

 

کدخبر: ۵۸۶۷۴۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر