کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۹۷۷۲
تاریخ خبر:

چند دیپلمات ایرانی علاف در پاریس

چند دیپلمات ایرانی علاف در پاریس

روایت از اوضاع اسفناک هیات ایرانی که برای شرکت در کنفرانس صلح عازم اروپا شده بود

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشت: پس از جنگ جهانی اول کنفرانس صلح پاریس در ورسای فرانسه برگزار شد که طی آن قدرت‌هایی چون فرانسه، انگلیس، آمریکا و ایتالیا بازیگران اصلی آن بودند. در اواخر سال ۱۹۱۸ میلادی همه کشورهای دخیل در جنگ گرد هم آمده بودند تا درباره وضعیت غنایم جنگی و روابط آینده دولت‌های پیروز با کشور شکست‌خورده آلمان و متحدانش به مذاکره بنشینند. آن‌ها پس از سال‌ها جنگ و خون‌ریزی در جست‌وجوی صلح بودند؛ صلحی که همه صلح‌ها را بر باد داد.

اگرچه ایران در این جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بود اما با اشغال کشور توسط روس و انگلیس عملا جزو متضررین این جنگ بود. به همین دلیل در آذر ۱۲۹۷ شمسی هیأتی را به فرانسه روانه کرد. ریاست هیأت اعزامی ایران را میرزا علیقلی‌خان مشاورالممالک (انصاری) برعهده داشت. افرادی چون محمدعلی (ذکاءالملک) فروغی؛ میرزاحسین‌خان معین‌الوزرا (علاء)، سید ابوالقاسم انتظام‌الملک (عمید)، امان‌الله‌خان جهانبانی، مسیو آدلف پرنی (مستشار فرانسوی عدلیه ایران) و عبدالحسین فرزند مشاورالممالک (مشهور به مسعودانصاری) نیز از اعضای این هیأت بودند.

این هیات در حالی راهی فرانسه شد که از ابتدای امر مخالفت‌های گسترده‌ای با اعزام آن شده بود. مذاکرات پنهانی و محرمانه وثوق‌الدوله با انگلیسی‌ها در تهران برای پیش‌برد قرارداد ۱۹۱۹ امر مهمی بود که دیپلمات‌های ایرانی در پاریس از آن بی‌خبر بودند.

گزارش‌های جسته و گریخته‌ای که از اعضای هیات ایرانی در منابع تاریخی ثبت شده است نشان از تحقیر ایران از سوی بازیگران اصلی قدرت در کنفرانس پاریس دارد. تا جایی که مشاورالممالک دست‌نوشته‌های ناتمام خود از آن روزها را «کتاب سیاه» می‌خواند.

هیات ایرانی که مدتی طولانی در آن‌جا مستقر شده بود حسرت یک پاسخ برای ورود به کنفرانس صلح ورسای را می‌کشید؛ پاسخی که با نفاق هیات انگلیسی و کارشکنی دولتمردان در داخل کشور به طفره می‌رفت. در خاطرات عبدالحسین مسعود انصاری به‌صراحت از دیدارهایی یاد می‌شود که در آن طرف انگلیسی اخباری را از مذاکرات تهران مطرح می‌کرد که طرف ایرانی از آن بی‌خبر بود! مسعود انصاری می‌نویسد:«روزی که پدرنم، لرد بالفور وزیر امور خارجه انگلیس را ملاقات کرد وزیر امور خارجه بریتانیا  نسبت به ایران خیلی ابراز علاقه نموده و به او گفته بود که مقصود ما این است که ایران آزاد و قوی باشد و مذاکراتی که فی‌مابین وزیر مختار انگلیس و دولت ایران برای این مقصود جریان دارد بر طبق اطلاعاتی که اخیرا به او یعنی لرد بالفور رسیده خیلی امیدبخش است و پدرم بی‌خبر از همه جا در مقابل این اظهارات مات و مبهوت به او نگاه کرده بود چون کوچک‌ترین اطلاعی از جریان مذاکرات تهران نداشت.»

کار هیات ایرانی به جایی رسید که برای ادامه انجام ماموریت خود در پاریس به‌صرافت فروش وسایل خود افتاد: «هیات برای مخارج روزانه خود در پاریس معطل بود. استنباط پدرم این بود که می‌خواستند از راه گرسنگی اسباب افتضاح هیأت را فراهم آورند. پدرم برای مخارج ضروری مجبور شد تمثالی را که احمدشاه به او داده بود پیش یک جواهری در خیابان اپرا برای فروش بگذارد. الماس‌های تمثال قیمت زیادی نداشت و پولی عاید نشد و تمثال هم به ثمن بخس از بین رفت.»

فروغی هم در نامه‌هایی که به ایران می‌فرستاد حال و روز هیات ایرانی را این‌گونه توصیف می‌کرد: «امروز که شش ماه می‌گذرد که ما از تهران بیرون آمده و قریب پنج ماه است در پاریس هستیم به‌کلی از اوضاع مملکت و پلیتیک دولت و مذاکراتی که با انگلیس کرده و می‌کنند و نتیجه‌ای که می‌خواهند بگیرند و مسلکی که در امور خارجی دارند بی‌اطلاعیم... در جواب تلگراف‌های ما به سکوت می‌گذرانند. سه ماه است از رئیس‌الوزرا دو تلگراف نرسیده. استعفا می‌کنیم قبول نمی‌کنند. دو ماه است برای پول معطلیم و نسیه می‌خوریم پول نمی‌فرستند... فرضاً بخواهیم راه بیفتیم مخارج راه نداریم و عجالتاً جز این که قهراً توکل به خدا کرده مادام که مهمانخانه به طور نسیه متکفل ما هست متوقف باشیم چاره نداریم.»

تحقیر بالاتر این بود که پس از فراز و نشیب‌های بسیار با مخالفت طرف انگلیسی هیچ‌گاه تقاضای ایران در کنفرانس صلح ورسای مطرح نشد. به نوشته مسعود انصاری «لوایحی که دایر به تقاضای دولت ایران تهیه شده بود ۲۳ مارس ۱۹۱۹ به کنفرانس صلح فرستاده شد و ما انتظار داشتیم در موقع طرح مسائل مربوط به ایران هیأت اعزامی به کنفرانس دعوت بشود ولی این انتظار امید و خیالی بیش نبود. انگلیس‌ها صریحاً به علاءالسلطنه وزیرمختار ما در لندن گفته بودند که ابداً میل ندارند که ایران مطالب خود را به کنفرانس ارجاع نماید... انگلیس‌ها در اساس با شرکت ما در کنفرانس صلح مخالفت می‌ورزیدند و مسئله ضدیت با پدرم فقط یک روپوشی بود برای اخفای نیات باطنی خودشان و ضمناً هم انتشار می‌دادند که دولت ایران با هیأتی که به پاریس اعزام شده موافق نیست و از این شایعات هم به نفع خودشان استفاده می‌کردند. نتیجتاً این‌که وعده داده شده بود لااقل در مسائلی که مستقیماً یا غیرمستقیم راجع به ایران باشد اظهارات ما را در کنفرانس صلح بشنوند هیأت به کنفرانس ورسای دعوت نشد زیرا هر وقت که خواستند مسئله ایران را در کنفرانس طرح کنند چنان‌چه وزیر امور خارجه فرانسه موسیو پیشون دومرتبه خواست راجع به ایران صحبت کند، هر دفعه وزیر خارجه انگلیس مذاکره را به تعویق انداخته و موکول به وقت دیگری کرده بود.»

اما فرجام غم‌بارتری در انتظار هیات ایرانی که محمد قائد آن‌ها را «چند ایرانی، علاف در پاریس» می‌داند؛ بود. عبدالحسین مسعود انصاری سرانجام این بازی پیچیده وثوق‌الدوله و انگلیسی‌ها را این‌گونه می‌نگارد: «۱۱ اوت ۱۹۱۹ برای همه ما روز محنت‌بار و غم‌انگیزی بود. در آن روز تلگراف رسید که قرارداد با انگلیس امضا شد و دیگر دوام هیأت لزوم و فایده‌ای ندارد و احمدشاه به طور غیررسم و ناشناس مصمم به حرکت اروپا هستند و ۲۰ شهر ذی‌قعده از راه انزلی بادکوبه باطوم با همراهان حرکت خواهند کرد و شاهزاده نصرت‌الدوله به سمت وزیر امور خارجه ملتزم رکاب خواهد بود و به پدرم دستور داده می‌شد که فوراً به اسلامبول رفته و از موکب شاه استقبال کند و از هر حیث نرمش و مساعدت به خرج بدهد یا موقتاً به سوئیس برای رفع خستگی برود و میرزا حسین خان معین‌الوزاره همان‌طوری که خواسته است به لندن حرکت نماید و آقایان ذکاءالملک و انتظام‌الملک برای همکاری با وزیر امور خارجه جدید در پاریس بمانند و نوشتجات هیأت در ضبط آن‌ها باشد تا تکلیف آن‌ها در ثانی معلوم گردد. تکلیف من هم معلوم بود. من دبیر سوم سفارت برلن بودم و لازم بود که به محل ماموریت خود بروم. ایران درواقع تحت حمایت انگلیس قرار می‌گرفت. ما غرق حیرت و ماتم شده بودیم.»

کدخبر: ۵۶۹۷۷۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر