آل پاچینو چگونه ۵۰ میلیون دلار را به باد داد
بازیگر نقش پدرخوانده میگوید ۱۶ خودرو و ۲۳ موبایل گرانقیمت داشته اماهمه ثروت خود را به باد داده
آل پاچینو، ستاره معروف فیلمهای جاودان پدرخوانده و صورت زخمی کتاب خاطرات خود به نام سانی بوی sonny boy را راهی بازار کرد.
اعترافات وی از زمانی که دست در تنگ ماهی کرده تا زمانی که فقط ۴۰۰ هزار دلار به باغبان ویلایش میداده، خواندنی است. برنده اسکار میگوید برای پول بازی نکرد اما بعدا که ۵۰ میلیون دلار ثروت خود را دود کرد، مجبور شد برای خرج ماهیانه دست به کارهای چیپ زده و هر نقشی را قبول کند. او میگوید: «نوع پولی که من خرج میکردم و جایی که میرفت فقط یک مونتاژ دیوانهکننده از دست دادن بود. در کاملاً باز بود و افرادی که نمیشناختم به جای من زندگی میکردند.»
بیتجربه بودن پاچینو تنها عاملی نبود که به مشکلات مالی او دامن زد. او در نهایت متوجه شد که حسابدارش مدیریت مالی را به حدی خراب و او را رها کرده است که ۵۰ میلیون دلار ثروتش دود شده است و زمانی به خود آمد که دیگر چیزی نداشت.
پاچینو میگوید ۱۶ خودرو و ۲۳ گوشی و صدها کالای گران دیگر را از دست داد و دیر متوجه شد که آه در بساط ندارد.
قبل از شکست، او ترجیح میداد شخصیتهایی را بازی کند که میتوانست با آنها ارتباط برقرار کند، صرف نظر از اینکه چقدر میتوانست از این نقش پول به دست بیاورد. اما پس از اتمام سرمایهاش، او شروع به بازی در هر نقشی کرد که میتوانست پول به دست آورد.
آل پاچینو می گوید: «جک و جیل» اولین فیلمی بود که بعد از از دست دادن پولم بازی کردم. راستش من این کار را کردم چون چیز دیگری نداشتم.» او همچنین در «بعضی از فیلمهای واقعاً بدی که فقط به خاطر پول نقد، نام هم برده نمیشوند» بازی کرد.
برنده اسکار بعدا به این فکر افتاد که با برگزاری سمینار و حضور در سمینارها کسب درآمد کند و اتفاقا کارش هم گرفت.
پاچینو به یاد آورد که در اوایل دهه ۲۰۰۰ از کالجها و دانشگاهها بازدید کرد تا با دانشجویان در مورد حرفه و کتابها و نمایشنامه نویسان مورد علاقه اش صحبت کند.
در نهایت، او تصمیم گرفت سمینارهایی را برای عموم نیز برگزار کند و متوجه شد که این کار به اندازه کافی برای او درآمد خوبی دارد تا بتواند ماه را پشت سر بگذارد.
او می نویسد: "بنابراین شروع به سفر کردم و متوجه شدم که جواب میدهد...تماشاگران آمدند چون من هنوز محبوبیت داشتم."
در نهایت، پاچینو میگوید که همیشه اعتماد داشته است که میتواند خود را دوباره جمع و جور کند و هرگز از ترن هوایی که تجربه کرده ناامید نشده است