گوهر خانم و جولیت! | وقتی خانم خیراندیش غافلگیرمان میکند
خانم گوهر خیراندیش؛ ممنونیم که یادمان آوردید بازیگر خوب یعنی چه
هفت صبح | گفتوگویتان را با ماهنامه فیلم امروز در فضای مجازی دیدم که در بازی انتخاب بازیگر زن موردعلاقهتان شرکت کردید. یکی از دلنشینترین گفتوگوهایی بود که تا امروز با بازیگران (چه زن و چه مرد) دیدهام. یکی از دلایلی که مجذوب صحبتتان شدم، اطلاعات فوقالعادهتان درباره بازیگران بود. خیلی از بازیگران حتی تحصیلکرده امروز، در عصر اینترنت و فراوانی اطلاعات، به اندازه شما از جوایز ایزابل هوپر یا اثرات ناشی از بازیگری به سبک متداکتینگ در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» روی ویوین لی یا اینکه ژان مورو، بازیگر کلاسیک سینمای فرانسه چقدر در هنر جامعالاطراف است، خبر ندارند.
اینکه تا این حد سینما را بشناسند که فیلمهای آنا مانیانی را دیده باشند هم توقع نداریم اما اینکه شما چنین سلیقه قدری دارید که هرچند بازیهای شکسپیری جودی دنچ را تحسین میکنید اما شبیه یک منتقد سختگیر سینما، آنا مانیانی را ترجیح میدهید، ما را حیرتزده کرد. من البته میدانم شما جزو بازیگرانی هستید که به شکل آکادمیک سینما خواندهاید و در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاید.
شاید هم بهخاطر همین عقبه تحصیلی باشد که به قول خودتان نسبت به بازیگرانی که با تئاتر کار بازی را شروع کردهاند، همدلی بیشتری دارید. اما صادقانه خیلی بازیگران دیگر را میشناسم که در دانشگاه درس خواندهاند اما قدرت سلیقه و تشخیصشان نسبت به تکنیکهای بازیگری به قدر شما نیست. نه اینکه حتی در همه انتخابهایتان با شما همنظر باشم. مثلا ناتالی پورتمن در مقابل ژان مورو برای من رنگ میبازد اما انتخاب شما از تلفیق دانش و ذائقه تربیتشده درجه یک بیعقده میآید.
اجازه بدهید روی این بیعقدگی خیلی تاکید کنم که بهنظرم یکی دیگر از دلایلی است که این گفتوگو تا این حد درست و به جاست. میشود از آن به عنوان شیرینی یا فروتنی هم یاد کرد. هیچ جای این گفتوگو فخرفروشی نمیکنید که مثلا تئاتر آنت بنینگ را در آمریکا دیدهاید یا وقتی مجری هم مثل ما متحیر شده از حافظه درخشانتان در به یادآوردن فیلمها و جوایز و حواشی بازیگران، جوابتان این است که بالاخره شما ماهنامه فیلم میخواندید. در این روزگار بازیگران جلوی دوربین خودبزرگبین، شما شبیه همان ستارههایی هستید که تحسینشان میکنید: شبیه خندههای بینوش جلوی خبرنگاران و آن شیرینی و بامزگی مریل استریپ.
گمانم اولین بازی سینمایی که ازتان دیدم در «بانو»ی مهرجویی بود. هاجر، زن کرمعلی که صورت زشتی داشت اما قرار بود باطن مهربانی داشته باشد که درنهایت باطنش هم به همان زشتی و پلیدی بود و حالا میگویید که به اصطلاح خودتان بازی در نقشهای اینچنینی را از روی دست بتی دیویس دزدیدهاید! و آنقدر باهوش هستید که در مقابل اصرار بر اینکه الهامبخشتان بوده همچنان میگویید با احترام دزدیدهام!
این گفتوگو راستش مرا یاد نقشتان در فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» افخمی انداخت. شهدخت فیروزکوهی آن فیلم را لابد یادتان است. شما که بازی ساراندون را در «تلما و لوییز» و فیلم شوهرش «راه رفتن مرد مرده» به یاد دارید، قطعا نقشی را که خودتان بازی کردهاید، در ذهن دارید. شهدخت اصلا فکر نمیکرد بازیگر باشد و وقتی هم کارگردان اول کار او را فقط بهخاطر تناسب چهرهاش با نقش انتخاب کرد، در تصورش نبود انقدر بااستعداد است. با این حال استعداد شهدخت بیشتر از چیزی بود که خودش و همسرش فکر میکردند. گوهر خیراندیش خود شهدخت نیست؟ گیرم بهنظرم شما میدانید که بازیگر خوبی هستید اما ارزیاب سختگیر خودتان هستید.
مریل استریپ هم انتخاب درستی است برای اینکه محبوبترین بازیگر شما باشد. چون هم به لحاظ فنی بازیگر فوقالعادهای است و هم در ۷۵ سالگی شبیه گوهر خیراندیش ۷۰ ساله این گفتوگو همچنان پای سینما که وسط میآید پرشور و هیجانزده و بامزه و احساساتی و شیرین است. ممنونیم که یادمان آوردید بازیگر خوب یعنی چه.