میتوانستی سلطان بمانی| درباره فریبرز عربنیا و یکی دو روایت سینمایی دیگر
باید تحسینمان را نثار الناز شاکردوست کنیم که بیوقفه در حرکت است
هفت صبح| یک: واقعا فکر میکنم فریبرز عربنیا یک اعجوبه بازیگری بود که کارنامه نه چندان ضخیم هنرنماییهایش قربانی بدخلقی مستمرش و همینطور بیتوجهی عمیق دیگران به هنر او در عرصه بازیگری شده است. عربنیا وقتی پس از ده فیلم و ده نقش نه چندان پراهمیت، در ضیافت مسعود کیمیایی ظاهر شد 31 ساله بود. نقش آفرینیاش در این فیلم آنچنان رعبانگیز و خارقالعاده است که سینمای ما را بعد از سالها واجد یک جوان اول درجه یک ساخت.
عربنیا این درخشش را در سه فیلم سلطان و جهان پهلوان تختی و بعد شوکران به بهترین شکل ممکن ادامه داد. در دو فیلم رودرروی هدیه تهرانی و یک فیلم در کنار نیکی کریمی (در این سالها او زندگی پر تب و تابی را با آتنه فقیه نصیری پیش گرفته است) اما عجیب آنکه هیچ جایزه رسمی به دست نیاورد. هیچ! او رابطهاش با کیمیایی و افخمی را عامدانه برهم زد و شانس بازی در فیلمهای این بزرگان را بر باد میدهد.
در حالیکه ادامه همکاری او با کیمیایی میتوانست کارنامه هردویشان را بسیار پربار بسازد. اما به این فرصتها لگد زد و در حالیکه سینمای ایران نامنصفانه و به اشتباه مفتون بازیهای متوسط حمید فرخنژاد بود، کسی از بزرگان سینما دیگر دردسر کار با او را تقبل نمیکرد. در همین دوران وارد رابطهای متلاطم با عسل بدیعی شده بود (از 1379) که کجخلقی عربنیا را به اوج رسانده بود.
کارنامه سینمایی او در دهه هشتاد عناصر مثبت چندانی در خود ندارند. در همه این فیلمها او درجه یک است و وقتی روی پرده است کسی به بازیگر دیگر دقت نمیکند اما هیچ کدام از این فیلمها در یاد نماندند. نه هفت پرده، نه باج خور، نه عطش و نه شیفته. شانس بزرگ او گرفتن نقش مختار در سریال طولانی مختارنامه بود که به مدد زیاده خواهی جمشید هاشمپور شکل گرفت.
بعد از خلاصی از پروژه مختار او دوباره به عرصه سینما بازگشت اما باز هم حاصلی نداشت. همتای مستقیم او یعنی حمید فرخنژاد با بازیهایی به غایت ضعیف پول پارو میکرد و شهرت را بغل کرده بود و عربنیا با تمام شایستگیهایش از نقشهای مهم دور بود.
تا اینکه ابراهیم حاتمیکیا با واگذار کردن نقش دکتر چمران به او در فیلم چ فرصتی دوباره برای درخشش او فراهم آورد اما حتی برای این فیلم هم کاندیدای جشنواره فجر نشد. هرچه بود این آواز قوی عربنیا قبل از ترک کردن عرصه سینما و رفتن به ینگه دنیا بود. درآنجا گاه وسوسه شد که قابلیتهای اپوزیسیون از خود بروز دهد اما به سرعت این آتش را خاموش کرد و اجازه داد تا باز هم فرخ نژاد نور اصلی این صحنه مشکوک را به خود اختصاص دهد.
حالا وقتی بازیهای او را در سلطان و شوکران به یاد میآوری افسوس میخوری از این استعداد بلامنازع بازیگری که چه عامدانه دست به تطاول خود برداشت و ازآنچه مستحقش بود در عرصه سینما دور ماند. حالا نام او عموما در پانتئون بازیگران بزرگ و یا آیندهدار سینمای ایران شنیده نمیشود. نامهای شهاب حسینی و نوید محمدزاده و گاه جواد عزتی و حامد بهداد و حتی حمید فرخ نژاد در این ردهبندیها به چشم میآیند و حرفی از عربنیا نیست. این افسوس بزرگ سینمای ایران باقی میماند.
دو: در عرصه بازیگری سینما همیشه تحسین کننده کسانی بودم که عاشق این حرفه هستند. یعنی ورای عکسها و ژستها و تشویقها در تکاپویی مدام برای افزودن به داشتههای نمایشی و سینمایی کشور هستند. بدون ملاحظات دست و پاگیر بدون آنکه برای خود جایگاه خاصی در نظر بگیرند در تلاش هستند و برای بهتر شدن در حرفهشان هرکاری میکنند. آنها مطمئنا در قالب آنچه حاکمیت از بازیگران انتظار دارد نمیگنجند اما شیفته حرفه خودشان هستند. طناز طباطبایی به نوعی مدلی از این تکاپوی یک بازیگر حرفهای بود. یا آزاده صمدی. مسئله درآمد نیست. مسئله پیگیری مسئولانه یک حرفه است. تلاش برای حرفهای بودن.
حالا به نظرم باید تحسینمان را نثار الناز شاکردوست کنیم که بیوقفه در حرکت است. بخشی از فضای بازی که شاکردوست در حال پوشش دادن آن است به خاطر کم کاری و یا محرومیت چند بازیگر شایسته است اما این مسئله تفاوتی در تکاپوی بیوقفه شاکردوست ایجاد نمیکند. همین الان دوتا فیلم روی پرده دارد (بیبدن و یادگار جنوب) و به زودی یک تئاتر مجلل را بازی خواهد کرد. آفرین خانم شاکردوست.
سه: بعضی فیلمها میتوانند همچون گزارشی مستند از شرایط جامعه ایرانی عمل کنند. تصویری ماندگار برای آیندگانمان. اگر میخواستم یک فهرست آماده کنم برای نمایش زیر و بم جامعه ایرانی معاصر برای آیندگان این فیلمها را حتما داخلش قرار میدادم.
برای درک دهه نود:
لتیان، پرویز، آرایش غلیظ، رگ خواب، ماهی و گربه، مادر قلب اتمی، تومان، کشتارگاه، بیخود و بیجهت
برای آنکه فضای دهه هشتاد دست بیاید این فیلمها:
طلای سرخ، درباره الی، یک شب، پذیرایی ساده، کنعان، مهمان مامان، نفس عمیق، بوتیک، سعادت آباد
برای درک فضای دهه هفتاد:
شوکران، عروس، لیلا، سلطان، آژانس شیشهای، سگ کشی، لیلی با من است، سارا ، نرگس
برای درک دهه شصت:
دندان مار، مادر، اجاره نشینها، هامون، شبح کژدم، کلوزآپ
برای درک قبل از انقلاب و دهه پنجاه:
گزارش، بن بست، کندو، گوزنها، دایره مینا، پنجره، تنگنا