حیرتانگیز مانند «سیصد» / نگاهی به ترکیب موسیقی، بازی و نورپردازی جنجالیترین کنسرت-نمایش امسال
بدعتی که سال 1396 در اجرای کنسرت نمایش «سی» پایه گذاری شد یک بار سال 1401 و بار دیگر هم تیر ماه امسال ادامه پیدا کرد. اجراهای حیرتانگیزی که اگرچه با محوریت نمایش روی صحنه می رفتند ولی نمیشد آنها را از موسیقیشان جدا کرد.
«سیصد» با داستان گات از جایی شروع میشود که لشکر مغول به ایران حمله کرده و مردم شیراز باید مقابل آنها ایستادگی کنند. آنها در این نبرد مقابل ویران کردنِ تختجمشید مقاومت کرده، اجازه نمیدهند جامجم از سوی لشکر مغول تصرف شود و مقابل ممنوعیت زبان فارسی در ایران میایستند. این شجاعت و ایستادگی از نهم تا پانزدهم تیر ماه در نمایش سیصد در قالب شعر، موسیقی و نمایش به تصویر کشیده شد.
واکنش عمده مخاطبان در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که «سیصد» اجرایی بود سرحال که رضایت چندین گروه از مخاطبانش را به دست آورد؛ هم تماشاگران حرفهای و هم مخاطبان عام. در طول هر اجرا معمولا آنهایی که دل به تاریخ و زبان و ادبیات فارسی دارند از تک گوییهای نوید محمدزاده در نقش فردوسی به وجد میآمدند. به خصوص جایی که میگفت: «میآیید به خیال خوش می پندارید که کار ایران می توانید یکسره کنید و زبان فارسی را همچون رستم به فراموشی بسپارید. میآیید اما نمیمانید. می آیید و می زنید و می سوزانید می کشید اما نمی مانید. نه امروز نه دیروز نه فرداها» همچنین با این مونولوگ بهرام افشاری احساسات بسیاری آنها برانگیخته میشد: «ترسم از روزگاری بود که پدرانی به دست خود دخترانی را خاک کنند. اینک ببین: پدری در مرگ دردانه دخترش چه می کند.» افشاری نقش جوانمردی را بازی میکرد که عارفانه و عامدانه کنج عزلت گزیده. تعداد زیادی از ویدئوهای منتشر شده صفحات پابلیک اینستاگرام به خطابههای این دو کاراکتر اختصاص یافته بود.
به جز این دو بازیگر، ستارههای دیگری هم تماشاچیان را برای دیدن این برنامه به کاخ سعدآباد کشانده بودند. تصویر ویدیویی علی نصیری در لباس چنگیز خان مغول، بازی بهرام رادان در نقش دلاوری اهل پنجشیر و گوهر خیراندیش در نقش یک زن شیرازی در دیده شدن این نمایش تاثیر زیادی داشت. چهره کمتر شناخته شده اما درخشان این اجرا، یعنی دلنیا آرام، که نه فقط بازیگر بلکه ووکالیست نمایش بود بسیاری از تماشاچیان را به هیجان می آورد. او با آرایش و لباسی به سبک آسیای میانه در نقش دختر چنگیز خان ظاهر شده و در چند صحنه درخشان می توانست صدایش را طوری که انگار از بهشت شنیده می شود گام به گام با ستار و کمانچه بالا و پایین کند. تعداد ویدئوهای منتشر شده در اینستاگرام با هشتگ سیصد نشان میدهد مخاطبان به این صحنه از نمایش بیشترین اقبال را نشان داده اند. آواز او حتی بیشتر از اجرای درجه یک و البته کوتاه اشکان کمانگری به عنوان خواننده ایرانی در شبکههای اجتماعی به چشم کاربران آمده بود.
اما بیش از هرکسی سهراب پورناظری میدان دار موسیقی این نمایش بود. او به عنوان یکی از عوامل اصلی اجرای این نمایش، غیر از نواختن تنبور و کمانچه پشت میکرفن هم قرار میگرفت و آوازی می خواند تا با نمایش عجین شود. سومین ویدئوی پربازدید اینستاگرامی از نمایش سیصد، صحنههایی از ساز و آواز زنده او بود که به کمک نمایشنامه میآمد تا داستان را واقعیتر و مفاهیم متعالی آن را شفافتر کند. پورناظری در پروژه سیصد سال 1401 هم همین وظیفه را برعهده داشت و خوانندگی را در کنار صدای «رضا بهرام» تجربه کرده بود. برادر بزرگتر، تهمورس پورناظری هم به عنوان تهیه کننده و کارگردان هنری این نمایش معرفی شده. آنها در کنار علی براتی کارگردان حرکات فرم، مرتضی نجفی کارگردان نور و محمد قدس مجری طرح، این پروژه بزرگ را در مجموعهی تاریخی سعدآباد و با حمایت مالی بلوبانک به پایان رساندند.
به جز بازیها و موسیقی، ترکیب نورپردازی و تصاویر ویدئویی یا همان پروجکشن مپینگ هماهنگی دقیقی بین تصاویر و متن نمایش ایجاد کرده بود. تصاویری که جلوه های بصری این کنسرت-نمایش را به تجربه ای بدیع تبدیل می کرد و سهم زیادی از پستهای اینستاگرامی مخاطبان داشت. برای مثال هنگام اجرا تصویر دست های اعضای گروه موسیقی که روی ساز چنگ می زدند بر ستون های کاخ سعدآباد نقش میبست یا با انعکاس شعله های آتش بر دیواره ها به اجرا جلوه ای دیگر می داد. ترکیب همه اینها این احساس را منتقل میکرد که انگار مخاطب وسط قصه ایستاده است و تصاویر در ذهن او ته نشین می شود. این تنها یکی از جزئیات فنی گران قیمتی بود که در نمایش به کار گرفته شد تا مخاطب را مات و متحیر و آن را یگانه کند. این سرمایه گذاری توانسته بود کیفیت کنسرت-نمایش را بالا ببرد و معنایی فراتر از متن به ذهن متبادر کند. کنسرت با سرود «ای ایران» به پایان میرسید و در نهایت نشان میداد با این کیفیت میتواند شانس جهانی شدن و نمایش برای مخاطبان خارج از کشور را هم داشته باشد.