حرفهای داغ هفته اهالی سینما و تلویزیون
درباره گفتههای منوچهر محمدی ، محمدحسین لطیفی، شهروز ابراهیمی و...
منوچهر محمدی
شاید نیاز به کار پژوهشی باشد، اما به نظر من از دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ علایم بحرانی این اقتصاد شروع به ظاهر شدن کرد. دلیلش هم مشخص است. اقتصاد سینما جزئی از اقتصاد کلان کشور است و اساسا هم ربطی به مدیریتهای مختلف با سلایق مختلف وزارت ارشاد ندارد.
چند ماه قبل جلسهای در خدمت مسئولان ارشاد بودم که من آنجا یکی از معضلات سینمای ایران را فهرست کرده بودم، شاید در آن جلسه پروپوزالی ارائه کردم به مجموعه دوستان دولتی و صنفی که آنجا بودند که در راس آن کاهش ارزش پول ملی و تورم خیلی آیتمها بود، ولی این دو مورد را اشاره کردم. اعتماد/27 دی
محمدحسین لطیفی
مگر من چند تا فیلم سینمایی میتوانم بسازم که همان خلاقیت قبلیها را داشته باشد. من الان دیگر باید مشاور بشوم که سوال جواب بدهم یا مسیر کوتاهتر را به جوانترها نشان بدهم یا جلوی خطاهای خامشان را بگیرم.
ما باید کلان فکر کنیم. در واقع مدیر فرهنگی باید کلان فکر کند. باید برنامه ۱۵ساله داشته باشد و تازه بعد از ۱۵سال منتظر به گل نشستن جوانانی باشد که امروز شناسایی کرده است. جشنواره فجر هر سال ۵، ۶ تا فیلم خوب دارد که سازندههای آن خودجوش هستند و ربطی به مدیریت ندارند. این پنج فیلم اگر به ۱۵ فیلم برسند یعنی مدیریت داشتهایم. نشست اقتباس در سینما/ 16 دی
مهرداد خوشبخت
(درباره تجربه ساخت فیلم پالایشگاه): در فیلمهایی که مثل پالایشگاه بر اساس واقعیت ساخته میشوند یا هزینه تولید زیاد دارند، کمتر سراغ ستارههایسینما یا بازیگران گران میروند؛ مگر فیلم خاصی باشد.
من هم در پالایشگاه و هم درآبادان یازده۶۰ دوست داشتم آدمها کنار هم و شبیه هم باشند یعنی وقتی این ویترین را نگاه کنید، یک نفر از کادر بیرون نزند و همه واقعی باشند چون از طرفی هم تماشاگر او را باور میکند و در این فیلمها ممکن است حضور ستارهها به باورپذیربودن فیلم لطمه بزند. مهمتر اینکه همه تیم جلوی دوربین و پشت دوربین با غیرت کار کردند وشرایط خیلی سخت را هنرمندان پذیرفتند و هنرشان را به فیلم اضافه کردند. جام جم/ 25 دی
شهروز ابراهیمی
باید بپذیریم که کشور ما در سفر از ادبیات به هنرهای سمعی و بصری کمی از قافله قهرمانپروری عقب مانده است، بخشی از آن به خاطر اهمیت بیش از اندازه سازندگان آثار به بخش سرگرمی است البته که باز هم منافاتی با اصل مطلب ندارد و شاید توجیهی بیش نیست.
یکی از مخربترین برخوردها با آثار قهرمانمحور، به نحوه روایت قهرمانان برای نسل حاضر برمیگردد، دور از دسترس کردن قهرمان و نسبت دادن خلقیات ماورایی، جایگاه قهرمان را به الگوی اسطوره تغییر میدهد و باورپذیری آن را سخت میکند. در مجموعه «ترور»، کارگردان بسیار تلاش میکرد مخاطب را درگیر همذاتپنداری با شخصیتها و ابعاد انسانی آنها کند. ایسنا/ 26 دی
آیسل کاپلان
سینمای ایران را از همان نوجوانی دنبال میکردم و هم بخشهای تجاری و هم آثار هنری را دوست داشتم؛ فیلمهایی چون «نرگس»، «مسافران» و آثار مسعود کیمیایی. هرگز با سینمای ایران غریبه نبودم و با «هامون» زندگی کردم و «کاغذ بیخط» را عاشقانه دوست دارم.
روند سینمای ایران را چه خوب و چه متوسط دنبال میکنم و خوشحالم که در این سالها آثار کارگردانهای ایرانی از فروش بالایی برخوردار است. همچنین ما شاهد بسیاری از کارگردانهای کار اولی هستیم که خودشان به مثابه اتفاقی شگرف در سینمای ایران هستند. با دیدن فیلمهایی چون «ابد و یک روز» یا «شنای پروانه» احساس عجیبی به من دست میدهد. صبا/26 دی