خطشکنیهای موقرانه
درباره عبور 10 بازیگر سینمای ایران از پرسوناهای همیشگی و آشنا
روزنامه هفت صبح| در سینمای پس از انقلاب ایران نقشهای متعددی برای زنان نوشته شده است اما این نقشها عموما در یک محدوده خاص اخلاقی قرار گرفتهاند. برای همین با انبوهی پرسونای تکراری در فیلمها روبهرو هستیم. عموما زنانی رنج دیده، مورد ظلم قرار گرفته و خوش قلب. با این حال بازیگران زنی وجود داشتهاند که در تقارن اقبال بلند، سینماگران جسور و قدرت ریسک خود توانستهاند گاه از این دو یار خشک شخصیتهای تکراری فراتر بروند. در اینجا ده نمونه از این خطشکنیهای کنترل شده را مرور میکنیم.
لیلا حاتمی
مشهور است که در نقشهای مشخصی فریز شده است. کمی درونگرا، کمی محجوب و کمی روشنفکرانه با نوع بیان کمی مونوتن. با این حال لیلا حاتمی در یکی از عجیبترین محصولات سینمای ایران نقشی جسورانه را ایفا کرده است. آن هم در فیلمی که محصول حوزه هنری بوده است. آب و آتش. لیلا در این فیلم یک دختر خیابانی عاشق پیشه است که از سر اتفاق با یک نویسنده شکست خورده شبگرد با بازی پرویز پرستویی آشنا میشود و زندگیاش تغییر میکند.
لیلا حاتمی در سال 1393 هم نقشی آشوبگرانه در فیلم من ساخته سهیل بیرقی ایفا میکند که بهرغم دوپهلویی لحن فیلم، مورد توجه ویژه تماشاگران جوان قرار میگیرد. روایت است که در فیلم قاتل و وحشی ساخته حمید نعمتالله هم نقشی مشابه و حتی غیرعادیتر را ایفا کرده که خب تا وقتی فیلم را رویت نکنیم مطمئن نیستیم.
نیکی کریمی
در سال 1383 به شکل غافلگیرکنندهای در فیلمی به نام باج خور ظاهر شد. ساخته فرزاد موتمن که نوعی حالوهوای نوآر گونه داشت. نیکی کریمی از پرسونای معمول خود در فیلمهایش عبور کرده بود و در قالب فم فتالهای سینمای سیاه ظاهر شده بود.
با سیگاری در دست و... در نقشی که قهرمان مرد داستان را فریب میدهد و با الگوی سینمای سیاه به میانه مهلکه و مرگ میکشاند. این یکی از معدود دفعاتی است که خانم کریمی از محدوده کاراکترهای همیشگی خود دور میشود و به اردوگاه شر هم سری میزند. هرچند در کارنامه کریمی بازیهای درخشان که عموما حولوحوش همان پرسونای معمول او قرار دارند کم نیستند. مثل سارا و یا نیمه پنهان.
هدیه تهرانی
در فیلم دنیا او در یک الگوی برگرفته از فیلمفارسی در نقش زنی از فرنگ برگشته ظاهر میشود که دل و ایمان صاحبخانه سنتی خود با بازی محمدرضا شریفینیا را میلرزاند. برخلاف انتظار هدیه تهرانی عموما در قالب پرسونای همیشگی خود در فیلمها ظاهر میشود و به ندرت سینماگری این دل و جرات را دارد که این پرسونای محبوب را خدشهدار کند.
تلاشهای تهرانی برای نوعی دیگر از نقشآفرینی در فیلمهایی مثل جایی دیگر و دوئل به جایی نرسیدند. با این حال نقشی که در فیلم شوکران برعهده گرفت به نوعی استفاده صددرصد از تمام پتانسیل نهفته در پرسونای مشهور خانم تهرانی بود. یک پرستار خونسرد و جذاب که وارد زندگی یک مهندس متاهل میشود و از ایجاد رابطه با او و ازدواج مخفی با او ابایی ندارد و دست آخر به نقش مثبت درام تغییر میکند و یکی از غافلگیرکنندهترین پایانهای سینمای ایران را رقم میزند.
ترانه علیدوستی
در فیلم زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (ساخته روحالله حجازی) جسورانه از قالب دختر فهیم و نیک اندیش شهری خارج میشود و نقش منفی یا حداقل خاکستری فیلم را برعهده میگیرد. زنی که وفادار به همسرش نیست و از گرم کردن روابطش با شوهر خاله خود نیز استقبال میکند. این فیلم مهمترین خطشکنی ترانه علیدوستی در فاصله گرفتن از پرسونای مشهورش است.
هرچند در پذیرایی ساده هم نشانههایی از این تمایل کاملا مشهود است. او در چهار فیلم اصغر فرهادی ظاهر شده که تقریبا در همه آنها در قالب کاراکترهای مرسوم و معمول خود محبوس است. اگر نخواهیم نقشآفرینی ناموفق او در قالب یک کارگر خدماتی در چهارشنبهسوری و برخی تصاویر زنانه در شهرزیبا را به شکل مبالغهآمیزی ارزیابی کنیم. یکی دیگر از تلاشهای موفق ترانه علیدوستی برای گذر از دو یار سخت پرسونای همیشگی، به فیلم مادر قلب اتمی برمیگردد که البته طبیعتا گسترش این نقش در چارچوبهای مرسوم ممیزی کار بسیار دشواری است.
پریناز ایزدیار
او مدتهاست که در قالبهای مشابهی گرفتار شده است. چه وقتی لباس پرزرق و برق دربار ناصرالدین شاه را میپوشد و چه دامنهای خاص دهه چهل را بر تن میکند (سرخپوست) و چه وقتی که در نقش یک دختر خوش قلب طبقه فرودست ظاهر میشود (ابد و یکروز). با این حال در فیلم خاص لتیان او در نقشی متفاوت و بر روی خطوط قرمز ظاهر میشود.
در نقشی که همزمان در معاشرت با نامزد و خواستگارش از یکسو و همسر سابقش از سوی دیگر قرار میگیرد و ایزدیار با تانی و طمانینه خاص خودش از پس این رابطه عجیب و مرگبار بر میآید. در فیلم خوک هم مانی حقیقی تلاش میکند در پرسونای تکراری ایزدیار خللی ایجاد کند و به او سرزندگی و انعطاف ببخشد که به موفقیتی نسبی دست پیدا میکند.
طناز طباطبایی
او برای نقشهایی در این دو سه سال اخیر مورد تحسین قرار گرفته که بهنظر میرسد ایفای آنها برای طناز کار چندان سختی نباشد. در عوض نقشآفرینی او در خشم و هیاهو به خصوص در آن روایتی که شرح شیدایی تهاجمی او به آن خواننده پاپ (با بازی نوید محمدزاده) است در کارنامه طناز طباطبایی به عنوان موردی خاص ثبت شده است.
مرجان شیرمحمدی
او که مشهور بود نقشهایش را با سختگیری و وسواس انتخاب میکند در اواخر دهه هفتاد در فیلم ملاقات با طوطی ساخته علیرضا داوودنژاد در نقش ثریا ظاهر شد که از قرائن فیلم به نظر میرسید به کسب و کار آبرومندانهای مشغول نیست اما بهجایش بسیار با معرفت است و پای رفیق صمیمیاش با بازی ماهایا پطروسیان تا آخر میایستد. ایفای این کاراکتر از آنجا عجیبتر بهنظر میرسد که شیرمحمدی همزمان به عنوان یک نویسنده حرفهای در فضای ادبیات ایران شهرتی به هم زده بود.
هانیه توسلی
در فیلم ایده اصلی ساخته آزیتا موگویی در نقشی دسیسهگر و پنهانکار ظاهر شد و بهرغم دوپهلو گفتنها و ممیزیها توانست از پس نقش خود بر بیاید. او در فیلم خصوصی هم نقشی متفاوت و خاص را ایفا کرد که با پرسونای همیشگیاش متفاوت بود. میتوان با کمی اغماض بازی او در فیلم جهان با من برقص را هم در این الگو محاسبه کرد.
رعنا آزادیور
برای بازی در سریال زخم کاری فصل اول تحسینهای فراوانی را دریافت کرد که بهخاطر شیوه بازی و کاراکترش بود. در نقش یک لیدی مکبث ترسناک و قاطع و حتی خشن. در بازنگری دوباره این سریال به نظر میرسد پرسونای آزادیور دورترین نقطهای است که میتوان از منظر او این سریال را تحسین کرد و در شیوه پرسروصدای نقشآفرینیاش، جسارت و خلاقیت خاصی احساس نمیشود.
آزاده صمدی
او در فیلمهایی مثل 50 کیلو آلبالو و خوب، بد،جلف نقشهایی را ایفا کرد که بهشکل کلی از دسترس بقیه بازیگران سینمای ایران دور بوده است و صمدی با جسارت از پس این نقشها برآمد و توانست با وارد کردن سویههای طنز به این کاراکترش در این دو فیلم، ترکیبی دلپذیر خلق کند. صمدی در سریال میخواهم زنده بمانم نشان داد که در عرصه درام نیز چه بازیگر توانایی است.
مینا وحید
بازیگر مستعد و خوش آتیه سینمای ایران که در اوج تواناییهایش با رکود کرونایی سینمای ایران روبهرو شد و بعد هم اعتراضات و بقیه مسائل. مینا وحید در فیلمی مهجور به اسم بعد از تو نمایشی متفاوت را ایفا کرد که میتواند در مجموعه خطشکنیهای سینمای ایران جای مناسبی را داشته باشد.