هفت قهرمان شاخص سینمای ابراهیم حاتمیکیا
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | هیچکدام از فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا خالی از قهرمان نبوده است. حتی رد آن را میتوان در فیلمهای نیمه بلند و نخستین ساختههای سینماییاش هم دید. این کارگردان نگاهی تیزبین به جامعه دارد و هر بار وجهی از آن را برجسته میکند و بر پرده میآورد. قهرمانهای حاتمیکیا، گاه عصیان میکنند و گاه آرام هستند؛ با این حال هرگز نسبتی با انفعال ندارند. به مناسبت حضور «خروج» در جشنواره سی و هشتم فجر، ویژگیهای هفت قهرمان فیلمهای حاتمیکیا بازخوانی شده است.
*** رحمت | خروج | فرامرز قریبیان
تازهترین قهرمانی که ابراهیم حاتمیکیا در فیلم «خروج» خلق کرده پیرمردی است ریشهدار. ریشه او به دوران مبارزات انقلابی و دفاع مقدس برمیگردد. رحمت (فرامرز قریبیان) حالا بدون توجه به نشانها و سابقهها روی زمین زراعیاش کار میکند. رحمت بهخاطر خطای مدیریتی مسئولان دولتی شهرش آشفته است.
او زیر بار ظلم نمیرود و برای دادخواهی با تراکتور رهسپار تهران برای دیدار رئیسجمهور میشود. قهرمان حاتمیکیا این بار آرام است و بدون فریاد دنبال حق میگردد. در روزهایی که فریادها بلند است، حاتمیکیا پیشنهاد دیگری برای اعتراض دارد. شمایل رحمت و بازی قریبیان فصل مشترک تمجیدهاست. بر سر کیفیت خود فیلم اما اتفاق نظر وجود ندارد.
*** حاج حیدر| بادیگارد | پرویز پرستویی
حاج حیدر، آدم دهه نود است؛ با دغدغهها و مقتضیات آن. نه مثل سعید «از کرخه تا راین» در آستانه مرگ است و نه مثل حاج کاظم «آژانس شیشهای» اهل فریاد و عصیان. او در اوج پختگی و طمانینه است؛ اقتضای سن و شغل(حفاظت) و البته تجربهاش این حجم از آرامش را میطلبد. حاج حیدر دچار خطای انسانی شده و مردانه مسئولیتش را پذیرفته.
*** هوشنگ| به رنگ ارغوان | حمید فرخ نژاد
هوشنگ مامور امنیتی سرسختی است که عشق ارغوان، آدمیدیگر از او میسازد. هوشنگ، بین وظیفه و عشق سردرگم است و این سردرگمی به حدی است که حتی حاضر میشود به خاطر آن از جانش بگذرد. هوشنگ در سکانسهای پایانی، نمونه بارز یک عاشق درد کشیده است، عاشقی که حتی شمای کمرنگی از مامور امنیتی ندارد.
*** قاسم| ارتفاع پست|حمید فرخ نژاد
حالا تب و تاب جنگ در جامعه خوابیده،دوران سازندگی گذشته و نوبت به اصلاحات رسیده. در جنوب اما هنوز آثار جنگ خانمانسور باقی است؛ هنوز قاسمها از حداقل معاش بیبهرهاند… . ابراهیم حاتمی کیا در«ارتفاع پست» سراغ این قوم رفت و برشی از دغدغههایشان را محور قرار داد. قاسم در این جمع قهرمان اصلی حاتمیکیاست. او که سودای زندگی کم دغدغه را دارد ، فکر هواپیماربایی و رفتن از این خاک است…. قاسم درونگرا نیست بلکه داد میزند و فریاد میکشد.
*** حاج کاظم |آژانس شیشهای|پرویز پرستویی
محبوبترین شخصیت سینمای حاتمیکیاست؛رزمندهای که تمام سالهای بعد از جنگ به حاشیه رانده شد و دم نزد. حالا درست لحظهای که پای جان همرزمش به میان میآید، دیگر سکوت را جایز نمیداند. حاج کاظم فریاد بلند ابراهیم حاتمیکیاست؛ فریادی از سر دلسوزی برای آرمانهایی که زود رنگ باختند. حاج کاظم عصیان میکند اما فریادش نه بر سر مردم که خطاب به مسئولان است. این قهرمان همچنان همراهی برانگیز است و محل ارجاع.
*** دایی غفور |بوی پیراهن یوسف |علی نصیریان
باور، مهمترین عنصر وجودی دایی غفور است. مرد میانسالی که خودش هم نمیداند انتظار پسر رزمندهاش به چندمین سال رسیده. همه چیز نشان از شهادت پسر و نبودن هیچ امکانی برای بازگشتش میدهد اما ویژگی بارز دایی غفور، امید داشتن در عین ناامیدی است. دایی غفور میخندد، سر حال است، سر به سر بقیه میگذارد اما درون او غوغاست. این باور است که بالاخره سرنوشت قهرمان را عوض میکند.
*** سعید| از کرخه تا راین| علی دهکردی
سعید برای مداوای ترکش چشمش به آلمان عزیمت میکند اما پس از بهبودی متوجه مشکل بزرگتری میشود. گازهای شیمیایی دوران جنگ او را مبتلا به سرطان خون کرده و این یعنی امید به زنده ماندن در حد صفر است. سعید با دنیای جدید چالش دارد؛ با رویی دیگر از همرزم سابقش مواجه میشود که حالا از سر استیصال به آرمانش پشت کرده. سعید یکی از قهرمانان مظلوم حاتمی کیاست که باید غم هجران را نیز تحمل کند؛ آن هم در دیاری که از عوامل ابتلای کنونی سعید و همرزمانش است.