کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۱۵۲۲
تاریخ خبر:

«اول دیپلماسی»؛ گرانیگاه مطالبات مردمی

«اول دیپلماسی»؛ گرانیگاه مطالبات مردمی

اگر ایران وارد مذاکرات نمی‌شد، آیا باز هم جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؟

هفت صبح،‌ امید محسنی|    در روزهای گذشته، فرصتی فراهم شد تا طیف‌های مختلف سیاسی و فکری از زاویه نگاه خود درباره عملکرد دولت چهاردهم در ماه‌های اخیر اظهارنظر کنند. پرسش‌هایی که پس از پایان جنگ ایران و اسرائیل مطرح شده‌، ابعاد مهم و قابل تاملی دارند. شاید مهم‌ترین آنها این باشد که آیا رویکرد ضدجنگ و دیپلماسی‌محور دولت، پیش از حمله اسرائیل و در جریان پنج دور مذاکره، اشتباهی تاکتیکی یا دور از آینده‌نگری بود؟ اگر ایران وارد مذاکرات نمی‌شد، آیا باز هم جنگ اجتناب‌ناپذیر بود؟

 

این پرسش‌ها نه تنها در میان مردم که در جناح‌های سیاسی نیز به‌طور جدی بررسی می‌شود. با این حال، فضای عمومی کشور و تحلیل‌های رسمی از وضعیت آتش‌بس، بیش از هر چیز بر «شکنندگی» آن و آمادگی کامل کشور برای مواجهه با سناریوهای مختلف متمرکز است. یکی از محورهای مهم تحلیل‌ها، چرایی ورود به مذاکرات در شرایطی‌ست که پیش از 23 خرداد و همزمان با دور ششم گفت‌وگوها نیز احتمال حمله نظامی وجود داشت. مخالفان مذاکره معتقدند میز گفت‌وگو، یک تله سیاسی بود برای کشاندن ایران به مسیری که در نهایت به جنگ ختم شد. این استدلال، در نگاه اول منطقی به‌نظر می‌رسد. اگر جنگ محتمل است، مذاکره چه ضرورتی دارد؟

 

نگاهی به مسیر دیپلماسی ایران پس از روی کار آمدن ترامپ، نشان می‌دهد این دوگانه به سادگی قابل داوری نیست. با وجود تمایل دولت و دستگاه دیپلماسی برای رسیدن به توافق با آمریکا، در مقاطعی مذاکره به‌طور کامل نفی شد. در ادامه، با میانجی‌گری برخی کشورها، میزهای گفت‌وگو در عمان و ایتالیا برقرار شدند تا طرفین، آزمونی سیاسی را از سر بگذرانند. حضور دو طرف بر سر میز مذاکره و در نهایت آغاز یک جنگ تحمیلی دو پیام عمده به همراه داشت: بازی آمریکا با افکارعمومی و استفاده دولت ایران از فرصت اقناع داخلی.

 

با آغاز مذاکرات به ابتکار ترامپ، چند سناریو محتمل بود. سناریوی اول تاکید داشت که ترامپ، به‌رغم فشارهای نتانیاهو، ترجیح می‌دهد از توافق با ایران به عنوان یک دستاورد سیاسی استفاده کند؛ خصوصاً در شرایطی که در غزه و اوکراین نیز توفیقی نداشته است اما در سوی دیگر، همین تمایل به مذاکره، ابزاری برای توجیه فشار نظامی علیه ایران در افکار عمومی آمریکا و جهان بود. تاکتیک ترامپ مبتنی بر «اول دیپلماسی، بعد جنگ» طراحی شد تا از طریق زمان‌بندی‌های مبهم، فضاسازی رسانه‌ای و تهدیدهای مکرر، نوعی آمادگی ذهنی برای جنگ در جامعه آمریکا ایجاد کند.

 

تکرار خسته‌کننده جملاتی مثل «ایران می‌خواهد توافق کند، امیدواریم مجبور به بمباران نباشیم» شاید در نگاه اول نشان از بی‌عملی باشد اما زیر این شعارها، نوعی زمینه‌سازی برای حمله وجود داشت؛ ارائه چهره‌ای از ترامپ به‌عنوان فردی صلح‌طلب که ناگزیر به جنگ شده است. این روش او را نه به‌عنوان یک متجاوز، بلکه به‌عنوان یک ناجی در برابر ادعای تهدید سلاح هسته‌ای ایران معرفی می‌کرد. در این شرایط ترک میز مذاکره از طرف ایران می‌توانست به این سیاست آمریکایی- اسرائیلی دامن بزند.

 

در این‌سو، ایران نیز با درک این بازی پیچیده، مسیر خود را میان دیپلماسی و آمادگی نظامی تنظیم کرد. اگر فرض بگیریم که حمله از پیش طراحی شده بود، این پرسش مهم‌تر می‌شود: آیا ترک مذاکره می‌توانست بازدارنده باشد؟ پاسخ واقع‌بینانه و سیاست‌ورزانه به این پرسش، دفاع از مذاکره است،  چراکه ایالات متحده و اسرائیل به‌رغم همه اختلاف‌ها، در حمله به ایران به اشتراک استراتژیک رسیده بودند. اما موضوع برای تهران کمی متفاوت بود. ایران صرف‌نظر از مواجهه با بازیگران بین‌المللی و امکان ایجاد برش‌های سیاسی در جامعه بین‌الملل باید وزن مطالبات مردمی در هر اقدامی را در نظر می‌گرفت. 

 

نباید فراموش کنیم که انتخاب مسعود پزشکیان به ‌جای چهره‌هایی چون جلیلی، فقط پیام داخلی نداشت. در فضای انتخابات، حمایت چهره‌هایی مانند محمدجواد ظریف از او برای بسیاری یادآور ائتلاف اجتماعی - سیاسی سال‌های 92 و 96 بود؛ نشانه‌ای از تمایل مردم به گشایش، رفع تحریم‌ها و حل مسالمت‌آمیز تنش‌ها. رای مردم به پزشکیان در شرایطی که مشارکت در انتخابات در دوره‌های قبل، با کاهش معناداری روبه‌رو شده بود یک مفهوم مهم داشت: «بازگشت به گفت‌وگو». 

 

کناره‌گیری از این مسیر و رفتن به‌سوی جنگی که درغیاب مذاکره هم احتمال وقوعش زیاد بود، به سرخوردگی اجتماعی گسترده‌ای منجر می‌شد و حالا شاید این سوال برجسته مطرح بود که چرا ایران گزینه دیپلماسی را امتحان نکرد؟  وقتی حمله اتفاق افتاد، مردم سویه دوم خواسته‌شان را فعال کردند و تاب‌آوری در وضعیت جنگی به نمایش گذاشته شد. دفاع از وطن نه فقط از وطن‌دوستی تاریخی، که از مشروعیت سیاسی-اجتماعی تصمیمی برآمد که مردم در انتخابات به آن رای دادند و ریشه‌ای قوی در نگرش طیف بزرگی از مردم ایران دارد.

 

بازبینی این روند نشان می‌دهد انتخاب مذاکره با دولتی که برجام را پاره کرد و فرمان ترور سردار سلیمانی را داد، نه ساده‌لوحی، که تاکتیکی‌ترین انتخاب ممکن بود که توانست انسجام مورد بحث روزهای جنگ و پرهیز از تنش داخلی را ایجاد کند. مقایسه سه دوره مهم انتخابات دهه اخیر نشان می‌دهد مردم از سال 1392 تا 1403، بارها و بارها به مسیر گفت‌وگو رای داده‌اند.

 

این بار نیز گزاره دیپلماسی و جنگ تحمیلی آزمونی بود برای اینکه بدانیم: حرکت در مسیر مطالبات مردم، مخاطرات را به طرز معناداری کاهش می‌دهد. هزینه جنگ بالاست، اما هزینه جنگی که بدون پشتوانه اجتماعی باشد، به‌مراتب بیشتر است. تفاوت این دو را باید در پیامدهای پس از جنگ دوازده‌روزه دید، جایی که آرامش نسبی، در شرایطی که قصد اسرائیل فروپاشی داخلی بود، به گرانیگاه سیاسی ایران تبدیل شد. 

 

سایر اخبارسیاسیرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۶۱۱۵۲۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر