فدرالیسم و آنچه به ما گفته نمیشود| چیزی که در ذهن پزشکیان میگذرد چیست؟

رئیسجمهور بار دیگر دست روی اختیارات استانها گذاشت
هفت صبح| نه اینکه اولینبار باشد که بحث آن پیش کشیده شده اما طرح موضوع آن از سمت رئیسجمهور با زبان مادری ترکی که برآمده از شهر مهاباد است و از قضا کردی هم خوب میتواند، حرف بزند احتمالا باعث شده که این روزها ایده فدرالیسم جدیتر گرفته شود. وگرنه این پیشنهادها در دولتهای قبل هم مطرح شده بود اما هیچ وقت مثل این چند روز گرد و خاک بهپا نکرد.
چهرههای شاخص مرکزگرا میگویند پزشکیان ظاهرا اسم آن را میگذارد افزایش اختیارات استانداران اما بالا برود و پایین بیاید این همان فدرالیسم است. هربار که آنها برمیخیزند، دولت قد علم میکند که «کدام فدرالیسم؟» این را دقیقا معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور گفته.
البته قبول هم کرده که اگر سوءتفاهمی هست، به خاطر این بوده که تا امروز توضیح زیادی درباره این سیاست داده نشده. تنها توضیح دولت را باید مدیون سخنگوی آن باشیم که اخیرا گفته بود: «کارگروهی در حال کار کردن روی این موضوع هستند ولی آنچه دولت در ذهن دارد این است که بدون اینکه نفوذ حکومت مرکزی کم شود استانداران در زمینههای گستردهتری تصمیمگیری کنند.» اظهاراتی که کمکی به شفافکردن آنچه در سر دولت میگذرد، نمیکند.
این ایده را یکبار هم محمدرضا عارف در اولین جلسه شورایعالی استانها به زبان آورده بود که باز بعدا تاکید کرد منظور از این کار، فدرالیسم نبوده. نقطه تلاقی دیگر این ماجرا را باید در بهارستان دنبال کرد. جایی که یکی از خواستههای نمایندگان آن زیر و رو کردن سیستم انتخاب و عزل شهردار است. آنها طرحی به اسم «مردمیسازی حکمرانی» نوشتند تا مردم مستقیما شهردار را انتخاب کنند و شهردار هم از سمت رئیسجمهور تنفیذ شود. چیزی که این نمایندگان در ذهن دارند این است که دو پارلمان در کشور شکل بگیرد؛ یکی برای امور کلان و دیگری برای کارهای محلی استانی.
چیزی که در ذهن پزشکیان میگذرد چیست؟ بیایید رجوع کنیم به 24 بهمنماه و همین اظهارات اخیر او در دیدار با فعالان اقتصادی بوشهری که گفته است: «قرار است اجازه بگیریم در سران {احتمالا اجلاس سران} بشینیم صحبت کنیم که هر استانی برای خودش یک رئیسجمهور داشته باشد.
چه کسی گفته من از یک استاندار کارشناستر هستم یا نسبت به کسانی که اینجا زندگی میکنند تافته جدا بافتهام. هر استانی میتواند یکی از خودش را به عنوان رئیس منطقه انتخاب کند که با هم بنشینند و تصمیم بگیرند. اگر بتوانیم این اختیار را بدهیم، راه خودشان را پیدا میکنند. من در تهران میتوانم نقشه بکشم؟ ما باید دست افراد را بر اساس سیاستهای کلی کشور و قانون برنامه توسعه باز بگذاریم. یعنی سیاست در آن مسیر است اما نقشه کشیدن با مسئول خود استان است.»
در ذهن موافقان و مخالفان چه میگذرد؟
یک: یکی از این چهرهها عباس سلیمی نمین است. یک اصولگرای میانهرو و البته موافق ایده دولت. اما او چه تصوری درباره بهترین مدل پیادهکردن این ایده دارد؟به مقتضای شهرها و ترکیب جمعیتی میتوان تصمیمهای جدیدی گرفت. مثلا در زمینه کشاورزی لازم نیست که از تهران برای زمینهای شهرهای مختلف تصمیمگیری شود. برای خیلی از مسائل کشاورزی نمیتوان تصمیمهای فراگیر گرفت. اینکه ما تصمیمهای کشاورزی را به خود استانها بدهیم، نهتنها مشکلی درست نمیکند، بلکه بهسرعت پیشرفت هم میافزاید.
مثلا در مورد آموزش هم میتوان شرایط منطقهای را در نظر گرفت. در بسیاری از استانها یا شهرهای ما مذهب سنی غلبه دارد و باید در آموزش دینی آنها فقه سنت مطالعه شود. افزایش اختیارات استانداران اقدام مناسبی است و میتواند کمک جدی به رشد استعدادها کند. مقداری تمرکز سیاسی را در تهران کاهش میدهد اما با فدرالیسم تفاوت زیادی دارد. مشخصه اصلی فدرالیسم این است که باید پارلمانهای محلی تشکیل شود. این پارلمانها در زمینه نیروهای مسلح و نیروهای خارجی قدرتی ندارند اما در زمینه بهداشت و آموزش میتوانند تصمیمهایی بگیرند. بسیاری از بحثهایی که در مرکز صورت می گیرد بدون لحاظ کردن مناطق مختلف کشور است.
با افزایش اختیارات استانداران زبان تدریس مدارس تغییر نمیکند. ما حتما باید یک زبان ملی داشته باشیم اما در قدم بعدی هر آنچه برای فهم مسائل فرهنگی نیاز داریم باید استفاده کنیم. برای مثال مدتهاست که نشریات آذری یا کردی داریم. در حالی که در دوره پهلوی این موضوع بهشدت سرکوب میشد اما موسسه کیهان یا اطلاعات نشریات ترکی یا کردی درآوردند.
امروز خیلی از مناطق کشور چادرنشین هستند. حتی اگر مدرسه هم بسازیم آنها به مدارس چادرنشینی نیاز دارند. آنها نیازهای خود را بهتر میدانند. بنابراین افزایش اختیارات استاندارها اگر مثل تجربه شوراها نشود، نتایج خوبی خواهد داشت. چراکه اوایل انقلاب آیتالله طالقانی و نیروهای سیاسی تاکید زیادی بر شوراها داشتند اما شوراهای شهر خود به اتلاف انرژی و امکانات منجر شدند.
دو: آنسوی این نمودار چهرهای مانند محمد قوچانی است. کسی که خود را ملیگرا میداند اما به شکل افراطی از تمرکزگرایی طرفداری نمیکند. با این حال آنچه دولتها بارها درباره افزایش اختیار استانها گفتهاند، نمیپذیرد. او قبلا در مصاحبهای اینطور گفته است:
فدرالیسم باید پدیدهای طبیعی باشد. گاهی به شکل مصنوعی و ساخته شده است؛ مثل یوگوسلاوی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. روسیه کشوری فدرال است اما جمهوریهای مختلفی را به زورِ سلاح و ارتش و حزب و… فتح کردند و آن را به یک جمهوری تبدیل کردند که رئیسجمهور و پارلمان دارد اما هیچ وقت دموکراسی در آن شکل نگرفت. ایران تاریخ حداقل ۲۵۰۰ ساله با دولت داشته است و اقوام متعددی هم در آن حضور داشتند و درعین حال هویت واحدی هم داشته است.
معتقدم باید اجازه بدهند شهرداران کل شهرهای ایران با رای مستقیم مردم آن شهر و نه شورای شهر انتخاب شود. در این صورت مردم میتوانند امور بهداشتی، فرهنگی، مالی، اداری، توسعهی استانی و… را در شهرهای خودشان ببینند. میشود راه تمرکززدایی را پیش گرفت و شوراهای شهری که به فساد افتادهاند به انجمنهای شهری تبدیل شوند و در کنار شهرداران منتخب مردم باشند.
تا امروز صدای مخالفان دولت بلندتر بوده است. مهمترین نگرانی آنها هم این است که این افزایش اختیارات کمکم به ادعای خودمختاری و مستقل شدن بینجامد. با این حال آنهایی هم که صدای ضعیفتری دارند ایده مشخصی درباره اینکه در مورد ایران چه حکمرانی سیاسی میتواند جوابگوی نیازهای اقلیت و همزمان اختیارات دولت مرکزی باشد، دیده نشده.
به نظر میرسد این گفتوگوها فقط تلاشهایی برای گفتمانسازی باشد؛ آن هم با این نیت که بالاخره روزی توافق نسبی بیشتری بر سر اینکه چه مدل حکمرانی بیشتر مطلوب است، شکل بگیرد. وگرنه حداقل تا امروز با این میزان مخالفت که دولت به خود دیده، بعید است بتواند به شکل جدیتری طرح خود را پیش ببرد.