اطلس جامع انتخابات؛ نسخه اول
آنان که میخواهند رئیسجمهور شوند: نگاهی به ۱+۱۰ کاندیدای بالقوه از جلیلی و قالیباف و زاکانی تا لاریجانی و عارف و پزشکیان و احمدی نژاد
هفت صبح| پنجشنبه صبح، ثبتنام چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری آغاز خواهد شد. این ثبتنام تا روز دوشنبه ادامه خواهد داشت و نهایتا ۲۲خرداد اسامی نامزدها نهایی خواهد شد.
وضعیت دو اردوگاه سیاسی کشور به چه شکل است؟ آیا با نامزدهای همیشگی از سوی اصولگرایان مواجه خواهیم شد یا نفراتی تازه نیز وارد کارزار انتخاباتی خواهند شد؟ اصلاحطلبان چطور؟ آیا آنها میخواهند در انتخابات نامزدی داشته باشند؟ در صورتیکه بخواهند آیا تاییدصلاحیت خواهند شد؟ آیا میتوانند امیدوار باشند که بدنه آنها در انتخابات شرکت کند و به آنها رای دهد.
در این گزارش تلاش میکنیم، به این سوالات جواب دهیم و نقشهای از محیط سیاسی کشور برای شما ترسیم کنیم.
دولت
یک ایده این است که برخی افراد در دولت ممکن است بخواهند راه سیدابراهیم رئیسی را ادامه دهند.
نخستین کسی که برای اجرای این ایده، به ذهن میآید «محمد مخبر» است، اما او چند مانع دارد؛ اولا اگر در انتخابات ثبتنام کند، وظیفه اداره کشور زمین میماند. ثانیا، مخبر هیچ وقت آدم سیاسی نبوده و ریاستجمهوری یک مقام سیاسی است. مخبر همیشه در مناصب مدیریتی اقتصادی حضور داشته است. ثالثا، حتی در میان اصولگرایان هم مخالفینی ندارد و دستکم اجماعی بر سر او وجود ندارد.
گزینه دیگر در میان دولتیها، مهرداد بذرپاش است. بذرپاش یکبار در سال ۱۳۹۶ تا وزارت کشور هم آمد ولی بعد منصرف شد و ثبتنام نکرد. او در برابر این پرسش که آیا قصد شرکت در انتخابات را دارد؟ سکوت کرده؛ ولی او هم دو، سه مانع جدی دارد.
نخست اینکه، هیچ اجماعی بر سر او در میان اصولگرایان وجود ندارد و قطعا جناح قالیباف از ریاستجمهوری او حمایت نخواهند کرد. دوم اینکه به هرحال در ماجرایی که برای رئیسجمهور به وجود آمد، بحث کارآمدی هواشناسی که زیر نظر او بود، زیر سوال رفت و حالا حضور در انتخابات، ممکن است او را زیر سوالاتی جدی درمورد عملکرد زیرمجموعههایش در این حادثه ببرد. از طرف دیگر، هر بار که او خواسته به منصبی جدید برسد (مثل وقتی که خواست وزیر راه یا رئیس دیوان محاسبات شود) افشاگریهایی علیه او بهوقوع پیوست که جنجالی شد. بذرپاش البته در آن زمان، هرگونه تخلف را رد کرد ولی خب این مسئله هم میتواند یکی از دغدغههای او باشد.
نهایتا هم باید به این مسئله توجه کرد که بعد از تجربه احمدینژاد، شاید در سطح کلان، میدان دادن به فردی جوان با ایدههای اصولگرایانه رادیکال، چیزی نباشد که حاکمیت بخواهد آن را دوباره بیازماید. با این حال، او جدیترین گزینه در سمت اصولگرایی غیرقالیبافی است و حتی تسنیم در خبری از قطعیت نامزدی وی خبر داده.
اصولگرایان
فهرست اصولگرایان بلند است. از گزینه اول 20سال اخیر شروع کنیم؛ محمدباقر قالیباف. مشکل بزرگ قالیباف عدممحبوبیت او در جناح راست است که باعث شده، حتی لیست او در انتخابات مجلس در تهران، شکست سختی بخورد. از سوی دیگر، قبل از عید، افشاگریهای متعددی علیه او انجام شد که ممکن است باز هم تکرار شود یا دستکم در مورد همان قبلیها بحث شود.
از سوی دیگر، حضور در انتخابات ریاستجمهوری، درست مصادف شده با انتخابات هیاترئیسه مجلس و خیلی وجهه سیاسی درستی ندارد که قالیباف هم در انتخابات هیاترئیسه مجلس نامزد شود، هم ریاستجمهوری! باخت او میتواند ریاست قوهمقننه را هم از او بگیرد؛ از این رو، اصل ثبتنام قالیباف هم با ابهاماتی روبهرو است. هرچند که در نهایت به نظر میرسد که کفه ثبتنام به عدم ثبتنام، سنگینی کند.
نفر دوم در این فهرست که ظاهرا کاندیداتوری او قطعی هم شده، سعید جلیلی است. مشکل جلیلی در مرحله رایآوری است. در انتخابات هیجانی سال ۱۳۹۲، او فقط ۱۲درصد آراء را بهدست آورد و قالیباف، مقبولیت بیشتری از او داشت.
حالا هم که 3سال است ایدههای او در دولت در حال اجرا بوده و دیگر نمیتواند منتقد وضع فعلی باشد و باید ایده تازهای ارائه دهد. آن هم در شرایطی که ظاهرا حاکمیت به فکر احیای دوباره مذاکرات هستهای افتاده و گفته شده، مسئولیت آن هم به عهده شمخانی گذاشته شده که با جلیلی فاصله معناداری از منظر اندیشه دارد.
نفر سوم پرویز فتاح است. از سال ۱۳۸۸، که وزارت نیروی دوره اول احمدینژاد را به پایان برد تا همین امروز، یعنی در ۱۶سال گذشته، فتاح نفر اول چهار نهاد اقتصادی بزرگ حاکمیتی بوده است: بنیادتعاون سپاه، کمیتهامداد، بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی. از این جمع، حکم ریاست سهنهاد را رهبری به او داده. اصولگرایان هم از او ناراضی نیستند ولی مشکل اینجاست که او برای فضای فعلی اصولگرایی زیادی تکنوکرات و فنی است.
فتاح تاکنون فقط در زمینه پروژههای عمرانی و کمک به اقشار ضعیف صحبت کرده؛ اما مطالبه هستهمرکزی اصولگرایی در حالحاضر، حجاب است. از آن طرف، فتاح تاکنون در نهادهایی ثروتمند بوده ولی ثروت دولت مبتنی بر گرفتن مالیات از مردم و فروش نفت به خارج است و هر دوی اینها نیازمند یک دید سیاسی است. از آن طرف دیدیم که یک بار فتاح وقتی خواست سیاسی شود و گزارشی از املاک بنیاد مستضعفان دست سیاستمداران داد؛ چه اتفاقی افتاد و چپ و راست او را محکوم و مجبور به عذرخواهی کردند.
از اینرو، بهرغم شباهت به احمدینژاد شاید نتواند به اندازه او در این عرصه رقابت سیاسی، به درستی بازی کند.
نفر چهارم علیرضا زاکانی است. زاکانی دو بار سابقه رد صلاحیت در انتخابات ۹۲ و ۹۶ را دارد ولی گفته آن ردصلاحیتها به خاطر پرونده شکایت برادر رئیس جمهور قبلی بوده که از آن تبرئه شده و از این رو در انتخابات ۱۴۰۰ تایید شده است.
مشکل زاکانی ولی این است که اولا به اصطلاح نظامی یک تخریب چی است و بیشتر متمرکز روی جدالهای سلبی سیاسی است که ممکن است این موضوع در مناظرههای سال ۱۴۰۰ به چشم آمده باشد ولی حالا سه سال است از آن زمان گذشته و دیگر نقد دولتِ گذشته، عنصر رایسازی به حساب نمیآید. از سوی دیگر ماجراهای شهرداری، از اتفاقات خلازیر گرفته تا قرارداد چین و پارکهای قیطریه او را زیر علامت سوال برده است و چون اغلب این فشارها هم از سوی دیگر اصولگرایان وارد شده، مشخص است که در مورد او نیز اجماعی در میان اصولگرایان وجود ندارد.
اصلاحطلبان و اعتدالیون
گزینه اصلی برای جناح مقابل اصولگرایان که میتوان آن را اعتدالگرایان یا اصلاحطلبان دانست علی لاریجانی است. ردصلاحیت او در دور پیشین و انتقاداتی که از شورای نگهبان شد و رفتار متین او، سرمایهای در سطح حاکمیت برای او جمع کرد و به این ترتیب احتمال ردصلاحیت او در این دوره بسیار کم است. ماجرای اصلی این است که آیا اصلاح طلبان حاضر میشوند به صورت اجماعی از او که بالاخره در دوره ریاستش بر صداوسیما کم با جناح چپ مجادله نداشته حمایت کنند یا نه و آیا اگر اصلاح طلبان از او حمایت کنند بدنه آنها در انتخابات حاضر خواهند شد یا نه.
توضیح اینکه اصلاحطلبان در سال ۱۳۸۴ و در مشارکت ۶۲ درصدی آن انتخابات نزدیک به ۱۰ میلیون رای خالص داشتند (کروبی، معین و مهرعلیزاده) اما اگر همین مشارکت به۵۰ درصد کاهش پیدا کند، آنها ضرر بیشتری از اصولگرایان خواهند کرد چون احتمالا در آن ۱۲ درصد، حجم کثیری از افراد اصلاح طلب بوده و حجم کمی اصولگرا.
از سوی دیگر در انتخابات فعلی حدود ۶۲ میلیون نفر می توانند مشارکت کنند و در صورتی که ۵۰ درصد از آنها در انتخابات شرکت کنند، نفر برنده به حدود ۱۶ میلیون رای نیاز خواهد داشت که بعید است هیچ یک از کاندیداها بتوانند این میزان رای بیاورند. از این رو به احتمال بسیار قوی انتخابات به مرحله دوم کشیده خواهد شد.
حالا اگر لاریجانی بتواند به سلامت از مرحله اول عبور کند ممکن است بسیج بدنه منتقد در آن یک هفته با شرایطی دراماتیک و هیجانی امکانپذیرتر باشد ولی برای همین منظور هم لاریجانی به حدود ۷ تا ۱۰ میلیون رای نیاز دارد که باز هم به معنای لزوم اجماع اصلاحطلبان پشت سر اوست.
گزینه بعدی آنها محمدرضا عارف است. اولین مشکل عارف برای ثبت نام در انتخابات سن اوست. حسن روحانی پیرترین رئیس جمهور ایران هنگام شروع کارش بود و ۶۵ ساله. عارف حالا از روحانی ۱۳۹۲، هفت سال هم بیشتر دارد. مشکل دیگر او نداشتن کاریزمای لازم برای ریاست جمهوری است. او نوعی از آرامش و کار خفای سیاسی را دوست دارد که در هنگام ریاست فراکسیون امید در مجلس دهم هم اصلاحطلبان را به جنون رسانده بود.
دیگر گزینه برای اصلاحطلبان مسعود پزشکیان است. او هم مشکل سن عارف را البته به طور کمی خفیفتر دارد. در عین حال او سرمایه اجتماعی مناطق آذری نشین را با خود دارد و فردی جدی است و سخنور ماهری هم هست ولی اولا در آخرین باری که در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد، ثانیا تجربه مدیریت جامع مثل ریاست جمهوری را ندارد و از این رو برای برخی از مردم نیز ناشناخته است و ثالثا به دلیل شانس پایین، امکان کشاندن بدنه اجتماعی اصلاحطلب به پای صندوق رای برای او کم است.
گزینه آخر اصلاحطلبان که در مورد او این روزها زیاد حرف زده میشود سید محمد صدر است. صدر هم مشکل عارف را دارد و ۷۳ ساله است. ضمنا با وجود اینکه از سوی حاکمیت شناخته شده و مورد اعتماد است ولی مردم شناختی از او ندارند. این با وجود آن است که او از نظر نسبی هم از خانوادهای شناخته شده است (سید محمد صدر برادرزاده امام موسی صدر است). با این حال اجماع اصلاحطلبان پشت سر او، مخصوصا با توجه به اینکه صدر میتواند مباحثات را به مسایل دیپلماتیک بکشاند، شانس او را در انتخابات افزایش میدهد.
احمدینژادی ها
و در نهایت محمود احمدینژاد را داریم که دیگر نمیشود او را ذیل هیچ دستهای دستهبندی کرد. خیلی بعید است که احمدینژاد بتواند تایید شورای نگهبان را برای حضور در انتخابات بگیرد. در دو دوره قبلی که چنین نشده و این دوره نیز به نظر چنین نخواهد شد ولی اگر به احتمال یک درصد او تایید صلاحیت شود، آن طور که از نظرسنجیها میتوان فهمید شانس پیروزی او بالاست. در صورت تایید صلاحیت او همچنین انتخابات به یک انتخابات تاریخی از حیث رقابت تبدیل خواهد شد و مناظرههای او با مثلا علی لاریجانی یا محمدباقر قالیباف میتواند نوعی زلزله سیاسی در کشور ایجاد کند.
سایر نامزدها
در پایان بگوییم که علاوه بر ۱۱ نامی که نوشتیم میتوان نامهای دیگری را هم به عنوان سایر نامزدهایی که ممکن است در انتخابات ثبت نام کنند در نظر گرفت هر چند که به نظر میرسد جدیترین گزینههای ثبت نام، کاندیداتوری و نیز ریاست جمهوری آینده در میان آن ۱۱ فردی باشد که در این مطلب شرح مفصلی در مورد هر یک از آنها نوشتیم.
سایر نامزدهای اصولگرایان: محسن رضایی، امیرحسین قاضیزاده هاشمی، سعید محمد، حجت الله عبدالملکی
سایر نامزدهای اصلاحطلبان: عبدالناصر همتی، علی مطهری، محسن هاشمی، اسحق جهانگیری، علی اکبر صالحی، محمدجواد آذری جهرمی، سورنا ستاری