جنایت آتشین در قمارخانه
اگر قصد تو فقط تهدید بود چرا برای ترساندن آن خانم به جای بنزین در دبه آب نریختی؟
هفت صبح| آبان پارسال، در حالی که سوز سرمای پاییز با قدرت زیاد در یکی از محلههای شرق تهران میپیچید، شعلههای داغ و سوزان آتش از یک واحد مسکونی کوچک زبانه کشید.همزمان مرد جوانی به نام بهرام در حالی که سر تا پا در آتش میسوخت، عربدهکشان از داخل ساختمان بیرون دوید و فریاد کمکخواهیاش کوچه را پر کرد.
دقایقی بعد امدادگران اورژانس و آتشنشانی که در تماس همسایهها از ماجرا مطلع شده بودند، به محل حادثه رسیدند و بهرام فورا جهت انجام اقدامات درمانی لازم به بیمارستان منتقل شد.همزمان نیروهای آتشنشانی اقدام به اطفای حریق و پس از پایان عملیات، جسد سوخته زن ۳۹ سالهای به نام پریسا را از خانه خارج کردند.
کارشناسان آتشنشانی که از همان ابتدا احتمال میدادند این حریق به علت آتشافروزی عمدی رخ داده باشد، گزارش حادثه را در اختیار مأموران پلیس قرار دادند.به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و تحقیقات جهت روشن شدن راز ماجرا کلید خورد.
تحقیقات ابتدایی
در اولین تحقیقات مشخص شد محل وقوع حادثه، یک خانه تیمی بوده که تعدادی زن و مرد جوان هر روز با حضور در آنجا اقدام به استعمال مواد مخدر و قماربازی میکردند که همه آنها از خلافکاران باسابقه نیز بودند.در گام بعدی از تحقیقات جنایی، دوربین های مداربسته اطراف محل وقوع حادثه به دستور بازپرس جنایی بازبینی شدند.
در تصاویر به دست آمده از این دوربینها مشخص شد دقایقی قبل از شعلهور شدن شعلههای آتش، بهرام از همان خانه خارج شد و اقدام به کشیدن بنزین از باک موتورسیکلت خود کرد. سپس دوباره به داخل آپارتمان بازگشت و در عرض دقایق کوتاهی آتشسوزی رخ داد.مأموران جنایی با در دست داشتن این مستندات اقدام به بازجویی تنها مظنون پرونده یعنی بهرام کردند که با سوختگی شدید در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته بود.
اعتراف به قتل
بهرام در همان برخورد اولیه با تیم جنایی به ارتکاب جنایت مرگبار اعتراف کرد و گفت:«آن روز طبق روال خیلی وقتها در آن خانه که متعلق به یکی از دوستانم بود، جمع شده بودیم.من بادوست صمیمیام به نام فرهاد به آنجا رفته بودم و به جز من و فرهاد و پریسا و همچنین خود صاحبخانه، یک دختر و پسر دیگر هم آنجا بودند. من با پریسا جر و بحثم شد و فقط برای ترساندن او بنزین را از موتورم کشیدم و بالا بردم.وقتی آتش زبانه کشید بقیه دوستانم سریع از آنجا فرار کردند و آسیب ندیدند. من و پریسا به شدت دچار سوختگی شدیم اما قصد من کشتن پریسا نبود.»
با اعتراف متهم به قتل، انجام بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات در مرحله دادسرا، با صدور کیفرخواست رسیدگی به پرونده در شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران آغاز شد و بهرام به اتهام مباشرت در قتل عمدی پای میز محاکمه ایستاد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، مادر پریسا به عنوان تنها ولیدم پرونده تقاضای قصاص قاتل فرزندش را کرد. سپس بهرام پشت تریبون قرار گرفت و در دفاع از خودش جزئیات این حادثه را شرح داد:«از مدتها قبل فرهاد و پریسا با هم ارتباط دوستی داشتند و به واسطه همین ارتباط آنها پای پریسا به خانه تیمی باز شده بود و به آنجا رفت و آمد میکرد.
فرهاد دوست صمیمی من بود که در یک پرونده قضایی همجرم یکدیگر بودیم و فرهاد هنگام وقوع حادثه با رای باز از زندان آزاد شده بود، من هم باید جریمه پرداخت میکردم.هر دوی ما به خاطر همین پرونده به شدت تحت فشار بودیم و من از فرهاد خواسته بودم خودروی پژوی خود را به من قرض دهد تا بتوانم با آن کار کنم و مقداری از فشار مالیام حل شود.فرهاد هم قبول کرده بود و اغلب مواقع ماشینش دست من بود.»
متهم ادامه داد:«از طرفی پریسا یک لپتاپ به فرهاد قرض داده و این اواخر به خاطر آن با فرهاد اختلاف پیدا کرده بود و میگفت فرهاد لپتاپم را پس نمیدهد.چند روز قبل از حادثه که همگی کنار همدیگر بودیم، من ناگهان متوجه شدم سوئیچ خودروی فرهاد که دستم بود سرجایش نیست.کمی دنبال آن گشتم که یکدفعه پریسا گفت دنبال سوئیچ نگرد! من آن را برداشتم.» متهم ادامه داد:«پریسا با برداشتن سوئیچ در واقع به نوعی گروکشی کرده بود و میگفت تا زمانی که فرهاد لپتاپم را پس ندهد، من هم سوئیچ را نمیدهم.»
در این قسمت از دفاعیات متهم، صحبت به روز حادثه رسید و او گفت:«روز حادثه من و فرهاد با هم بیرون بودیم. فرهاد به من غرولند میکرد و میگفت به خاطر همدستی با تو رأی باز گرفتم حالا هم باعث شدی که سوییچ ماشینم دست پریسا افتاده و از ما گروکشی کند.در حال همین صحبت ها بودیم که به سمت یک کترینگ تهیه غذا رفتیم و ناهار خریدیم اما صاحب مغازه به ما گفت غذا را فقط به صورت بیرونبر به ما میدهد و جایی برای نشستن و غذا خوردن ندارد.
به همین خاطر غذاهایمان را گرفتیم و بیرون آمدیم و فرهاد پیشنهاد داد ناهار را به خانه همین دوستمان که پاتوق همیشگی ما بود ببریم و با هم بخوریم.ما آن روز اصلا نمیدانستیم پریسا هم آنجاست.به محض اینکه وارد خانه شدیم دیدیم که پریسا از اتاق بیرون آمد.دوباره سر صحبت درباره سوییچ باز شد و پریسا شروع به داد و بیداد و فحاشی کرد.گفت تا وقتی لپتاپ را ندهی خبری از سوییچ نیست.در این میان فرهاد سکوت کرده بود و با اینکه رفاقت اصلی بین او و پریسا بود اما جر و بحث بین پریسا با من بالا گرفت.
من عصبانی شده بودم و از روی خشم به پریسا گفتم یا سوییچ را میدهی یا تو را آتش میزنم. پریسا هم با پوزخند و بیتفاوتی به من گفت چنین جرئتی نداری و تحریکم کرد. خونم به جوش آمد و برای اینکه او را بترسانم پایین آمدم و از موتورم بنزین کشیدم.وقتی بالا برگشتم پریسا با دختر جوانی که در خانه بود، در حال قماربازی و کنار بخاری روشن نشسته بودند.
شیشه جلوی بخاری شکسته بود و شعله آن زیاد بود. دبه بنزین را بالای سر پریسا گرفتم و گفتم سوییچ را بیاور وگرنه بنزین را میپاشم. نمیدانم چه شد که چند قطره بنزین به شعله آتش بخاری پاشید و گر گرفت. من ترسیدم و دبه را رها کردم و آتش زبانه کشید. بچهها فریاد کشیدند و فرار کردند اما من که دیدم پریسا در آتش میسوزد سعی کردم نجاتش دهم و آتش را خاموش کنم که باعث شد خودم هم به شدت دچار سوختگی شوم.»
قاضی گفت:«اگر قصد تو فقط تهدید بود چرا برای ترساندن آن خانم به جای بنزین در دبه آب نریختی؟»
متهم گفت: «در آن لحظه اصلا چنین فکری به ذهنم نرسید.»
بهرام در مقام دفاع آخر گفت:«به هیچ وجه اتهام قتل عمدی را قبول ندارم چون قصد من کشتن پریسا نبود.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.