کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۶۳۵۲
تاریخ خبر:
اعتراف به قتل رفیق

خاکستر دوستی| اختلاف مالی میان دو دوست، به قتل و آتش ‌زدن جسد منجر شد

خاکستر دوستی| اختلاف مالی میان دو دوست، به قتل و آتش ‌زدن جسد منجر شد

وقتی جروبحث بالا گرفت انگار حال شهاب بد شد و یک قرص مخدر سفید از جیبش بیرون آورد و خورد

هفت صبح|  اوایل سال ۱۴۰۰ زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی گزارش مفقود شدن ناگهانی برادر جوان خود به نام شهاب را اعلام کرد. این زن که مستأصل و پریشان به نظر می‌رسید، در شرح گزارش خود گفت: «شهاب در رباط‌کریم تنها زندگی می‌کرد و من سعی می‌کردم هر روز سراغی از او بگیرم و حالش را بپرسم.

 

تا اینکه از یکی دو روز قبل تماس‌های من با برادرم بی‌پاسخ ماند. خیلی نگران شدم؛ چون او همیشه با اولین زنگ، تلفن همراهش را جواب می‌داد و هرگز امکان نداشت گوشی‌اش را خاموش کند. هر جایی که فکر می‌کردم شاید خبری از برادرم پیدا کنم سر زدم؛ اما متوجه شدم او حتی سرکار هم نرفته و دوستانش نیز از او بی‌خبر بودند. من حتی به بیمارستان‌ها هم سر زدم؛ اما انگار برادرم آب شده و در زمین فرورفته بود.» با این گزارش تلاش برای یافتن ردی از شهاب در دستور کار کارآگاهان پلیس قرار گرفت.

 

 بازداشت یک مظنون

 بررسی‌های ابتدایی انجام شد و با دستور بازپرس، پرینت تماس‌های شهاب در اختیار پلیس قرار گرفت. مطابق پرینت استخراج شده، آخرین تماس شهاب با یکی از دوستانش به نام حامد برقرار شده بود. به‌این ‌ترتیب حامد به‌عنوان تنها مظنون پرونده تحت تحقیقات قرار گرفت و در ابتدا سعی کرد با داستان‌سرایی از بیان حقیقت طفره برود.

 

او ادعا می‌کرد که هیچ اطلاعی از سرنوشت شهاب ندارد و روز آخر با او ملاقات کوتاهی داشته و بعد هم نمی‌داند ‌‌کجا رفته و چه اتفاقی برایش افتاده است.  اما ضدونقیض‌گویی‌های حامد و به‌دست ‌آمدن ادله‌ای مبنی بر کذب بودن حرف‌هایش سبب شد ظن مأموران بیش از قبل نسبت به او برانگیخته شود. در ادامه تحقیقات جهت رازگشایی از ماجرا وارد فاز تخصصی شد.

   

اعتراف به قتل رفیق

 حامد زمانی که در برابر بازجویی‌های فنی و تخصصی قرار گرفت، راه فراری از حقیقت مقابل خود ندید و به ‌ناچار به جنایت اعتراف کرد. او گفت: «از مدتی قبل با شهاب اختلاف حساب داشتم و به‌خاطر همین موضوع بارها با یکدیگر بحث‌مان شده بود. شهاب حساب‌وکتاب من را قبول نمی‌کرد و مبلغ دقیق بدهکاری‌اش را نمی‌پذیرفت. من بارها با هر زبانی که بلد بودم برای او توضیح می‌دادم؛ اما مرغ او یک پا داشت و زیر بار نمی‌رفت.»

 

 حامد در مورد روز حادثه گفت: «آن روز با شهاب قرار گذاشتم و گفتم بیا برای آخرین بار سنگ‌های‌مان را از هم وابکنیم تا این مسئله برای همیشه حل شود. او هم قبول کرد و سر قرار با من آمد. با هم سوار ماشین من بودیم و وقتی جروبحث بالا گرفت انگار حال شهاب بد شد. او یک قرص مخدر سفید از جیبش بیرون آورد و خورد.

 

یک‌دفعه بی‌حال شد و گردنش افتاد. من خیلی ترسیدم و ماشین را کنار زدم. بعد پیاده شدم و در را باز کردم و بالای سر شهاب خم شدم. همان جا بود که متوجه شدم شهاب نفس نمی‌کشد. خیلی وحشت کرده بودم و فکر کردم اگر خانواده‌اش متوجه شوند در کنار من بوده و فوت کرده؛ من را مقصر دانسته و خونش گردنم می‌افتد. مستأصل بودم و از شدت اضطراب نمی‌دانستم چه کنم؛ برای همین تصمیم گرفتم ‌جسدش را در جای خلوتی رها کنم.»

 

 کشف بقایای جسد

 با اطلاعاتی که حامد در اختیار مأموران پلیس قرارداد، اقدامات لازم برای کشف جسد آغاز شد. حامد گفته بود ‌ جسد را در بیابان‌های حاشیه رباط‌کریم از ماشینش بیرون انداخته ‌ اما در آدرسی که او داد جز تکه‌هایی از استخوان‌های به‌جا مانده از جسد چیز دیگری کشف نشد. بقایای جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل ‌و در گزارش پزشکان مشخص شد که جسد شهاب به آتش کشیده شده بود.

 

 بنابراین بار دیگر حامد تحت بازجویی قرار گرفت و ابعاد پنهان دیگری از جنایت فاش شد. حامد در بازجویی جدید گفت: «وقتی شهاب قرص را خورد و به کام مرگ فرورفت، برای اینکه پای من در ماجرای مرگش باز نشود، تصمیم گرفتم جسدش را نابود کنم. برای همین در حاشیه جاده جسد را در جای خلوتی از ماشین بیرون کشیدم و آتش زدم. بعد هم جسد سوخته را دفن کردم.»

 

   تقاضای اعسار

 با روشن ‌شدن ابعاد پنهان ماجرا و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد؛ اما پیش از فرارسیدن موعد محاکمه حامد موفق شد رضایت اولیای دم را جلب کند. به‌این‌ترتیب متهم تنها به لحاظ جنبه عمومی جرم از خود دفاع کرد‌ و با رای دادگاه به ۵ سال حبس و پرداخت یک‌دهم دیه مرد مسلمان به صندوق دادگستری به جرم جنایت بر میت محکوم شد. 

 

درحالی‌که محکومیت حبس متهم رو به‌پایان است، او با اعلام ناتوانی در پرداخت دیه به صندوق دادگستری، تقاضا کرد با اعسار او موافقت شود.ژ  او در دادگاه در شرح دادخواست اعسار خود گفت: «چهار سال است که به‌خاطر یک ندانم‌کاری به زندان افتاده‌ام و در این مدت کارم را از دست دادم. اندوخته‌ای ندارم تا از پس پرداخت این مبلغ برآیم.»  قضات دادگاه برای بررسی تقاضای متهم وارد شور شدند.

 

تازه‌ترین تحولاتحوادثرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۶۳۵۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر