جنایت به خاطر برق طلا

متهم در دادگاه محاکمه شد و سعی کرد از بیان انگیزه جمایت طفره رود
هفت صبح| 23 اردیبهشت ماه سال 1403 مرد میانسالی در تماس با مرکز فورست های پلیس 110 خبر از قتل هولناک مادر خود داد و به این ترتیب بلافاصله ماموران کلانتری 132 نبرد در محل وقوع جنایت واقع در منزل مسکونی زن سالخورده به نام زهرا حاضر شدند.
پسر زهرا 70 ساله در اظهارات ابتدایی خود به ماموران گفت:«چند سال قبل پدر ما به رحمت خدا رفت و از آن روز به بعد هر روز من و خواهر و برادرم به مادرمان سر می زدیم یا سراغی از او می گرفتیم.تا اینکه وقتی با تماس های بی پاسخ با مادرم مواجه شدم به شدت نگران او شدم و همین سبب شد که کارم را رها کرده و به خانه اش آمدم که با جسد غرق در خون او که در هال خانه افتاده بود مواجه شدم.»
تحقیقات ابتدایی
در نخستین تحقیقات ابتدایی مشخص شد که النگوهای دست مقتول پس از جنایت به سرقت رفته بود.خانواده زهرا تائید کردند که او همیشه شش النگو در دست داشت ولی پس از جنایت خبری از النگوهای او نبود.همچنین شواهد نشان می داد که زهرا هنگام وقوع جنایت بی حجاب بوده و با توجه به اینکه او زنی مقید به عقاید اسلامی بود، فرضیه وقوع جنایت به دست فردیکه محرم او بوده یا یک زن بوده قوت گرفت.
از سویی برای ماموران جنایی شکی باقی نمانده بود که عامل جنایت با زهرا آشنا بوده چون آثار شکستگی در یا تخریب قفل دیده نمی شد.ماموران پلیس و تیم جنایی با در دست داشتن این فرضیه ها تحقیقات گسترده خود را برای رازگشایی از جنایت آغاز کردند و در اولین قدم از تحقیقات دوربین های مداربسته اطراف خانه زهرا مورد بازبینی قرار گرفتند.
سرنخ
در تصویر به دست آمده از یک دوربین نصب شده در نزدیکی محل وقوع جنایت تصویر زن جوانی به دست آمد که کیسه زباله ای در دست داشت اما به طرز مشکوکی آن را در نزدیکی خانه خودشان در سطل نینداخت.این دختر کیسه زباله در دو کوچه بالاتر از خانه شان در یک سطل طباله دورتر رها کرد و سپس به خانه شان برگشت.
در ادامه مشخص شد که دختر جوان به نام مبینا 38 ساله، همسایه مقتول است و همین کافی بود که او به عنوان یکی از مظنونین پرونده بازداشت شود.بازجویی ها از مبینا آغاز شد و او در ابتدا سعی کرد از بیان حقیقت طفره برود و ادعا کرد:«مدتی قبل همسایه ها به من و مادرم که با هم زندگی می کنیم اعتراض کرده و گفته بودند زباله هایتان را جلوی ساختمان نگذارید.به همین دلیل هم بود که من کیسه زباله را به دو تا کوچه بالاتر منتقل کردم اما این کار من اصلا دلیل دیگری نداشت.»
رسیدگی به این ادعا در حالی بود که تحقیقات از همسایه ها نشان می داد تا به حال کسی نسبت به مبینا و مادرش بابت محل قرار دادن زباله اعتراضی نکرده است.همین کافی بود که نوک پیکان اتهام بیش از قبل به سمت مبینا بچرخد و بازجویی تخصصی از او ادامه پیدا کرد تا بالاخره لب به اعتراف گشود.
اعتراف به قتل
مبینا وقتی خودش را در بن بست اطلاعاتی گرفتار دید در اعتراف به قتل گفت:«زهرا همسایه ما بود و با هم معاشرت داشتیم.روز حادثه داشتم از مقابل آپارتمان او رد می شدم و کمی ناخوش بودم که او در را باز کرد و با هم سلام و احوالپرسی کردیم.به او گفتم که حالم خوب نیست و او گفت اتفاقا من هم کمی ناخوشم و از من خواست به خانه اش بروم و او را ماساژ دهم که من قبول کردم.وقتی وارد خانه اش شدم به من دو قرص داد و گفت این ها را بخور که حالت بهتر شود و من خوردم.
اما وقتی آن ها را خوردم سرم گیج رفت و خیال کردم مقتول قصد دارد من را بکشد برای همین چاقوی آشپزخانه اش را برداشتم که از خودم دفاع کنم و دیگر متوجه نشدم که چه شد.بعد هم برای اینکه گرفتار نشوم چاقو را به همراه زباله ها به دو کوچه بالاتر از خانه مان انداختم.»با اعتراف متهم به قتل و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم برای دفاع از خود پای میز محاکمه رفت.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی فرزندان مقتول به عنوان اولیای دم تقاضای قصاص متهم را کردند و سپس نوبت به مبینا رسید که برای دفاع از خود در جایگاه دفاع حاضر شود. متهم گفت:«وقتی متهم دراز کشید که او را ماساژ دهم چاقویی بالای سرش بود.در آن لحظه من گیج بودم و به خاطر قرصی که مقتول به من داده بود همه را تار می دیدم انگار در مه یا گرد و غبار بودم.یکدفعه مقتول چاقوی بالای سرش را برداشت و دستش را بالا برد.من خیلی ترسیدم و گمان می کردم با آن چاقو به من ضربه خواهد زد.برای همین چاقو را از دستش کشیدم و با آن یک ضربه به پهلویش زدم.»
قاضی گفت:«اما پزشکی قانونی تعداد ضربات را شش ضربه گزارش کرده است.»
متهم گفت:«من در آن لحظات خیلی گیج بودم و به خاطر مصرف قرص اصلا یادم نمی آید که چند ضربه زدم.«
قاضی گفت:«بعد از قتل شش النگوی مقتول را سرقت کردیکه این نشان می دهد انگیزه تو از جنایت سرقت بوده است.»
متهم پاسخ داد:«من النگوها را بردم که وانمود کنم این قتل کار یک دزد بوده است.اما النگوها را با چاقو در سطل زباله انداختم.«
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم با توجه به وجود نواقصی در مراحل تحقیقات پرونده را به دادسرا ارجاع دادند.در ابتدای تحقیقات فردی به عنووان همدست مبینا بازداشت شده بود اما قرار منع نعقیب برای او صادر شد که دادگاه تحقیقات در مورد نقش این فرد در جنایت را کافی ندانست.
بعد از تکمیل نهایی پرونده از سوی دادسرا متهم مجددا محاکمه خواهد شد.