سهمالارث سمی | افشای جزئیات جنایت باند عمو برای قتل برادرزاده با استفاده از سم مار افعی

دوربینها لحظه تزریق سم مار را ضبط کردند و مدارک مهمی در اختیار پلیس قرار دادند
هفت صبح| شهریور سال 1403 یکی از عجیبترین سناریوهای جنایی در تاریخ حوادث ایران در خیابان سپهبد قرنی تهران رقم خورد.در جریان این جنایت مرد جوانی به نام محمد سی ساله به طرز مرموزی به کام مرگ فرو رفت و در حالی که خانواده او به خاطر مرگ مشکوک او اعلام شکایت کرده بودند، تحقیقات تیم جنایی برای رازگشایی از ماجرا آغاز شد.
ماجرا از این قرار بود که محمد هیچ بیماری زمینهای و ناراحتی نداشت. او ورزشکار بود و از آنجا که زاده خانوادهای با اصل و نسب و ثروتمند بود؛ خودش نیز به همراه پدر و برادرش در لالهزار کار میکرد. پدر و عموی محمد هر دو از کسبه سرشناس و پولدار لالهزار و منوچهری بودند.
او مثل هر روز مشغول کار و فعالیت بود و اینکه ناگهان حالش بد شده و در مدت زمان بسیار کوتاهی وخامت حالش به حدی بد شد که او را به کام مرگ کشاند؛ برای خانوادهاش شوک بزرگی بود و نمیتوانستند باور کنند که محمد به مرگ طبیعی و بر اثر بیماری جان باخته باشد.
تحقیقات جنایی
در اولین تحقیقات جنایی مشخص شد که محمد ساعتی قبل از انتقال به بیمارستان به خانه یکی از دوستان خود رفته بود که قرار بود با او یک کافه راهاندازی کنند و آن روز میخواستند در این مورد مذاکره کنند. اما ساعتی بعد از رسیدن محمد به آن خانه؛ او دچار ضعف و حالت تهوع میشود و در عین حال به دوستش میگوید که چیزی شبیه جای گزیدگی یک حشره روی کمرش میسوزد که آثار قرمزی و التهاب هم روی بدنش مشخص بود.
با وخیم شدن حال محمد دوستش او را به بیمارستان رساند و محمد در اولین شرح حال خود در سوال و جوابهایی که پرستاران از او میپرسیدند گفت هیچ اتفاق خاصی برایش نیفتاده است. پرستار از او پرسید تصادف نکرده بودی که محمد گفت نه فقط امروز غروب در حالی که با موتور در مسیر خانه دوستم بودم راکب یک موتورسیکلت دیگر به من تنه زد اما شدت ضربه وارد شده به حدی کم بود که حتی زمین هم نخوردم. کادر درمان تلاش خود را برای بهبود بخشیدن به حال جسمی محمد آغاز کردند اما او تنها 4 ساعت بعد به کام مرگ فرو رفت.
گزارش پزشکی قانونی
به این ترتیب جسد با دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد و نتیجه سم شناسی آزمایشات پزشکی قانونی حکایت از مرگ محمد به دلیل تزریق سم مار افعی پلنگی داشت.آزمایشات نشان میداد این سم روی کمر مقتول تزریق شده بود و به این ترتیب تلاش برای یافتن ردی از عامل جنایت دردستور کار جنایی قرار گرفت.
در اولین قدم دوربینهای مداربسته مسیری که محمد از آن عبور کرده بود بررسی شده و فیلم لحظه تزریق سم در یکی از آنها ضبط شده بود. در این فیلم دیده میشد که موتورسواری با دو سرنشین به محمد نزدیک شد و به شیوه فیلم پوست شیر سرنگ حاوی سم رقیق شده با آب مقطر را در چشم بر هم زدنی به کمر او تزریق کرده و از محل دور شد.
دستگیری متهمان
در حالی که تحقیقات تیم جنایی برای یافتن ردی از راکبان موتورسیکلت ادامه داشت پلیس شیراز به مرد موتورسواری که در یک خیابان پرسه میزد مظنون شده و او را بازداشت کردند. سپس در گوشی او پیامهایی مشاهده کردند که نشان میداد از سوی کسی برای قتل یک فرد شیرازی اجیر شده و در حال چیدن نقشهای برای قتل با سم مار بوده است.
در همین حین مشخص شد این فرد که یک آتشنشان اخراجی است، ترکنشین همان موتورسیکلتی است که چند روز قبل به محمد سم تزریق کرده بود که این فرد شناسایی و دستگیر شد.متهم در برخورد ابتدایی با ماموران اقرار کرد که از سوی مردی به نام چنگیز برای قتل محمد اجیر شده بود و او میخواست با همان روش یعنی تزریق کردن سم مار افعی پلنگی فرد دیگری را نیز در شیراز به قتل برساند اما پیش از آنکه موفق به ارتکاب قتلهای سریالی با شیوه مشابه شود توسط ماموران پلیس دستگیر شد.
با اعترافات متهم مشخص شد که چنگیز نام عموی محمد است که سناریوی انتقام خونین از برادرزاده خود را به خاطر اختلاف ملکی چهل میلیاردی طراحی و اجرا کرده بود.چنگیز برای این کار از مباشر خود به نام کاوه نیز کمک گرفته بود و کاوه مرد آتشنشان یعنی سامان 23 ساله را به چنگیز معرفی کرده بود.
آنها همچنین به یک نوازنده خیابانی یک گوشی آیفون داده بودند تا در ازای دریافت آن مقابل پاساژ محل کار محمد بنشیند و سنتور بنوازد و هر زمان محمد رفت و آمد داشت آمار او را به آنها اعلام کند. روز حادثه هم با آمار آقای نوازنده خیابانی متوجه زمان خروج او از پاساژ شده و او را در خیابان تعقیب کرده و نقشهشان را عملی کردند.همچنین سامان اعتراف کرد که برای گرفتن سم مار و تزریق آن به بدن محمد دو هزار دلار از چنگیز پول دریافت کرده است.
این متهم در ادامه گفت: «عموی محمد بهخاطر یک ملک 40میلیاردی با محمد و پدرش اختلاف مالی داشت. او میگفت مدتی قبل در جریان جر و بحث با محمد بهخاطر این ملک؛ محمد یک سیلی به او زده که همین سبب شده از او کینه بهدل بگیرد و نقشه قتل او را بکشد.»به این ترتیب چنگیز به اتهام تسهیلگری در قتل بازداشت شد و همچنین مشخص شد که کاوه به ترکیه فرار کرده است که پلیس اینترپل برای او اعلان قرمز داد.
در حالی که تلاش برای دستگیری کاوه ادامه داشت او در مرز پاوه در حالی که قصد ورود غیرقانونی به کشور را داشت دستگیر شد. متهم بعد از دستگیری گفت:«وقتی فهمیدم که نقشه انتقام از محمد لو رفته از ترکیه به عراق فرار کردم تا مخفیگاهم شناسایی نشود اما آنجا فهمیدم پلیس اینترپل برای من اعلان قرمز داده و ممکن بود به زندان عراق بیفتم و شکنجه شوم برای همین غیرقانونی وارد کشور شدم.»با تکمیل تحقیقات در پرونده، محاکمه متهمان در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ادامه پیدا کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی مادر و پدر محمد به عنوان اولیای دم پرونده تقاضای قصاص قاتل فرزندشان را کردند. سپس مادر محمد خطاب به چنگیز گفت:«عامل اصلی مرگ فرزندم تو هستی! تو به خاطر اختلاف با برادرت بچه من را از بین بردی.حتی ساعتی قبل از مرگ محمد که به بیمارستان آمدی به تو گفتم این ماجرا زیر سر توست و بالاخره زهر خودت را به ما ریختی.»
در ادامه نوبت به سامان رسید که به عنوان متهم ردیف اول از خود دفاع کند و گفت:«مدتی قبل از حادثه در خانه یکی از دوستانم در همدان با کاوه آشنا شده بودم تا اینکه او با من تماس گرفت و گفت میخواهد کمکش کنم تا فردی را گوشمالی دهند. من به او گفتم پیشنهاد من این است که او را با سم مار مسموم کنیم و چند روز بعد حالش خوب میشود. برای همین یک مار افعی پلنگی خریدم و زهر آن را گرفتم و دو سه روزی در یخچال نگهداری کردم تا زمان اجرای نقشه برسد.
بعد قرار شد با کمک کاوه سوار موتور شده و سم رقیق شده با آب نمک را با سوزن انسولین به محمد تزریق کنیم. وقتی در چهارراه سم را به محمد زدم گمان میکردم اصلا وارد بدنش نشده باشد چون سر سوزن کج شد و موفق هم نشدم کاملا تزریق کنم. بعد از حادثه خطم را عوض کردم و چند روزی به شمال رفتم تا ردیابی نشوم. در آن روزها هر روز چند گنجشک میگرفتم و به مار میدادم تا بخورد اما آن را در طبیعت رها نکردم که به کسی آسیب نزند اما هر جایی میرفتم مار را با خودم میبردم.
بالاخره گوشیام را روشن کردم و کاوه به من زنگ زد و با عصبانیت گفت چه غلطی کردی قرار بود فقط محمد را مسموم کنیم اما او را کشتی! تازه آنجا بود که فهمیدم محمد فوت کرده. من خیلی به مارها و طبیعت علاقه دارم و مطالعه زیادی کرده بودم فکر نمیکردم این اتفاق بیفتد.اگر هم قبول کردم که به چنگیز کمک کنم به خاطر این بود که مادرم بیمار بود و برای تهیه پول داروهایش به شدت به پول نیاز داشتم.»
سپس نوبت به کاوه رسید که از خود دفاع کند و گفت:«من در رشته زیبایی اندام قهرمانی جهان دارم و در روسیه جایزه بردهام. پیش از این ماساژور بودم و در کار خودم خیلی حرفهای بودم و درآمد خوبی هم داشتم. تا اینکه یک روز چنگیز به عنوان مشتری به من مراجعه کرد. او خیلی خوش زبان بود و به من گفت به عنوان مباشر به فردی شبیه من نیاز دارد.از همان موقع با او همکار شدم و در کارهای صرافیاش کمکش میکردم.
او یک خانه در قیطریه هم در اختیار من گذاشت تا اینکه گفت میخواهد برادرزادهاش را گوشمالی دهد و من سامان را به او معرفی کردم.این اواخر سامان در مغازه میخوابید و مستقیما با خود چنگیز در ارتباط بود.من در جریان جزئیات نقشه آنها نبودم و فقط میدانستم میخواهند محمد را گوشمالی دهند. تا اینکه روز بعد از حادثه وقتی به صرافی رفتم دیدم که چنگیز داشت توی سر خودش میزد و خیلی مضطرب بود.
میگفت حالا از این به بعد دخترم بدبخت میشود چون پدرش مرتکب قتل شده است. بعد از این اتفاق از ترس به ترکیه رفتم اما وکلای چنگیز به من گفتند که تو برگرد و سرکردگی این نقشه را بر عهده بگیر در ازای آن خانه قیطریه به نامت میشود و هزینه وکیل برای خلاصی از اتهام و همچنین یک میلیارد پول نقد به تو میدهیم.من وویس این پیشنهاد را هم در اختیار بازپرس گذاشتم و ضمیمه پرونده شده است.»
سپس وکیل متهم ردیف اول در دفاع از او گفت:«مسمومیت با سم مار کشنده نیست و در این حادثه قصور کادر درمان باید رسیدگی شود.» در حالی که در این جلسه مهلت اخذ دفاعیات چنگیز پیدا نشد ادامه رسیدگی به روز بعد موکول شد.