سرقت راز مهم پزشکی | سرقت گوشی پزشک ایرانی با اطلاعات فوقحساس

با کمک پلیس آلمان، گوشی دزدیدهشده با سیمکارت آلمانی ردیابی شد و سارقان سریالی دستگیر شدند
هفت صبح| رسیدگی به شکایتهای سریالی شهروندان تهرانی با موضوع گوشی قاپی همراه تهدید با سلاح سرد از اواسط سال 1402 در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت.در این پرونده دختر 20 سالهای به عنوان یکی از اولین افرادی که ثبت شکایت انجام داد در شرح ماجرا گفت:
«من هر روز از خانهمان واقع در محله پیروزی به محل کارم در صادقیه میروم. روز حادثه ساعت هشت و نیم صبح بود که با دوستم در نزدیکی شرکت قرار گذاشته بودم که دیدم یک موتورسیکلت با دو سرنشین در حال خلاف راندن در خیابان هستند. آنها با سرعت به سمت من آمدند و تا به خودم بجنبم یکی از آنها چاقو کشید و در چشم بر هم زدنی با تهدید گوشیام را از دستم کشید. دوستم نیز از فاصله دورتر شاهد این صحنه بود. از آن روز به حدی ترسیدهام که دیگر سر کار نرفتم.»
دزدی از آقای دکتر
در حالی که به شمار شکایتها اضافه میشود پزشک جوانی با مراجعه به پلیس خبر از ربوده شدن گوشی خود داد و گفت: «من صاحب یک شرکت داده بنیان هستم و در حال تولید لوازم ضروری پزشکی هستیم. برای این کار اطلاعات خیلی مهم و محرمانهای در گوشی تلفن همراهم داشتم اما صبح امروز دو موتورسوار به سمتم حمله کرده و با مجروح کردن من با چاقو گوشی آیفونم را ربودند.»
در حالی که تلاش ماموران پلیس ایران برای ردیابی سارقان ادامه داشت، مالباخته به دلیل اهمیت حیاتی اطلاعات گوشیاش از طریق دوستان خود در کشور آلمان اقدام به ردیابی گوشی خود کرد. با توجه به اینکه آقای دکتر روی گوشی ربوده شده یک سیمکارت آلمانی داشت بالاخره با تلاش پلیس آلمان متهمان ردیابی شدند. باند شش نفره سارقان بعد از شناسایی در مخفیگاهشان به دام افتادند.
در دادگاه
با طی روال قانونی در پرونده متهمان در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفتند. در این جلسه تعدادی از شاکیان نیز حضور داشتند و یک به یک شکایت خود را مطرح کردند. پزشک جوان که با تلاش او دست باند رو شده بود در طرح شکایت خود در برابر قضات گفت:«روز حادثه در خیابان سعادتآباد دو نفر از اعضای این باند با چاقو به سمتم حمله کرده و به زانو و کتفم چاقو زدند که همین باعث شده دستم دچار آسیب جدی شده تا حدی که نمیتوانم دستم را زیاد بالا بیاورم. در این حادثه شانهام هم شکست.»
شاکی ادامه داد:«سارقان میخواستند گوشی من را بگیرند و چون من مقاومت کردم به من ضرباتی وارد کردند.دلیل مقاومت من اطلاعات مهمی بود که روی حافظه گوشیام ذخیره کرده بودم که اگر از دست نمیرفت منجر به تحول بزرگی در پزشکی میشد. من برای اینکه سارقان از ربودن گوشیام منصرف شوند به آنها گفتم ساعت گرانقیمتم را ببرید و هر چقدر پول بخواهید به شما میدهم اما آنها گوشی را بردند. بعد از دستگیریشان هم متوجه شدیم حافظه گوشی را برداشتهاند.
مهندس امنیت ما در یکی از شرکتهای اروپایی میگفت خارج کردن حافظه این گوشی یک کار فوق حرفهای بوده که به جز خود شرکت آیفون فقط افراد حرفهای از پس آن برمیآمدند. ما میخواستیم اطلاعات را بار دیگر از شرکت آمریکایی که آن را در اختیار ما قرار داده بود بگیریم اما مهندسان آن شرکت گفتند از دادن اطلاعات به ما پشیمان شده بودند و حالا خوشحال هستند که این اطلاعات را از دست دادهایم!
متهمان زیر بار خارج کردن حافظه گوشی نمیروند اما من مطمئنم سردسته باند که نیاز مالی هم ندارد به عمد این کار را کرده و میدانسته آن اطلاعات چقدر اهمیت دارد. دو موتورسوار که سارقان دله دزد سادهای هستند در جریان اهمیت ماجرا نبودند. من به آنها گفتم پول میدهم دیپلم بگیرید و به شما کار میدهم که تا آخر عمر شرافتمندانه زندگی کنید اما باز هم قبول نکردند.
چند روز بعد از حادثه نیز فردی که مالخر این پرونده است با من تماس گرفت و گفت در قبال دریافت پول گوشی را پس میدهد اما بعدا دیگر خبری از او نشد.» در این قسمت از دادگاه متهمان در برابر شکایت شاکی از خود دفاع کردند. یکی از سارقان که روز حادثه سوار موتور بود گفت:«این آقا دروغ میگوید و ما با چاقو او را مجروح نکردیم.» اما این متهم بلافاصله حرف خود را تغییر داده و گفت:«دروغ گفتم ما به او ضربه زدیم.حافظه گوشی را هم سردسته باند خارج کرد و ما اصلا در جریان اهمیت آن نبودیم.»
سپس مالخر پرونده گفت:«من نمیدانستم که این گوشی سرقتی است اما وقتی فهمیدم میخواستم آن را به صاحبش پس بدم اما بعد پشیمان شدم چون میترسیدم که برایم دردسر درست شود.» در ادامه سردسته باند گفت:«من این اتهامات را قبول ندارم. در زمان حادثه چاقو خورده بود و حالم اینقدر بد بود که توانایی صحبت کردن هم نداشتم.»
شکایتهای دیگر
در ادامه این جلسه یکی دیگر از شاکیان در جلسه دادگاه گفت:«روز حادثه برخلاف همیشه ماشین نداشتم. سارقان من را خفت کرده و چاقو را روی شاهرگم گذاشتند و گفتند اگر گوشی را ندهی همین جا تو را میکشیم. از آن روز به حدی ترسیدهام که دچار بیماری اضطراب فراگیر شدهام و برای دفاع از خودم چاقو حمل میکنم.»
شاکی دیگری گفت:«این افراد با من یک تصادف ساختگی ترتیب دادند و وقتی از ماشینم پیاده شدم چاقو کشیدند و با تهدید گوشی من را گرفتند بعد هم مجبورم کردند سه میلیون تومان برای یک کارت پول بزنم.» متهم در برابر این شکایت گفت:«این مرد دروغ میگوید. او واقعا با من تصادف کرد و سه میلیون تومان را هم بابت خسارت سپر موتورم به من داد.»
قاضی گفت:«پس چرا برای دریافت خسارت شماره کارت خودت را ندادی؟» متهم گفت:«دوستم کنارم بود و شماره کارت او را دادم.» یکی دیگر از شاکیان گفت:«روز سرقت من و دو نفر دیگر از دوستانم در ایستگاه اتوبوس پیروزی بودیم که دو نفر موتورسوار به من نزدیک شدند.
یکی ازآنها سرم فریاد زد و گفت چرا به من فحش دادی؟گفتم اشتباه گرفتی من به کسی فحاشی نکردهام.یکدفعه قمه کشید و با پشت آن داشت به من ضربه میزد. بعد تیزی قمه را روی گردنم گذاشت و گفت به جان مادرم میزنم. برای همین مقاومت نکردم و گوشیام را دادم. او با تهدید گوشی دوستم را هم گرفت. دوست دیگرم گوشیاش را روی چمنها انداخت و سارقان فرار کردند.»