کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۸۱۶
تاریخ خبر:

کارمندان سینما

کارمندان سینما

یادداشت مهدی افخمی در باشگاه مشتزنی با موضوع: حیف‌شدگان

روزنامه هفت صبح| آواز در مه که پخش می‌شد من می‌نشستم پای تلویزیون و بازی خسرو شکیبایی را می‌دیدم. نصف موهای یک طرف  سر شکیبایی سفید بود و ... هم که از سر و رویش می‌بارید و تبدیل به یک جانباز خوب شیمیایی شده بود که از قضا شاعر بود و آن فضای پر از سبزی و مه که برای من کویرنشین مسحور کننده بود. اما  خبری از داستان نبود و همه چیز اسلوموشن برگزار می‌شد.

 

کارگردانی که بعد از ساختن دو سریال در تلویزیون کمتر  اسمش را شنیدم و توانایی‌اش را شاید بهتر در تصویربرداری از فضای بکر و مه گرفته شمال دانست و البته مدیرانی که به او اعتماد کردند و بازیگرانی چون شکیبایی و مشایخی برایش بازی کردند. به هرحال لیالستانی با آن استعداد غریبش  در جریان سیال ذهنی که خودش مدعی بود دو تا سریال ساخت و بعد در افق محو شد.

 

شاید  همه سریال را از آن عظیم جوانروح مدیر فیلمبرداری ببینیم بهتر باشد. از حیف شده و تلف شده‌های دیگر  فرزاد موتمن بود که دل خیلی‌ها را با شب‌های روشن برد و هنوز که هنوز است نامه خواندن استاد ادبیات روی ویدئوهای پربازدید اینستا قرار می‌گیرد اما روندش را که بررسی می‌کنیم می‌بینیم آن چیزی نبود که همه انتظار داشتند.

 

آخرین بار که اسم موتمن را به عنوان کارگردان شنیدم فیلم پوپک و مش ماشالله بود. از آن به بعد آقای کارگردان فیلم‌های زیاد ساخته است اما هیچکدام حتی به مرزهای شب‌های روشن نزدیک نشدند و افق او را فرا گفت. سعید ابراهیمی‌فر هم با ساختن فیلم نار و نی از آنها بود که نوید یک کارگردان حسابی را می‌داد که در جشنواره فجر 67 جایزه ویژه هیات داوران را برای فیلم اول گرفت .

 

عکاسی که در حال و هوای عارفانه خود غرق می‌شود. ابراهیمی‌فر ایده فیلم را بعد از ملاقات با ساموئل خاچیکیان در دوران پیری می‌گیرد اما بعدش به جز بازی‌اش در ماهی و گربه، چیز دندان گیری از او در سینما نمی‌بینیم. دو فیلم تک درخت‌ها و مواجهه را کارگردانی می‌کند اما خبری دیگر از او نمی‌شنویم. علی قربان‌زاده هم با حضور در فیلم سیاوش سامان مقدم  در کنار هدیه تهرانی قرار گرفت و یک شبه شهرتی به هم زد.

 

بعد در داستان یک شهر اصغر فرهادی حسابی درخشید. آخرین تصویری که از او توی ذهنم دارم بازی در فیلم میلیونر میامی است و نقش کوتاه یک روحانی در نهنگ عنبر2. از آن پس خبری از او نیست و در افق محو شده است. کمند امیرسلیمانی هم از آن بازیگرانی بود که شبیه شهابی آمد و رفت و یک گوشه نشست و ماست خودش را خورد.

 

ابتدا او را در  سریال پدرسالار در نقش عروس کوچک اسدالله که محمدعلی کشاورز آن را بازی کرد دیدیم و چند سال بعد نقش یک دختر روستایی در همسایه‌های محمدحسین لطیفی  و بعد با اینکه هست و همه جا می‌توانی ببینیش اما ستاره‌اش ندرخشیدن گرفته است و خاموش شده است. 

 

بعضی‌ها هم اینطوری هستند شبیه یک تکه فسفر که سریع می‌سوزند و نور خیره کننده‌ای تولید می‌کنند و بعد چیزی برای عرضه ندارند و به جمعی می‌پیوندند که همیشه بوده‌اند و هستند و خودشان هم انگار گله‌ای ندارند و با همین گوشه و کنار بودن راحت‌ترند. بالاخره هر جایی چندتایی کارمند می‌خواهد که صحنه را پر کنند. سینما هم از این قاعده مستثنا نیست.

 

کدخبر: ۵۵۴۸۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر