کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۵۶۰
تاریخ خبر:

هیچ گردآفریدی برایم شله‌‌زرد نپخت

هیچ گردآفریدی برایم شله‌‌زرد نپخت

یادداشت ابراهیم افشار در باشگاه مشتزنی با موضوع: شادمانی بی‌سبب

روزنامه هفت صبح| یک: نه کتابی خواندم که به وجدم بیاورد، نه فیلم یا سریالی دیدم که باعث فرحناکی حالم شود. حتی گرانی‌‌ها و انتخابات نیز چیز شوق‌‌آوری برایم نداشت. نه دامن کلوشی خریدم که به شوقم بیاورد و نه تئاتری دیدم. نه سگی خریدم نه بچه‌‌پلنگی که درونم را گرم کند. زندگی در مدار سرد خود ادامه یافت بی‌‌آنکه دمی به اشتیاق ما بیفزاید. گاه فقط خبر مرگ رفیقی ‌‌رسید و هرچه ته‌‌مانده اشتیاقم بود را با خود جارو کرد و برد.

 

دو: نه کتابی، نه عشقی تازه به دنیا آمده که رگ‌‌های آدمی را داغ کند، نه فیلمی که باعث شود گوشه سینما صندلی‌‌ام را با دندان بجوم. نه نقال پیری که در قهوه‌‌خانه‌‌ امامزاده یحیی، به یک استکان آب زیپو مهمانم کند. شاید تنها چیز اشتیاق‌‌آور دنیا همان لیوان چای داغ زرشکی‌‌رنگی بود با یکدانه لیمو که پیراهن زرد زیبایی به تن کرده بود و هنوز بعد از اینهمه سال، مرا هر صبح به مدلی از فرخندگی و سعادت موقتی می‌‌کشاند و عادت نمی‌‌شود. وگرنه سیاست، خر کیست که با خبرمرگش، تنم را در پیراهنم جا ندهد.

 

سه: حتی کتاب زندگینامه عبدالله موحد که بعد از سه سال بالاخره به زیور چاپ آراسته شد اندکی سر ذوق و شوقم نیاورد. حتی تمام کردن کتاب پرحجم «ضدقهرمان»م که تمام سال را به خاطر آن قوز کردم و اکنون دست راستم از کار افتاده است چیزی برای یللی‌‌تللی کردنم نداشت. زندگی همچنان بر مدار سردش چرخید و چیزی جز شادی‌‌های کودکانه که «خدایا امشب کابوس‌‌هایم را از خواب‌‌هایم جارو کن» خیرسرم ندیدم. کدام شعر که آدم را جاکن کند؟ کدام رمان که آدم را خانه خراب کند؟ کدام واریزی حق‌‌التحریری ناغافل که آدم را به دو سیخ جگر و خوشگوشتی مهمان کند؟

 

چهار: نه گاوم زایید. نه خَرم به حجله دامادی رفت. نه جیرجیرکم به افتخار بازنشستگی نائل شد. نه رودابه‌‌ای به خوابم آمد که بگوید سهراب دیگری را آبستنم. نه گردآفریدی برایم شله‌‌زرد پخت. چه غروب‌‌هایی که رستم را در کمپ ترک‌‌اعتیاد سهروردی به نظاره نشستم که شربت ترک‌‌اعتیاد گیاهی ساخت سمنگان می‌‌خورد و لب‌‌هایش را با آستین تمیز می‌‌کرد و می‌‌گفت بالاخره من هم از این هفت‌‌خوان نجات خواهم یافت.


 

کدخبر: ۵۵۴۵۶۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر